از روز شنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۰ تا روز چهارشنبه بیستم مرداد، به مدت ۵ روز شاهد برگزاری آنلاین همایش سراسری انجمن های نجات کشور با شرکت اعضای جدا شده و خانواده های دردمند اعضای گرفتار در فرقه رجوی در اکثر استانهای کشور بودیم. همایشی که بار دیگر کُوس رسوایی سران فرقه رجوی را بر بام عالم زد تا ماهیت پلید ، ضد انسانی و ضد ایرانی این گروه مفلوک با رهبرانی فاسد و بدنام را در معرض دید جهانیان قرار دهد.
طی این چند روز برگزاری همایش، شاهد بغض هایی بودیم که از درد جانکاه دوری از فرزندانشان ترکید. شاهد اشک ها و آه و ناله مادران و پدران و کسانی بودیم که سالهای سال است که عزیزانشان را نه، دیده و نه حتی صدایشان را شنیده اند.
هفته ای که گذشت همیشه در یاد و خاطره تاریخ باقی خواهد ماند تا نسل های بعدی بدانند که در چهار دهه اخیر چه بر سر خانواده ها و فرزندان اسیرشان در فرقه رجوی آمده است.
اگر پرونده جنایات رجوی توسط جداشدگان به دادگاه بین المللی لاهه برده شد، این بار خانواده ها بودند که در همایش سراسری انجمن های نجات کشور رجوی را در دادگاه تاریخ به محاکمه کشیدند. تا دد منشی ها، خوی وحشی و حیوانی و ضد انسانی این کوتوله بیمار را در معرض دید جهانیان قرار دهند.
اینک رجوی چگونه می خواهد پاسخ مادری را بدهد که تنها کارش بغل کردن هر روزه عکس فرزندش است، پاسخ پدری را بدهد که چشم به در دوخته تا روزی شاهد به آغوش کشیدن فرزندش باشد. پاسخ فرزندی را بدهد که سالهاست در انتظار دیدن پدرش است و پاسخ زنانی را بدهند که سالهاست در انتظار شوی شان چشم به راه مانده اند.
همین هیجدهم اسفند ۱۳۹۹ بود که دومین روز از رسیدگی به دادخواست ۴۲ تن از اعضای جداشده از مجاهدین در شکایت از سران فرقه رجوی در دادگاه حقوقی و عمومی بین الملل تهران برگزار گردید.
یکی از صحنه های تاثیر گذار این دادگاه سخنان پرشور خانم لیلا کیوکان بود. وی به پای میکروفون آمد و در حالیکه بغض گلویش را گرفته بود و گریه امانش نمی داد خطاب به قاضی دادگاه گفت: «خلق من هستم که صدای پدرم را نشنیدم . . . تنها یادگار من از پدرم یک قاب عکس دردناک است و چهره بهت زده مادرم نشان از آواری داشت که سر ما خراب می شد. من هیچ وقت پدرم را لمس نکردم.»
اما آنچه که در این همایش رخ می نمود نفرینی بود که بارها و بارها توسط تعداد زیادی از مادران و خواهران اعضای گرفتار در فرقه، نثار مریم رجوی شد. خانواده ها آرزو کردند تمامی بلایایی را که او بر سر فرزندان آنها آورده است بر سر خودش نیز بیاید.
بنابراین تا زمانی که چشمی برای دوری از فرزندش می گرید باید مسببین آن را لعن و نفرین کرد که چنین بلایی را بر سر آنان آورده است.
بدین ترتیب خانواده ها با لعن و نفرین و با فریاد ، برائت و بیزاری خود از خشونت تمام عیار فرقه رجوی بر علیه فرزندانشان را اعلام و صحنه های به یادماندهی برای ثبت در سینه تاریخ خلق کردند.
نویسنده : یوسف اردلان