عاقبت آزادی و دمکراسی که آمریکا و غرب برای کشور افغانستان آوردند مایه شرمساری دنیای متمدن و قانون مدار امروزی است که در اوج پیشرفت بشری صورت گرفته است. غرب و در رأس آن آمریکا در اوج قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی خود چنان سرمست از باده شده بودند که غارت آشکار و با قدرت و زورِ ماشین جنگی و همزمان قدرت نرم فرهنگی برای کشورهای خاورمیانه نسخه دمکراسی و آزادی غربی پیچیدند و با حمله نظامی و دخالت در کشورها حق تعیین سرنوشت را از آنان سلب کرده و آزادی و دمکراسی اهدایی خود را جایگزین می کردند. کشورهای لیبی، عراق، افغانستان، سوریه، یمن و لبنان بارزترین کشورهایی هستند که غرب و آمریکا با ماشین جنگی و دخالت سیاسی، دمکراسی و آزادی را برای آن ها به ارمغان آورده است.
اگر آمریکا و غرب صداقت داشته باشند و برای حق دمکراسی و آزادی در این کشورها دخالت کرده و به این روز انداخته اند، آیا از وضعیت کنونی و بلایی که سر مردم و اقتصاد و فرهنگ آن ها آورده اند نباید خود تاوان این همه نابودی و ویرانی و کشت و کشتار در این کشورها را بپردازند؟
آیا عدالت و قانون و انصاف حکم به چنین عملی نمی دهد؟
البته عدالت و وجدان و دمکراسی و آزادی برای آمریکا و غرب همان منطقی است که چنین سرنوشتی را تا کنون رقم زده است اما نوید برای کشورهای خاورمیانه و جهان سومی این است که دیگر شاخ و برگ آمریکا و غرب به زردی گرائیده و در فصل افول خود قرار دارند، زمستان آنان در راه است و قطعاً بهار سرنوشت ملت های مظلوم به خصوص مردم مظلوم کشورهای خاورمیانه خواهد رسید.
حال سخنم با کسانی است که به آمریکا چشم دوخته بودند و فرهنگ و دمکراسی و آزادی را از او برای کشور خود طلب می کردند. آیا افغانستان و طالبان درس عبرتی برای شماها نشد!؟ آیا رذالت و پلشتی و دروغگویی و پشت کردن به وعده توسط آمریکا برایتان ثابت نشده است!؟
آیا برای شما ثابت نشده است که هر جا اثری یا رد پایی از دخالت آمریکا دیده شده است آن نقطه و کانون به سیاه ترین شق متصور تبدیل شده و جز سیاهی و تباهی ارمغان دیگری نداشته است!؟
بگذریم که وطن فروش و مزدور و خیانتکار جربزه اذعان به اشتباه و مسیر اشتباهش را ندارد و در هر حال بر طبل وطن فروشی خود می دمد. این هم مصداق بارز این مثل ایرانی است « آب که از سر بالا رفت چه یک وجب چه صد وجب».
کشورم ایران هم از این قاعده مستثناء نیست و هستند افرادی که کعبه آمال و آرزوهای آنان آمریکا و وعده های آن است این عده به بهانه دمکراسی به چنین رویکردی وطن فروشانه و خائنانه روی آورده اند فقط هدفشان پول و زندگی مرفه بوده و درد قشر بی بضاعت جامعه را مطلقاً حس نمی کنند و نخواهند کرد. برای مردم کشورشان قحطی و تحریم و جنگ از آمریکا گدایی می کنند و نسخه دمکراسی غربی برای ایران می پیچند که به دست آورد و ماحصل این دمکراسی در خاورمیانه اشاره شد.
گروه ایرانی که بر ضد کشور و مردم خود از هیچ پلشتی و رذالت و جنایتی فروگذار نکرده، فرقه رجوی است که گوی سبقت را از تمامی خائنین و وطن فروشان ربوده است و در دشمنی با مردم ایران با دشمنان آنان هم پیمان شده اند و بر ضد کشورشان مزدوری و خیانت می کنند. رهبری این فرقه تشنه قدرت است و برای این آرزو به هر جنایت و کشت و کشتار و اعمال تروریستی دست زده است و از جانی ترین تروریستها حمایت کرده و خود را زیر چتر آمریکا آویزان و از او برای ایران و به قدرت رسیدنش جنگ طلب می کند، آنهم از نوع دمکراسی آمریکایی که در عراق، لیبی، افغانستان و سوریه شاهد هستیم.
رجوی که وحشیانه ترین و بیرحم ترین مناسبات انسانی در تشکیلات خود دارد و نه از آزادی و نه از انسانیت بویی نبرده است، مدعی آزادی در ایران است که برای اینجانب با عمری که ربع قرن در تشکیلات مخرب و ضد انسانی رجوی طی کرده ام یک عوام فریبی مفرط و یک جوک تاریخی است و فریب و روباه صفتی رهبری این فرقه بیشتر برایم برجسته می شود. باید به این رجوی گفت وضعیت افغانستان را دیدی!؟
اربابت چطور ذلیل و خوار پا به فرار گذاشت و کشور را به دست طالبان سپرد. البته دمکراسی غربی که در حکومت دست نشانده آمریکا در افغانستان وجود داشت داد مردم این کشور را در آورده بود و جنایات آمریکا در افغانستان به حدی رسید که مردم حاضر شدند بدون هیچ مقاومتی تن به طالبان ارتجاعی بدهند. البته رویکرد طالبان با گذشته متفاوت است و رویکردی مثبت از گذشته در او دیده می شود. باید به رجوی یادآوری کرد که عاقبت قدرت پوشالی اربابت آمریکا را در افغانستان دیدید!؟ آمریکا چه خیانتی در حق حکومت دست نشانده اش و حتی افرادی که در خدمت آمریکا کار می کردند، مرتکب شد!؟
آیا برای رجوی روشن نشد که دل بستن به آمریکا و مزدوری برای او در نهایت جوابش پشت کردن آمريكا به او و تسلیم شدن شان بدست سرنوشت خواهد بود؟
البته الان واضح است که در تشکیلات آلبانی با چه معضل و بحران نارضایتی و هرج و مرج گریبانگیر هستند و عاجز از حل این معضل، چون دیگر راه حلی برای غلبه بر آن ندارند. مریم رجوی که سکان این کشتی در گل نشسته را در غیاب مسعود رجوی در دست دارد فقط سعی و تلاش می کند که اخبار وضعیت بحرانی درون تشکیلات به بیرون درز نکند و به هر صورتی شده وضعیت را در حالت پاسیو نگهدارد. اما غیر ممکن است که تغییرات در خاورمیانه بر ضد اهداف و آرزو و آمال رجوی این آتش زیر خاکستر تشکیلات را شعله ور نگرداند و تعادل شکسته کنونی تشکیلات این عجوزه(مریم رجوی) بهم نریزد و آوار سرش خراب نشود.
عدم موضع گیری رهبری این فرقه در قبال حوادث افغانستان مؤید همین وضعیت کنونی تشکیلات آلبانی است و ترس از شعله ور شدن این آتش زیر خاکستر و نیز وضعیت پس برنده برای حیات سیاسی این فرقه است که رهبری این فرقه در برابر تحولات اخیر و فرار آمریکا از افغانستان خفه خون گرفته است.
بگذار روز پشت کردن آمریکا به این فرقه و رهبری آن برسد آن وقت طعم شیرین تاوان خیانت رهبری فرقه در حق ملت ایران و افراد اسیر در بندش را بچشیم و رهایی دوستان در اسارتمان را ببینیم و رجوی و خانم اش و سران جنایت کارش در برابر دادگاهی عادلانه جوابگوی جنایاتشان باشند. به امید آن روز.
عبدالکریم ابراهیمی