زنان در مناصب فرماندهی
در یکی از سایت های فرقه ی رجوی ، مقاله ای تحت عنوان :
” زنان در ایران در سه واژه: رنج، محرومیت و زندگی برده وار” نوشته شده است و چنین ادامه داده شده است که :
” زنانی که چالشهایی چون ازدواج زودرس، محرومیت از تحصیل، خشونتهای خانگی، فقر دانش حقوقی و اجتماعی، فقر بهداشت و دسترسی به آب، کولبری آب و ده ها مشکل دیگر راه را برای توسعه و حداقل خلاقیت بر آنها بسته است. در ایران، فرهنگ حکومتی مردسالار و فرهنگ مدیریت مبتنی بر ریش سپیدی ، امکان مشارکت اجتماعی زنان را محدود کرده است. یک زن «خوب» در ساختار جامعه زنی است که در چارچوب خانواده بتواند همه مشقتها را تحمل کرده، خوب کار کند، به همه خدمت کند و با فرسایش جسم و روح خود، انسجام خانواده را حفظ نماید. فرهنگی که در کنار فقر و هزار مشکل دیگر که همین حکومت به مردم و به خصوص روستاییان تحمیل کرده ، شرایط غیرقابل تصوری را برای زنان ایران و دختران آنها به وجود آورده است… ”
سازمان از دیرباز استفاده ی ابزاری از زنان ، با شعارهای مردم فریب از جمله بالندگی زنان، گرامی داشتن روز جهانی زن، مظلومیت زنان ایرانی، حقوق زنان، برابری جنسیتی در ایران، هژمونی زنان، زنان در مبارزه و … سعی در جذب و به کنترل آوردن قشر زنان که نزدیک به نیمی از مردم ایران را تشکیل می دهند ، کرده است! در وهله ی اول و در ویترین مردم فریب سازمان مجاهدین خلق ، حضور زنان و نقش آفرینی آنان و قرار گرفتن در مناصب تصمیم ساز، فراوان به چشم می خورد! اما آیا در درون مناسبات سازمان هم این شعارها جامه ی عمل پوشیده است؟
آیا زنان در تشکیلات مجاهدین ، واقعا در مناصب تصمیم گیری نقش موثری ایفاء می کنند؟
این مسئله را باید از جداشدگانی پرسید که سالها در این مناسبات زندگی کردند، در این مقال انجمن نجات آذربایجان شرقی مصاحبه ای ترتیب داده است با یکی از این جداشدگان که قریب به 10 سال در این مناسبات حضور اجباری داشته است و در یک فرصت طلائی ، موفق به نجات خود و ترک اسارت 10 ساله ی خود نموده است.
در این گفتگوی صمیمی با آقای محمدرضا مبین، از اعضای سابق این سازمان صحبت کردیم که در دو قسمت منتشر خواهیم کرد:
س: آقای مبین ، ضمن خوشامدگوئی به شما و حضور گرم تان در انجمن نجات، در ابتدا مختصری از نحوه ی پیوستن تان به سازمان و نقش زنان در جایگاه رهبری این سازمان را برای ما و خوانندگان بفرمائید:
محمدرضا مبین: سالها پیش بعنوان کسی که تحصیلات آکادمیک هم داشتم، فریب شعارهای برابری و دمکراسی و آزادی در سازمان مجاهدین را خوردم واز ایران خارج شده و از طریق خارج کشور، راهی مناسبات مجاهدین در کشور عراق و پادگان اشرف شدم! از قبل هیچ آشنائی با این سازمان نداشتم و بدون هیچ پیش زمینه حرفه ای ، وارد این سازمان شدم، در ابتدا همه چیز برایم جدید بود و برایم جذابیت داشت، اما خیلی زود ماهیت اصلی این سازمان برایم نمایان شد.
پوشش اجباری ، طلاق اجباری ( برای متاهلین و حتی مجردها)، نشست های تفتیش عقاید، تبعیض های نیرویی و دو بخش کردن نیروها به : بچه های سازمان و بچه های ایران ! روابط و مناسبات خیلی خشک، محدود کردن روابط بین افراد و بطور خاص با زنان، همه و همه ازجمله مواردی است که می توان در مورد هر کدام ساعت ها بصورت مفصل صحبت کرد. اما درمورد سئوال شما باید عرض کنم که همه ی زنان در سازمان در پست های فرماندهی سازماندهی شده بودند ، اما از هیچ اختیاری برخوردار نبودند، زنان در سازمان حق تردد تک نفره را نداشتند، ببخشید بجز دستشوئی رفتن و کارهای فردی خیلی محدود، همه جا باید ترددهایشان دونفره می بود، این یک ضابطه بود…
س: یعنی هیچ زنی در سازمان و اشرف حق تردد تک نفره را نداشت؟
محمدرضا مبین: نه خیر، به هیچ وجه ! اصولا هیچ اعتمادی به هیچ زنی در سازمان وجود ندارد! حتی نشست های عملیات جاری روزانه ی( عملیات جاری در سازمان به نشستی اجباری و روزانه در سازمان گفته می شود که در آن افراد باید از رفتار های روزانه ی خود انتقاد می کردند. نشست ما نیز توسط حداقل دو زن باید اجرا می شد و هیچ فرماندهی در هیچ سطحی نشست تکی عملیات جاری برای مردان را حق نداشت اداره کند، این یعنی صلاحیت یک زن در سازمان منوط به حضور زن دیگری به همراه او بود ، تا رفتار او را کنترل و گزارش کند! مقر زنان در پادگان اشرف و سایر اسارتگاههای رجوی در عراق ، از مردان دور بود و بطور خاص زنان تازه پیوسته در محیط های بسیار محدودتری بسر می بردند و تحت استثمار شدید قرار داشتند، زنی در پذیرش بود به نام مریم باغبان که اتفاقا هم اهل تبریز بود…
ادامه دارد