امیر عباس هویدا یکی از نخست وزیران شاه بود که بعلت چاپلوسی زیاد، این صدارت بی افتخارش 13 سال دوام داشت.
هر وقت به او گفته میشد که بعد از شاه دومین شخصیت مملکت است ، بلافاصله جواب میداد که ما فقط یک شخص اول داریم وآنهم محمدرضا شاه است وشخص دوم وسومی درکار نیست !
البته شاه قدر این نوکر خود را ندانست و زمانی که پایه های تخت سست بنیادش به لرزه درآمد، او را دستگیر و زندانی کرد تا ثابت کند کارگزار بی ارج واعتبار اوست که حکومت اورا این چنین ناتوان کرده است.
نتیجه ی این دستگیری که در راستای فریب مردم بود ، به قیمت جان هویدا تمام شد .
اسداله علم وزیر کم و بیش مقتدر دربار شاهنشاهی که خودش را ” چاکر خانه زاد” معرفی میکرد، درخاطرات خود مکررا باین موارد اشاره کرده ومثلا گفته است که شاه بارها با پرتاب زیر سیگار یا قندان، سر هویدای نخست وزیر را میشکست و پیش وزیران و امرا او را تحقیر میکرد و اهمیتی به قانون اساسی مشروطیت که نخست وزیر درآن از اختیارات واعتبار زیادی برخوردار بود، نمیداد .
وضعیت درباند رجوی هم با وجود اختلافات کمی بسیاری که وجود دارد ، همان شکل وشمایل دربار شاهنشاهی را دارد.
مثلا رجوی میتواند هرکس را که معترض باشد زندانی کند و سر به نیست اش نماید.
وظیفه ی سرکوب مردان تشکیلات برعهده ی زنان است و رجوی ظاهرا در این امر دخالتی ندارد.
اما این زنان به مریم وصلند و پاسخگوی او و مریم هم که کاری جزانجام فرامین مسعود ندارد وبنابراین زنان دراصل توسط مسعود رجوی تنبیه یا مثلا تشویق میشوند.
البته صرفنظر از چند مورد سربه نیست کردن زنان نافرمان – زنانی که اجبارا به عقد رجوی درآمده بوده ولی تمکین نمیکردند- ممکن است که با زیرسیگاری و قندان مضروب ومصدوم نشوند ، اما با توجه به اسرار فاش شده ی زیاد ، ازتحقیر وآزارهای جنسی او رنج های فراوانی را متحمل شده اند والبته پاداش های کذائی هم مانند عضویت در شورای رهبری واخیرا شورای مرکزی که مردان راهی بدانجا ندارند ، دریافت کرده و میتوانند مفتخر باشند که مقامی در سطح بسیار کوچکتر مانند مقام هویدا و سرتیپ مناف دارند.
اما سرتیپ مناف کیست؟
او نوجوان خوش صورتی بوده و در زمانی که محمد علیشاه بعنوان ولیعهد و فاسق در دربار خاص خود در تبریز زندگی میکرد، روزی این نوجوان زیبا رو را در شهر دید و دستور احضار او را به دربار صادر کرد.
فردای آن روز مردم بذله گو ونکته سنج تبریز مناف را درخیابان دیدند که با درجه ی سرلشکری اهدا شده توسط محمد علی شاه ، بهمراه محافظان خود قدم میزند وبرای این موضوع چه لطیفه هایی که نساختند که این لطیفه ها هنوز ورد زبان اهالی شوخ طبع تبریز است.
من خوف آنرا دارم که مسئول اول شدن خانم زهرا مریخی و انتصاب مجددش به این مقام که با عرض تبریک های زیاد رسانه های رجوی توام شده ، ماحصل چنین کنش و واکنش های مشابهی باشد که فوقا عرض شد والبته بعنوان یک انسان وهموطن ، آرزومیکنم که چنین نباشد و قضیه شکل آبرومندانه تری داشته باشد!
درهرصورت، من هرگز برای این نوع انتصاب ها ارزشی قایل نبوده و قاطعانه اعلام میکنم که اینهمه سخنرانی و قیام و قعود درحق کسی که نوکر درجه دوم رجوی است ، ابدا موردی نداشته وبیش ازهمه استیصال باند رجوی دربرخورد با مسائل تشکیلاتی خود را نشان میدهد و با اینگونه کوه ساختن از کاه، برآنست که اذهان را از شکست سازمان مجاهدین خلق ایران وتبدیل آن به فرقه وباند رجوی ، دور نگه دارد.
نوید