به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، برنامه سرچشمه با حضور محمدرضا منصوری از مبارزین و زندانیان سیاسی قبل از انقلاب و با موضوع «دسته بندی جریانان سیاسی در زندان پهلوی و مخصوصا زندان قصر» از شبکه پنجم سیما به روی آنتن رفت.
منصوری در این برنامه با بیان اینکه شکنجه گران کمیته مشترک فحش هایی می دادند تا فرد از نظر روحی خرد شود گفت: سلول ها انفرادی بود ولی آنقدر دستگیری زیاد بود که عملا دو تا 5نفر بودیم و طوری بود که نمی توانستیم بخوابیم و زندان هوای آلوده ای داشت چون به اندازه یک پنجره در بالا داشت.
وی با بیان اینکه هنگام بردن از سلول به اتاق شکنجه یا بازجویی بلوزهایی سرمان میکشیدند تا کسی را نبینیم و صحبتی نکنیم، تصریح کرد: بدترین شکنجه شلاق بود که روی تخت می خواباندند و با کابل می زدند تا پا آش و لاش شود. همان جلسه اول پای من زخم شده بود و گوشتهایش له شده بود و طوری بود که نمیتوانستم روی پایم راه بروم و خودم را روی زمین میکشیدم و فقط پانسمان میکردند.
وی افزود: نوع دیگر شکنجه این بود که دستها و پاها را به صورت نیمکت میبستند و کلاه را روی سرمان میگذاشتند تا سرو صدا به گوش خودمان برود و گیرهها را میبستند تا استخوانها به فشار بیاید و در همان حال شلاق میزدند و شکنجه می دادند و سوزن لای ناخن میکردند فندک را روشن می کردند و این گرمای سوزن زیر ناخن میرفت و زیر ناخن را زخمی و چرکی میکرد.
وی با اشاره به شکنجه های روانی در کمیته مشترک ساواک گفت: صبح زود من را صدا کردند و پشت اتاق شکنجه من را تا شب همان جا نگه داشتند و تک تک به اتاق شکنجه میبردند و داد و فریاد میآمد و این از شکنجه خود آدم بدتر بود. شبها سر و صدا راه می انداختند تا اعصاب زندانی ها را خرد کنند و مقاومتشان را بشکنند.
منصوری با اشاره به دلیل نگه داشتن در کمیته مشترک اظهار داشت: می خواستند مطمئن شوند که اطلاعاتی نمی توانند از آن کسب کنند و یا اطلاعاتش سوخته و یا هرچه داشته گفته است و به همین دلیل کسانی بودند که 30 ماه و کسانی بودند که یک ماه آنجا بودند.
این مبارز قبل از انقلاب در مورد دستهبندی بندهای زندان قصر خاطرنشان کرد: 8بند بود که دو بند مربوط به کسانی بود که دادگاهشان شکل نگرفته بود و متوسط 4ماه مرحله دادگاه طول میکشید.
وی با بیان اینکه دسته بندی های سیاسی قبل از دادگاه شکل نگرفته بود چون از همه گروهها هستند و افراد مختلف هستند، تصریح کرد: بند 3 و 7 و 8 هم کسانی بودند که زیر 5سال زندانی بودند و بند 4زیر 10سال بود و 5 و6، 10سال به بالا و حبس ابدی ها بودند و بند6مقداری مرفهتر بود و حیاط داشت.
منصوری بیان داشت: دادگاه اول بعد از 3ماه تشکیل شد که به حبس ابد محکوم شدم و در دادگاه دوم پدرم اصرار داشت که یک وکیل انتخابی بگیرد ولی من گفتم اینها از قبل حکمهای خود را داده اند و تاثیری ندارد و علیرغم اینکه وکیل گرفت در دادگاه دوم حبس ابد تایید شد. مهر سال 54 وارد بند 5و6شدم و این بند 7یا 8اتاق داشت و در هرکدام از اتاقهای بند 6، 4یا 6نفر بودند.
این مبارز قبل از انقلاب درمورد تغییر رویکرد مجاهدین خلق اظهار داشت: در کمیته اصلا متوجه نشدیم چون نمی گذاشتند خبری را دریافت کنیم ولی در زندان یادم نیست که دقیقا چه زمانی متوجه شدم ولی رفتن من به بند4و5و6 به این دلیل بود که اتفاقاتی افتاده بود که باعث ناراحتی مذهبیها شده بود که از آن جمله ترور مجید شریف واقفی و صمدی لباف بود که سازمان به خاطر عدم پذیرش تغییر ایدئولوژی دست به این کار زده بود.
وی افزود: برای ما افت داشت که بچه های مذهبی به کمونیسم کشیده شوند و از آن طرف هم کمونیستها هم زبان درآورده بودند که دیدید نمی شود با اسلام مبارزه را ادامه داد؟ کارهای مسئولینی که این کارها را در سازمان کرده بودند تایید میکردند و سازمان را کمونیستی کردند ولی یا مذهبی ها را اعدام و یا از سازمان اخراج کردند.
وی ادامه داد: چپی های در زندان این کار را تایید میکردند و این تایید باعث اختلاف مذهبی ها و چپی ها شد چون تا آن موقع کمون مشترکی داشتند. کمونیستها و مذهبی ها زندگی مشترکی داشتند و همه باهم زندگی میکردند و همه امکانات و پول و میوه که خانواده ها میآوردند را هم بین هم تقسیم میکردند. قبل از تغییر ایدئولوژی چپیها و سازمان مجاهدین باهم بودند ولی بعد از این قضیه بچههای مذهبی مجاهدین به چپیها میگفتند شما باید از نظر اخلاقی جریان تغییر ایدئولوژی را محکوم کنید ولی اینها محکوم نمیکردند و این باعث شد از هم جدا شوند و زندان تبدیل به دو کمون مذهبیها و چپیها شد.
این مبارز پیش از انقلاب با بیان اینکه مجاهدین خلق در زندان تشکیلاتی مثل تشکیلات بیرون داشتند، اظهار داشت: کارهای ایدئولوژیک و آموزشی برایشان می گذاشتند و هرکسی از بالادست آموزش می گرفت و به پایین دست آموزش می داد و از نظر کار ایدئولوژی برای همه برنامه داشتند.
وی در پاسخ به پرسشی در مورد عملکرد چهرههای مذهبی برای جذب نیرو اظهار داشت: تا سال 54 و 55 کمون مذهبیها باهم بودند ولی بعد از جریان انقلاب و بخصوص از زمانی که مسعود رجوی از اوین به زندان قصر آمد، بچههای مذهبی سازمان هم جدا و تبدیل به دو کمون شدند.
وی افزود: علت جدا شدن نیروهای مذهبی با نیروهای مجاهدین خلق این بود که میگفتند با چپیها خیلی راحت تر از شما زندگی میکنیم و اشتراکات ما با آنها بیشتر است و آنها به ما میگفتند شما آخر کار از مبارزه میبٌرید و ساواکی میشوید؛ اتفاقی که بعدا برای خودشان افتاد.
منصوری با تاکید بر اینکه سازمان خیلی با این انقلاب مخالف بود و می گفت حرکت کوری هست که به یک 15 خرداد دیگر منتهی می شود که قتل عامی صورت بگیرد و دوباره همه تا 20سال به لاک خودشان می روند و میگفتند آقای خمینی اشتباه میکند و مبارزه باید مسلحانه باشد، اظهار داشت: در 17شهریور گفتند پیشبینی ما محقق شد ولی بعد از اینکه مبارزه ادامه یافت، گفتند خلق از رهبرانش جلو افتاده است و خودشان را رهبر خلق می دانستند.
وی افزود: حتی برای اعتراض به شهدای 17شهریور اعتصاب غذا کردیم، با اعلامیه ای که نوشته بودیم مخالفت کردند و گفتند نباید اسم آقای خمینی در آن باشدکه منجر به صدور دو اعلامیه جداگانه شد.