جایگاه نامطلوب زنان در تشکیلات مجاهدین خلق – قسمت اول
زمینه جدایی زن از همسر و جدایی فرزند از خانواده از سال 1368 شروع نشده بلکه از سال 1353 و در اشکال دیگر بوده است. اما در سال 1368 با مارک جنسیتی ( کسی که نمی خواهد درکمپ اشرف بماند مشکل “ج” دارد) که چاره ی آن قبول انقلاب مریم ( قبول طلاق) است، جلو ریزش نفرات در اشرف گرفته شد.
فهیمه اروانی در انقلاب مریم در سال 1368 به خاطر طلاق از همسر خود که همسرش به این نوع انقلاب تن نمی داد، هم ردیف مریم قرار گرفت و…
قسمتی از کتاب سازمان مجاهدین؛ پیدایی تا فرجام :
“پس از اینکه این وضعیت از سوی مرکزیت سازمان بررسی گردید، تصمیم گرفته شـد کـه زنـان و همسران سمپات ها٬ در صورت صلاحیت٬ عضوگیری شوند؛ و چون عضوگیری آنها تناسبی بـا زنـدگی مشترک شان نداشت، می باید از شوهرانشان جدا می شدند.
اجرای این امر چندان آسان نبود و به طرق و تاکتیک هایی که طبق رهنمود مسئولان توسط اعضا به اجرا در می آمد، عملی می گردید.
اهم و اعمّ ترفندها را در زیر می آوریم:
الف ـ عضو مرتبط به تدریج همسر سمپات خود را مارکسیست می کرد و ابتدا از او می خواست کـه تغییر ایدئولوژی اش را از شوهر پنهان دارد؛ سپس ضرورت کار در سازمان و پیوستن به تشکیلات را به او می باوراند؛ آن گاه این استدلال را مطرح می ساخت که زندگی با فردی که هـیچ گونه تـناسب و تـجانس ایدئولوژیک و سیاسی با وی ندارد، منطقی و قابل دوام نیست. بدین ترتیب زمینه برای جدایی داوطلبانه زن از شوهر فراهم می شد.
ب ـ عضو مرتبط، پس از آنکه همسر سمپات را مارکسیست می کرد، به طرقی او را شدیداً ـ از جهت عاطفی ـ به خود وابسته می نمود؛ سپس این مسئله را مطرح می ساخت که وقتی تفاهم و تجانس فکری و ایدئولوژیک در بین نباشد، روابط جنسی نیز بی معنا خواهد بود؛ ازدواج سنتی و شرعی تنها یک قرارداد است که دو انسان آزاد از این قیود و سنن نیز می توانند این قرارداد را بین خود، بدون موانع آن، منعقد کنند؛ پس زنی که به تکامل! رسیده و مارکسیست شده ولی شوهرش مرتجع و مسلمان و تکامل نایافته باقی مانده، عملاً و منطقاً هیچ گونه تعهدی نسبت به او ندارد؛ اما همین زن٬ به رغم اینکه جامعه او را همسر شرعی شوهرش می داند، با یک مرد مارکسیست و مبارز که «رفیق» اوست و با هم در یک جبهه قرار دارند، راحت تر و منطقی تر می تواند تفاهم عاطفی و تعهد زوجیت داشته باشد.
در این مرحله٬ زن یا شرعا و یا با پیوستن به سازمان به دلخواه خود و با همکاری عضو «مربوطه» از شوهر جدا می شد.
ج ـ اگر عضو احساس می کرد که همسر سمپات را نمی تواند مارکسیست کند (به دلیل مختلف از جمله زمینه های قوی مذهبی و عاطفی) یا اصلًا ضرورتی به این امر نیست؛ چون وجود آن زن، به دلیل روابط عمومی مردمی،می تواند پوشش حفاظتی و محمل مناسبی برای خانه های امن باشد و این امر هم حتما مستلزم تغییر ایدئولوژی نیست؛ به خصوص که زن مزبور، از نظر سیاسی و مبارزاتی، هم به سازمان گرایش دارد و هم آماده هرگونه همکاری است، عضوگیری چنین فردی در صورتی برای سازمان امکان داشت که وی بتواند به هر صورت از شوهرش جدا شود. در این مرحله، به تناسب موقعیت و شرایـط، ترفندهایی به کار می رفت:
منیژه اشرف زاده کرمانی ، سیمین صالحی و بهجت مهر آبادی در آن زمان با این شیوه جذب شده اند .”
*
آن زمان که ما جذب سازمان شدیم به ما قول دادند که دو ماه دیگر ما ایران را آزاد خواهیم کرد و هر کسی خواست در سازمان می ماند و اگر کسی هم نخواست از سازمان جدا خواهد شد! اما به کمپ اشرف که آمدیم آن دوماه 17 سال شد و جدایی ما تنها به خاطر موقعیتی بود که از اشغال عراق توسط آمریکایی ها بوجود آمد.
سازمان زمانی فرزندان اعضای نگون بخت را به بهانه ی اینکه عراق زیر بمباران است و باید جان آنها (بچه ها) حفظ شود از خانواده ها جدا کرد. این مسئله بار روانی بسیار زیادی را به خصوص برای زنان به همراه داشت که مجبور بودند از فرزندان دلبند خود که گاهاً حتی شیرخوار بودند جدا کنند. درسال های 75 الی 77 همان بچه ها را به بهانه دیدار با مادر و پدر به کمپ اشرف آوردند اما آنها را بعد از دیدار به کشور مربوطه برنگرداندند. که بعضی از آنها مثل یاسر اکبری نسب خودسوزی کرد یا مثل یاسر عزتی فرار کرد .
با این توضیح مختصر بسادگی میتوان دریافت که حق کشی در مورد زنان چه در دورانی که رجوی در زندان بود و چه بعدا که به یمن انقلاب 1357 آزاد شد، با وجود تفاوت ها ، همچنان تداوم داشته است.
قسمتی از کتاب سازمان مجاهدین ؛ پیدایی تا فرجام :
منیژه اشرفی کرمانی در مورد برخی از زنان و دخترانی که به سازمان جذب می شدند٬ چنین توضیح می دهد:
زنان و دختران مورد بحث٬ اکثرا در خانواده های متعصب مذهبی پرورش یافته انـد و در ابتدای امر، آنها را با شعار کمک برای اشاعه دین اسلام فریفته و برای همکاری، از آنها استفاده می کنند.
از جمله اولین تعلیماتی که به هر زن یا دختری که با گروه در ارتباط قـرار مـی گیرد می دهند، دروغگویی به خانواده، چگونگی فرار از خانه و جدا شدن از خانواده اش می باشد.
درجای دیگر، رهبری گروه به اعضای متأهل دستور می دهد که از زن یا شوهر خود جدا شوند و چنانچه زن و شوهری حاضر به این کار نشوند، با بدگویی از یکی، دیگری را وادار به جدایی می کنند؛ و آینده فرزندان آنها به هیچ وجه موردنظر نیست. دو خانواده از هم پاشیده میشد.
سیروس