فیلم اعترافات یکی از اعضای جدا شده مجاهدین به نام علی مرادی در فضای مجازی دست به دست میشود. در این فیلم، مرادی از نقش سازمان مجاهدین در بمباران شهرها و مناطق غیرنظامی کشورمان پرده برمیدارد.
روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: به گفته وی، هر شهری از کشورمان که بمباران میشد، مجاهدین به یکی از اعضای خود که اهل همان شهر بود، اجازه میدادند با خانوادهاش تماس بگیرد. سپس از صحبتهای رد و بدل شده بین آنها، مکان دقیق اصابت بمب را شناسایی میکردند و این اطلاعات را به بعثیها میدادند تا در بمباران بعدی، اشتباهات خود را اصلاح کنند و این بار بمب را درست به هدف بزنند.
موضوع جاسوسی مجاهدین برای حکومت بعث عراق بحث تازهای نیست. از اواخر سال ۶۱ که رجوی به شکل علنی با وزیر خارجه عراق ملاقات کرد، بسیاری از اعضای شورای به اصطلاح ملی مقاومت از این حرکت او انتقاد کردند. خصوصاً بنیصدر که از همان زمان اختلافات جدی با رجوی پیدا کرد و نهایتاً از سال ۶۲ راهش را از سرکرده مجاهدین جدا کرد.
اگر فرض بگیریم که رجوی از اوایل سال ۶۲ با عراق بعثی به توافق رسید، بسیاری از حامیان او در سازمان مجاهدین حتی قبل از این اتفاق نیز در نواحی مرزی عراق مستقر شده بودند و ایستگاههای رادیویی خود را از آنجا اداره میکردند. در واقع مذاکرات سال ۶۱ رجوی با بعثیها بر پایه اعتمادی صورت گرفته بود که هواداران او با خیانت به مردم و کشورشان نزد بعثیها ایجاد کرده بودند.
در شهریورماه ۱۳۶۰، در حالی که تنها سه ماه از فرار رجوی از ایران گذشته بود، عملیات شهیدان رجایی و باهنر با اطلاعاتی که یکی از اعضای مجاهدین در اختیار دشمن قرار داده بود لو رفت. در نتیجه آن، در محور سرپل ذهاب تعداد قابل توجهی از پاسداران همدانی به شهادت رسیدند و عملیات در این محور ناکام ماند.
حتی چهار ماه قبل از عملیات رجایی و باهنر، در ماجرای باز پسگیری قله بازی دراز نیز گزارشهایی از همکاری مجاهدین با بعثیها مخابره شده بود. به این ترتیب باید رابطه سازمان مجاهدین با بعثیها را حتی به قبل از فرار رجوی از ایران و شروع میلیشیای آنها در آخرین روزهای خردادماه ۱۳۶۰ مربوط بدانیم.
سالها قبل از پیروزی انقلاب، تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین در قالب یک هواپیما ربایی که در سال ۱۳۴۹ صورت گرفته بود، با ربایش یک هواپیمای ایرانی و انتقال آن به بغداد، خواستار آزادی زندانیان سیاسی شده بودند. بعثیها از این حرکت سازمان مجاهدین با روی باز استقبال کردند و از همان زمان، ارتباط دوستانه ای بین این رژیم و سازمان مجاهدین برقرار شد. این رابطه حسنه تا سالها بعد همچنان ادامه یافت. چنانچه پس از پیروزی انقلاب، رادیو بغداد به معرفی سران سازمان مجاهدین میپرداخت و از آنها به عنوان قهرمانهای انقلابی تمجید میکرد.
به هر روی پس از شروع جنگ تحمیلی و نهایتاً اعلام قیام مسلحانه مجاهدین، پردهها از چهره سازمان مجاهدین افتاد و آنها از سال ۶۲ رابطه علنی با بعثیها برقرار کردند. نهایتاً در سال ۶۵ رجوی به بغداد رفت. همان سال پادگان اشرف در عراق پا گرفت و از این زمان به بعد، مجاهدین به عنوان یک واحد نظامی در ارتش عراق خدمت میکردند. تا سال ۶۶ آنها علاوه بر جاسوسی از جبههها و پشت جبههها، هر از گاهی در قالب واحدهای ارتش عراق به میدان جنگ ورود میکردند. از سال ۶۶ مجاهدین به شکل مستقل به مرزهای ایران حمله میکردند و عملیات محدود انجام میدادند. سال ۶۷ سه عملیات آفتاب، چلچراغ و نهایتاً فروغ جاویدان را انجام دادند که در عملیات آخری با دفاع جانانه ایران در تنگه چهارزبر (مرصاد) با شکست سختی رو به رو شدند.
در یک نگاه کلی مجاهدین از جاسوسی در جبههها گرفته تا دادن گرای مناطق مسکونی و نظامی برای بمباران دشمن، شرکت در بازجویی و شکنجه اسرای ایرانی، شرکت در عملیات نظامی علیه رزمندگان و… هر کاری که میتوانستند در خیانت به مردم و کشورشان انجام دادند.