صحبت از وراجی ها و رجزخوانی های طولانی و بی سر و ته در تلقین و اثبات این مسئله است که گویا بعد از انتصاب مریم به ریاست جمهوری کشوری مبهم ، مردم این کشور به رفاه و سعادت راه یافته و اگر عجالتا نیافته اند، چه باک که سنگ بنای این خوشبختی بدست معمار قلابی ای بنام مسعود رجوی گذاشته شده است.
این نوع مطالب منتشر شده آنقدر طولانی وخسته کننده است که منتقد جز بی توجهی کردن به آن قسمت های نوشته که گند تر است و نقد بخش های اصلی آن چاره ای دیگر ندارد ومن نیز همان کار را کردم که منطقا میبایست میکردم.
در یکی از این پاراگرافها چنین آمده است:
” نگاهی به کارنامه سالیان گذشته، نشان میدهد که انتخاب خانم مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، انتخابی فقط برای آن مقطع یا انتخابی تنها برای فردای بعد از سرنگونی و دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران نبود؛ بلکه انتخابی برای امروز هم بود. ”
اگر این انتصاب قلابی و بغایت وهم آلود، آن موقع خنده دار بود ، برای دوران سرنگونی و تشکیل دولت موقت توسط گروه مفلوکی بنام سازمان استحاله یافته ی مجاهدین ازمحالات وبرای امروز خالی ازهیچگونه اثر است و از این رو باید دلیل بیآورید که این ادعاهایتان ذره ای صحت دارد که البته تاکنون خبری از ارائه ی دلیل و مدرک از طرف شما نبوده است!
دوباره :
“… دیدیم که نسل بهار آوران ایران، برای محقق کردن بهار آزادی، با زمستان سخت دیکتاتوری رژیم جنگید. جنگید و جنگید و برخلاف همهٴ سیلابهای تهمت و سرکوب و توطئه و راهبند، ایستاد و راه را هنوز هم به سوی مقصد آزادی، میپیماید.”
درمتن مورد نقد، منظور از ” بهار آوران ” همان بروبچه های قلعگی شده ی باند رجوی است که معلوم نیست چگونه در داخل قلعه ای محصور مانده و همراه آن به دیگر جاها بهار میآورند!
درگیری های شما با حکومت ایران صرفا برای برآورده کردن امیال شیطانی مسعود خود شیفته و متوهم بوده و ترورهایتان هم در همین راستا!
بنابراین، هرچه که کردید، ربطی به آزادی نداشته و آنچه بدست آوردید، ازبین بردن آزادی فردی خودتان بود و خود را به بازنده ی مفلوک وقایع پیچیده ی ایران و جهان تبدیل کردید.
بازهم :
” درست همانطور که خانم مریم رجوی گفت: «ما به جانب فدیهها و محنتهای بزرگ شتافتهایم، تا آزادی و خوشبختی نصیب ملت ایران شود. ما از همه چیز دست شستهایم، تا همه چیز برای ملت ایران به دست آید و چنین خواهد شد “.
مریم رجوی که نه ولی اعضای باند رجوی خود را فدای پدیده ی نحسی بنام ارضای کرم های کیش شخصیت و زیاده خواهی های بی پایان و لاعلاج مسعود ومریم کردند.
منافع شخصی، حقیر و نامشروع این دو ، کاملا در ضدیت با آزادی مردم است.
حتی در تضاد با آزادی کسانی که گول مسعود را خورده و بسادگی تمام خود را تبدیل به برده و روبات او نموده و ازهمه چیز الا بدست آوردن افتخار بردگی رجوی دست شستند.
مجددا :
” باند غالب رژیم به سرکردگی رفسنجانی، راه چاره را در این دید که برای بقای رژیم ولایتفقیه، تلاش کنند حکومت آخوندی و استبداد مذهبی را، با همین هیأت و ترکیب، به سیستم جهانی و غرب، چه بهلحاظ سیاسی و چه بهلحاظ اقتصادی وصل و قلاب کنند. هدف از این قلاب کردن این بود که رژیم را از سقوط به دره سرنگونی نجات بدهند. به همین خاطر رفسنجانی یکشبه لباس مدره و اعتدال بهتن کرد و استراتژی اتصال حکومت آخوندی به سیستم سرمایهداری جهانی را پیش گرفت.”
البته وصل شدن به سیستم سرمایه داری جهانی مدرگی بحساب نمیآید.
سرمایه داری حدود600 سالی است که برجهان حکم میراند و در برخورد با تناقضاتی که از درون خودش بوجود آمده ، به ارتجاع و پدیده ای مانع پیشرفت بشر تبدیل شده وهر روز که میگذرد، روشن میشود که قادر به علاج بحران های ادواری و ساختاری اش نمیباشد.
با این وجود از شما که پیوستگی به این سیستم را هم نشانه ی مدنیت میدانید و هم محکوم میکنید، سئوال میکنم که اگر سیستم سرمایه داری را بد میدانید ، اینهمه دریوزگی دربرابر گردانندگان آن که به رایج ترین کار شما تبدیل گشته، از بهر چیست؟
یعنی من حق ندارم که از اظهارات شما باین قناعت برسم که شما ماکیاولیست قهاری بوده وهرچیز ناصواب را وقتی پای منافع کثیف تان در کار است، به صواب تبدیل میکنید؟
همینطور :
” اشغال کویت برای حیات رژیم آخوندی، یک فضای بینالمللی و یک فرصت طلایی بود. آخوندهای حاکم این شرایط را مائده ای دیدند که با توسل به آن میتوانند، هم دشمن دیرینهٴ خود را از سر راه بردارند، هم رژیمشان را از ورطه سقوط نجات دهند. همچنین، رژیم همزمان با جنگ کویت، در یک لشکرکشی نظامی، درصدد نابودی مجاهدین برآمد. اما در این تهاجم، از ارتش آزادیبخش (در سلسله عملیات مروارید)، شکست سنگینی خورد.”
سفیر آمریکا عراق را مجاب کرد که قادر است به کویت که با حفر تونل های شیب دار نفت عراق را به سرقت میبرد ، حمله کند ودراین کار ازطرف آمریکا هیچ خطری متوجه عراق نیست.
صدام که هنوز ارباب شما بود ، گول خورد و باحمله به کویت خود را دردامی انداخت که هرگز نتوانست ازآن رها شود وزمانی که به بد عهدی آمریکا پی برد ، کار از کار گذشته بود و چنان ضعیف شده بود که کردهای عراق هم طمع تصرف بغداد را کرده و نیروهایش را بدانسو عزیمت داد وشما که در سر راه آنها بودید ، با شقاوت تمام کردها را که زمانی جا و امکانات در اختیار شما قرار داده بودند ، قتل عام کرده و درجه ی عبودیت خود به صدام را نشان دادید.
شخص رجوی بعد از این کشتاری که براه انداخت ، اظهار نمود که با این خدمتی که به صدام کرده، ارتش آزادیبخش؟؟!! خود درعراق را بیمه کرده است .
این نمک نشناسی شما در برابر کردها و خوش رقصی پر هزینه ی تان در برابر صدام، چه ربطی به دولت ایران و شکست اش دارد؟
ادامه دارد…
صابر تبریزی