راه نجات مجاهدین
ایراندیدبان
مارگارت بکت وزیر امور خارجهی بریتانیا با بیان اینکه مصوبهی می 2006 شورای وزیران اتحادیهی اروپا، جایگزین مصوبهی دسامبر 2005 همین شورا که بر اساس آن اموال گروههای تروریستی توقیف میشود، شده است، پیروزیای که ظاهراً وکلای مجاهدین بهدست آورده بودند را تبدیل به یک شکست سخت کرد.
لازم به یادآوری است که اخیراً دادگاهی در لوکزامبورگ، بهنفع گروه تروریستی مجاهدین، رأی بر ابطال مصوبهی سال 2005 شورای اتحادیهی اروپا داده بود.
همچنین دادگاهی در امریکا در جریان رسیدگی به پروندهی جنجالی هفت تن از اعضای مجاهدین که به خاطر جمعآوری پول برای این گروه تحت تعقیب قرار دارند، رأیی را صادر کرد که براساس آن، خاطر مجاهدین را آسوده کرد که برای تجدیدنظر در وضعیت خود نمیتوانند از طریق سیستم قضایی به جایی برسند، بلکه باید پروسهای سیاسی را طی کنند که تصمیمگیری دربارهی آن مربوط به وزارت خارجه میشود.
اما چرا مجاهدین از وزارتهای خارجهی کشورهای غربی گریزان هستند و تمایلی برای رو در رو شدن با آنها ندارند و بیشتر تلاش خود را معطوف به آن داشتهاند تا به جای برقراری دیالوگ با دستگاه دیپلماسی غرب، با استخدام وکیل و استفاده از روشهایی که قوانین را دور میزند، وضعیت خود را تغییر دهند.
قضیه وقتی جالبتر میشود که بدانیم این همه تلاش را برای مقبولیت بخشیدن به خود انجام میدهند که در آن صورت مورد قبول همین دستگاه دیپلماتیک قرار گیرند!
غربیها اگر چه در ظاهر تلاش خود را برای تغییر حکومت ایران نفی میکنند، اما کیست که نداند آنها در طول 28 سال گذشته تمام راههای موجود را برای رسیدن به چنین هدفی پیمودهاند اما نتیجهای نگرفتهاند.
از سوی دیگر مجاهدین هم صراحتاً هدف خود را سرنگون ساختن حکومت ایران اعلام کردهاند، پس چرا این دو جریان به هم پیوند نمیخورند.
سادهاندیشی خواهد بود که گمان کنیم غرب تاکنون استفادهای از مجاهدین انجام نداده است. لااقل براساس اطلاعات منتشر شده در مطبوعات امریکا با خبریم که معاون وزیرخارجه در زمان ریگان با آنها مشورت و رایزنی کرده است و در اثناء جنگ عراق، این سازمان جاسوسی امریکا بود که به آنها کمک مالی میکرد و حتی در همین اواخر هنگام حملهی نظامی امریکا به عراق، پنتاگون با آنها روابط صمیمانهای داشت. اگر چه آقای جیمز وولسی رییس سابق سیا میگوید به کارنامهی آنها تاکنون نظری نیفکنده! اما احتمالاً ایشان به جهت تعهدی که برای حفظ اسرار دارد، به فعالیتهای سیا در زمان ریاستش برای استفاده از این گروه اشارهای نمیکند!
اما هم او نیز تأکید دارد که به فرض استفاده از آنها علیه ایران، نیازی نیست آنها از لیست گروههای تروریستی خارج شوند.
حتی پنتاگونیستها نیز از استعارهی سختتری استفاده میکنند و اعتقاد دارند نباید قلاده را رها کرد.
تنها چند نماینده و جناب تنتر که ارتباطات تعریف نشدهی مالی با این گروه دارند، پیشنهادی برای خارج ساختن آنها از لیست گروههای تروریستی دارند.
ریشهی این واگرایی به ضدیت رسیده را باید در دیپلماسی پراگماتیستی غرب و ماهیت مجاهدین جستجو کرد.
توماس پیکرینگ، معاون سابق وزیر خارجه در امور سیاسی به روشنی به این واقعیت اشاره میکند:
« نظر من این است که مجاهدین خلق نماینده آن دولتی نیست که مایل باشیم در رفتار گذشتهاش ببینیم. و این اعمال همگی به خوبی مستند شدهاند. به نظر من، زحمتمان بیشتر خواهد شد.
و اگر مردم ایران بدانند مجاهدین خلق از نظر فعالیتهایش و از نظر رفتارش، بخصوص نسبت به خود مردم ایران، چگونه عمل کرده، به نظر من، آنان نیز نظر منفی، و نه مثبتی، به گروه خواهند داشت. »
در اسناد وزارت خارجهی امریکا بارها دربارهی رفتار مجاهدین نسبت به مردم ایران گفته شده است و تنفر ایرانیان از آنان به خاطر رادیکالیسم حاکم بر رفتار این گروه و همکاریاش با صدام در جنگ علیه ایران یادآوری شده است.
به همین دلیل واضح، غربیها به سود خود نمیبینند که با حمایت از این گروه خود را یکسره در تقابل با مردم ایران قرار دهند.
گروه تروریستی مجاهدین برای تغییر وضعیت خود در غرب راهی ندارد جز اینکه از سابقهی اعمالش رسماً عذرخواهی کند و رادیکالیسم را به کناری بگذارد، وگرنه رفتن کلینتون و استراو و آمدن بوش و بکت درد آنها را دوا نخواهد کرد.