فرقه رجوی مجبور به تغییر تاکتیک است
ایراندیدبان
ایران کار را تمام کرد و علیرغم تحریمها و تضییقات گستردهای که امریکا برای جلوگیری از رسیدن ایران به مرحلهی تولید صنعتی سوخت هستهای ایجاد کرده بود، به این مرحله گام گذاشت.
این وضعیت چه تأثیراتی در معادلات سیاسی بر جای خواهد گذاشت، موضوعی است که آینده بیشتر آن را مشخص خواهد ساخت، اما فینفسه در شرایطی که اجماع کشورهای صاحب سوخت هستهای بر این قرار گرفته بود که ایران به این فنآوری دست پیدا نکند، نشان از بومی بودن این تخصص دارد که با هیچ بمب و تهدیدی از بین نخواهد رفت و همچنین نشان از عزم ایران دارد که بهوسیلهی آن تماماً به دفاع از خود در صحنهی جنگ سیاسی، اقتصادی و روانی برخاست و این نیز به نوبهی خود رقم زنندهی تحولات متفاوتی با آنچه که تا کنون جاری بوده است در سطح جهانی خواهد گردید.
جنگ نفسگیر و همه جانبهای که بهویژه در 5 سال گذشته بر سر برنامهی هستهای علیه ایران بهراه انداخته شد، دقیقاً به این دلیل بود که بازیکنان ریز و درشت این صحنه میدانستند که باید به هر بهای ممکن و با حداکثر توانایی و دارایی خود مانع از رسیدن ایران به این نقطه شوند.
حتی همواره و بدون پرده پوشی، تهاجم نظامی برای از بین بردن تأسیسات هستهای ایران و بهتعویق انداختن پیشرفتهای آن، بهعنوان یک گزینهی جدی بر روی میز بود، گزینهای که واقعیت ناتوانیها و ناممکن بودنش، آن را معلق نمود.
کارگردانان اصلی این صحنه، نگران ِ از دست رفتن زمان بودند و تمام راههای ممکن را در زمانی که در اختیار داشتند پیمودند تا از رسیدن به این نقطه جلوگیری کنند، اما رویدادها بهگونهای دیگر رقم خورد.
اما در این بین باند رجوی دو نگرانی عمده داشت.
به تأسی از اربابان، زمان، بزرگترین دغدغهی آنها را تشکیل میداد، چرا که بهزعم آنها فشار در زمان طولانیتری میتوانست تأثیرگذار باشد و بههمین دلیل بود که در آغاز و پایان هر دور از تحولات، خواهان فشار بیشتری برای متوقف کردن ایران را مطرح میکردند و آن را تنها راه حل ممکن پیش روی غرب معرفی میکردند.
نگرانی مهمتر دار و دستهی رجوی این است که ایران در رسیدن به این نقطه دست بالا را پیدا کند و طرح این موضوع که ایران برای دستیابی به بمب اتمی تلاش میکند برای این بود که تهدیدی جدی بیافرینند تا شاید امریکا، تنها گزینهی غیرممکن یعنی جنگ را برگزیند که از نظر مجاهدین، تنها گزینهی ممکن برای این مرحله بود.
آنچه یادآوری آن ضروری است این واقعیت میباشد که باند رجوی نه تنها فاقد هرگونه اثرگذاری در صحنهی سیاسی و معادلات مربوط به ایران است، بلکه با طرح دعاوی بیمقداری مانند اینکه غرب از سیاست و مواضع آنها پیروی میکند و به گفتههای آنها رسیده است، کشورهای غربی را نیز به لجن میکشد و عجز و بیچارگی آنها در برابر ایران را بسیار پررنگتر از آنچه که هست پدیدار میسازد.
به هر حال باید به بقایای رجوی نیز این پیغام را فرستاد که تاکتیک استفاده از بهاصطلاح افشاگری پیرامون فعالیتهای هستهای ایران از این مقطع به بعد دیگر اثر ندارد و باید برای بیاعتباری عمیق خود فکر چارهی دیگری بکنند.