تمام مقرها مورد اصابت موشک قرار گرفتند اما …

خاطره ای از ستاد فرماندهی رجوی

قبل از شروع جنگ و سرنگونی صدام، رجوی در آخرین نشست گفت اگر جنگ شد و یکی از مقرهای ما توسط آمریکا بمباران شد یا مورد اصابت موشک قرار گرفت، به سمت ایران حرکت می کنیم و ستاد فرماندهی هم در کنار شما خواهد بود و شما را فرماندهی می کند! تحلیل رجوی این بود که جنگی صورت نمی گیرد .

بر خلاف تحلیل رجوی جنگ شروع شد و تمامی مقرهای رجوی توسط ائتلاف بمباران شدند و رجوی جرات این را نداشت که به سمت ایران حرکت کند. رجوی می دانست که نیروهای نظامی ایران در مرز منتظرش هستند . در آن زمان ما در بیابانهای عراق پراکنده شده بودیم و همه متناقض که چی شد؟ برادر گفت یکی از مقرهای ما بمباران شود به سمت ایران حرکت می کنیم! تمام مقرها مورد اصابت موشک قرار گرفتند پس چرا به سمت ایران حرکت نکردیم؟! هیچ یک از سران فرقه جوابی نداشتند به ما بدهند. آنقدر فضای مقر بهم ریخته بود که سران فرقه از ترسشان سلاحهای افراد را جمع کردند. فقط یک سری از افراد کادر سلاح داشتند و مراقب اوضاع بودند.

در آن زمان زنی بنام فرزانه میدان شاهی مسئول مقر ما بود از ترسش از سنگر خودش بیرون نمی آمد و دو نگهبان همیشه جلوی درب سنگرش نگهبانی می دادند . صدام سرنگون شد و ما بعد از چند روزی به پادگان اشرف بازگشتیم ولی تناقض که چرا به سمت ایران حرکت نکردیم به قوت خودش باقی مانده بود . همچنان در پادگان اشرف، فضای روحی افراد بهم ریخته بود و سران مقر نمی توانستند افراد را کنترل کنند. مجبور شدند احمد واقف و عباس داوری را به مقر ما دعوت کنند. نشستی با افراد مقر برگزار کنند تا تناقضات افراد را حل و فصل کنند.

فواد بصری

نشست برگزار شد عباس داوری در نشست گفت آمریکا مرز را بسته بود و …. احمد واقف می گفت مهمات نداشتیم، آمریکا به ما اخطار داده بود که حق ندارید به سوله های مهمات تردد کنید! بحث های چرت و پرت و بی محتوا. اما در حین صحبت احمد واقف گاف داد و گفت گذشته از این همه مواردی که گفتیم ما ستاد فرماندهی نداشتیم! ستاد فرماندهی قبل از شروع جنگ به دستور برادر به فرانسه اعزام شد . نشست بهم ریخت . یکی از افراد در نشست پشت میکروفن رفت و به احمد واقف گفت مگر جنگ از فرانسه شروع شد که ستاد فرماندهی رفته فرانسه؟ مگر برادر نگفت جنگ شد ستاد فرماندهی در کنار شما خواهد بود . ستاد فرماندهی در فرانسه چکار می کند . احمد واقف در جواب گفت به شما ربطی ندارد دستور برادر بوده. آن روز یادم می آید نشست بهم ریخت و سران بالای رجوی نمی توانستند نشست را کنترل کنند. نشست را تعطیل کردند سوار خودروی خود شدند و پا به فرار گذاشتند . (ستاد فرماندهی تماما زن بودند زنهایی که رجوی به عقد خودش در آورده بود و آنها را به فرانسه منتقل کرده بود که مبادا در جنگ بلایی بر سر آنها بیاید ) و ما که تازه فهمیدیم چه رکبی از رجوی خوردیم .

فواد بصری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا