پیاده نظام امپریالیسم در اروپا

روز گذشته گروهی از کهنسالان وابسته به فرقه مجاهدین در بروکسل گرد آمدند تا علیه غنی سازی 60 درصدی ایران (که در مقابله با اقدام تروریستی اسرائیل در نطنز صورت گرفته) شعار بدهند. سازمان مجاهدین که خود هزاران عمل تروریستی در پرونده دارد، در سال های اخیر هیچ یک از اقدامات تروریستی ایادی اسرائیل و سعودی در ایران را محکوم نکرده، اما هرگاه مردم ایران درصدد برمی آیند تا پاسخی درخور به تروریسم بدهند، فریاد حقوق بشری شان همسو با صهیونیست ها و متحدین آنها به هوا بلند می شود.

حضور تعدادی «بازنشسته و بیکار» در این گردهمایی نشانگر به بن بست رسیدن قدرت جذب این گروه تروریستی در اروپاست و هیچگونه اهمیت، بازخورد و یا تأثیری هم در جهان سیاست ندارد. با اینحال تنها کاربردی که می تواند داشته باشد، سرگرم کردن تفریحی تعدادی بازنشسته اروپا نشین و روحیه دادن به سالخوردگان ساکن آلبانی است. این نمایش ها یک واقعیت را هم به تصویر می کشد و آن شدت وابستگی تشکل مجاهدین به نهادهای امنیتی و تصمیم گیر صهیونیستی است. رهبران مجاهدین با مشاهده نقطه نظرات و خطوط سیاسی آنها، بلافاصله مجری آن در فضای مجازی و اجتماعی می شوند.

در همین هفته، مریم رجوی به مناسبت ماه رمضان یک کنفرانس ویدیویی برگزار کرد که در آن تعدادی از تروریست های شناخته شده ایرانی و سوری به همراه چند شخصیت یمنی وابسته به عربستان حضور داشتند. از نکات جالب این کنفرانس نمایشی، حضور «انور مالک» از رهبران تروریست های سوری به عنوان «مجری» برنامه بود. یعنی مجاهدین یک تروریست را بعنوان مجری برنامه ویدیویی مریم رجوی گمارده اند. همدستی مجاهدین با این تروریست ها خبر تازه ای نیست و در زمان جنگ نیروهای مقاومت با تروریست ها در سوریه، وی رابطه نزدیکی با جریانات متصل به داعش برقرار کرده بود و برخی از رهبران این گروهک ها مدام با وی در پاریس دیدار می کردند.

همراهی مریم رجوی با قاتلان مردم یمن، سوریه و عراق (به مناسبت ماه مبارک رمضان)، یقیناً شراکت در خون صدها هزار کودکی است که در این سالیان توسط وهابیون و صهیونیست ها بر زمین ریخته شده است. مجاهدین خلق، تنها جریان مدعی شیعه هستند که بیشترین دشمنی را در حق شیعیان روا داشته اند. در واقع تمام اقدامات تروریستی آنها علیه شیعیان بوده و در عین حال به صورت مستمر در اتحاد با کسانی قرار گرفته اند که نفرت عجیبی به شیعیان دارند. به این فکت ها که طی ربع قرن گذشته مجاهدین داشته اند بنگرید تا بخوبی واقعیت و ماهیت مسعود و مریم رجوی را دریابید:

1)مسعود رجوی از دهه 60 با صدام حسین (که کینه خاصی نسبت به ایرانیان و شیعیان داشت) متحد شد و علیه سربازان و سپاهیان ایرانی وارد جنگ و اقدامات تروریستی گردید.

2)پس از جنگ کویت، که معارضان شیعه عراقی نبرد با صدام را شروع کردند، مسعود به کمک وی شتافت و در سرکوب شیعیان نقش اطلاعاتی ایفا نمود (در عملیات فروغ جاویدان هم مجاهدین با یک گروهان از نیروهای «9 بدر» درگیر شده بودند. این گروه از رزمندگان شیعه عراقی تشکیل می شد که در جبهه ایران و علیه صدام می جنگیدند).

3)مسعود از سال 1366 با شاه عربستان همپیمان شد که علیه ایران جاسوسی و خبرچینی کند و در این رابطه کمک های زیادی هم از ملک عبدالله ولیعهد وقت سعودی دریافت کرد. یکی از تعهدات مسعود رجوی به ملک عبدالله، تحویل دادن جزایر سه گانه ایران بود.

4)پس از سقوط صدام، مسعود با پنتاگون دمخور شد و علیه نیروهای مقاومت عراق که با متجاوزین می جنگیدند فعالیت اطلاعاتی کرد. همزمان با جریانات مختلف بعثی بازمانده از صدام که در نهایت مبدل به فرماندهان داعش شدند نیز همکاری تازه ای آغاز کرد.

5)بلافاصله پس از حمله داعش به موصل، مریم رجوی اعلام موضع کرد و آنان را عشایر دلیر عراقی خواند و همکاری با برخی جریانات داعشی را شدت بخشید تا علیه دولت وقت عراق که با ایران رابطه دوستانه داشت فعالیت کنند.

6)پس از استقرار کامل داعش در سوریه و عراق، مریم رجوی با رهبران برخی گروه های تروریستی در سوریه ارتباط نزدیک برقرار نمود تا علوی ها را کشتار کنند. این همکاری هم نقش مستشاری داشت و هم ارسال کمک های مالی و فعالیت های تبلیغی.

7)در تمام این سالیان، مریم رجوی پیوند نزدیکی با تروریست هایی داشت که مردم سیستان و بلوچستان را ترور می کردند و تفکرات نزدیک به وهابیت داشتند.

8)برخی از لابی های آمریکایی مریم رجوی، صراحتاً در سخنرانی های خود علیه شیعیان حرف می زدند که رودی جولیانی یکی از این شخصیت های نزدیک به مریم بود.

9)در جنگ یمن، مریم رجوی صراحتاً از تروریست های وابسته به سعودی و دولت ضدیمنی منصور حمایت کرد و علیه نیروهای مقاومت مردمی که اکثراً زیدی هستند وارد فعالیت های تبلیغی و رسانه ای شد.

10)در محدوده فلسطین اشغالی نیز مریم و مسعود رجوی نزدیکترین رابطه را با جریانی برقرار کردند که به اسرائیل دست دوستی داده بود و در نقطه مقابل علیه جریان هایی قرار گرفتند که موضع داشتند که نزدیک ترین رابطه را با شیعیان ایران و لبنان داشتند.

تنها همین موارد کافی است تا بدانیم رهبری مجاهدین (علیرغم شعارهای مذهبی) تا چه حد «در عمل» علیه شیعیان و به نفع دشمنان علی علیه السلام که از قضا همگی با ایران هم در عناد هستند عمل کرده است. نگاهی اجمالی به خطی که مسعود و مریم رجوی در 30 سال گذشته پیموده اند، ما را هرچه هوشیارتر می کند که نسبت به ماهیت تفکر آنان به یقین برسیم که گویا تنها وظیفه ای که بردوش این دو است، رسیدن به قدرت و تجزیه ایران به نفع وهابیون و صهیونیست هاست. اگر خانواده ها بتوانند همین فکت های ساده را به برخی فریب خوردگان بفهمانند، طبعاً دیگر هیچ جوان ایرانی به راحتی اسیر عوامفریبی رجوی ها نخواهد شد.

حامد صرافپور