سازمان مجاهدین خلق در جدیدترین تحلیل خود از دخالتهای" رژیم آخوندی " با شعفی وصف ناپذیر از دخالت ایران در افغانستان خبر داده و در این افشاگری با استناد به منبع مبهم همیشگی – رسانه ها – ادعا کرده است: " در رسانه های افغانستان هم خبر دادند که حکومت ایران اخیرا کمک های خودش را به نیروهای طالبان افزایش داده است. "
کشته شدن یکی از فرماندهان طالبان یا گذر نامه ایرانی داشتن یکی از این فرماندهان – به شرط صحت ادعای سازمان – تنها استنادات بی پایه سازمان در خصوص دخالت ایران در امور افغانستان که با تیتر " جزییات بیشتری از دخالت رژیم آخوندی در افغانستان " در سایت رسمی این گروه– مجاهدین – منعکس شده است و همچنین با استناد به سخنان نماینده امریکا در سازمان ملل و سفیر جدید انگلستان در افغانستان درصدد تایید مجدد ادعای خود می باشد. با روند موجود از این پس باید شاهد افشاگری هایشان در خصوص دخالت ایران در جای جای کره خاکی باشیم و در قضیه فعلی (افغانستان) احتمالا در آینده نزدیک مواردی همچون: برنامه ریزی های سران رژیم آخوندی برای ترور سربازان امریکایی، اعلام اسامی چند هزار نفری از حقوق بگیران و مزدوران رژیم آخوندی در افغانستان، انتقال بمبهای جهت دار و کنار جاده ای به افغانستان برای کشتار سربازان آمریکایی، دخالت رژیم آخوندی در کابینه و پارلمان افغانستان، غارت ثروت های ملی افغانستان و حمایت گسترده رژیم آخوندی از تروریستها!!؟؟ را از زبان دستگاه خبر پراکنی سازمان خواهیم شنید و البته پس از ان شاهد خواهیم بود که امریکا به ناچار بر سر مسائل و مشکلات خود در افغانستان با ایران وارد مذاکره شود.
اصولا در سلسه مراتب گمانه زنی های سازمان برای گل آلود کردن آب، در ایستگاه نخست سازمان اقدام به پیش بینی ای می کند که موادش را از آمیختن حب و بغض فرقه ای به علاوه کلی گویی های مبهم، اظهارات مقامات آگاه!، عنوان کلی " رسانه ها " و نیز اظهارات دشمنان اسم و رسم داری همچون سفیران انگلیس و امریکا فراهم سازد.
در مرحله بعد به توانبخشی خود جهت حضور فیزیکی می پردازد. در حضور فیزیکی، سازمان با نقابی ضخیم بر چهره عواملش در کانون توجه حاضر خواهد شد و با حمایت از تروریستها و مشارکت در اعمال تروریستی، حضور خود را تثبیت می کند و به گونه ای رفتار می کند که پس از انجام اعمال تروریستی، لنگ کفشی را در محل عملیات تروریستی شاهد مثال قرار می دهد و با آتش زدن قیصریه ادعا می کند که آثار برجا مانده نشان دهنده حضور عوامل ایران در محل واقع بوده است!
اما در حضور غیر فیزیکی یا عبارتی بهتر حضور معنوی، سازمان کمی بر پدال حسابهای بانکی خود فشار می آورد و از طریق تزریق پول به مطبوعات و مهره های وابسته اش به ایجاد امواج روانی منفی می پردازد.
در قضیه عراق با توجه به ادعای پناهنده بودن،به صورت ناموسی و همه جانبه وارد عمل شده است. از مشارکت در بمب گذاری در حرمین شریفین امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) گرفته تا بمب گذاری در بغداد و اماکن شیعی و نیز آموزش نیروهای القاعده و همراهی در کلیه اعمال تروریستی بقایای حزب بعث.
تا این جای بحث حضور فیزیکی است اما سازمان در عراق همیشه سنگ تمام گذاشته و با مشارکت فعال در بعد معنوی که تا کنون شاهد و ناظر بر آن بودیم رفتار می کند، ولی در قضیه افغانستان سازمان به چند علت صرفاً حضور معنوی را ادامه خواهد داد. اول اینکه توان سازمان دهی و ارسال نیرو برای فاز عملیاتی به افغانستان را ندارد و از سویی ترس از اسارت این نیروها و تیره تر شدن پرونده اش باعث می شود تا به این حضور در افغانستان قناعت کند. در بعد دیگر باید متذکر شد که برای سازمان حضور در افغانستان به صورت نامحسوس و از جنبه دشمن تراشی برای حکومت ایران مهم می باشد، اما تحلیل گران عقب مانده سازمان که حافظه تاریخی شان دائماً در حال فرمت شدن است گویا فراموش کرده اند که ملت شریف ایران از طالبان – هم مسلکان گروه رجوی – تا کنون چه ضربه ها و لطمه ها دیده است؟ گویا خود را بخواب ابد زمستانی زده اند و نمی دانند دیپلماتها و خبرنگار ایرانی در کنسولگری ایران در مزار شریف در زمان تصدی طالبان و توسط همین گروه به شهادت رسیده اند؟
بی شک کسانی که در این آب و خاک افتخار خدمت گذاری به ملت را دارند قدر مسلم بر خلاف آرمانها و آمال این ملت – ارتباط و حمایت از طالبان – گام بر نخواهند داشت. حافظه پر از ویرس مجاهدین گویا پاک شده و از تجارت پر سود مواد مخدر توسط گروه طالبان – در زمان حکومت بر افغانستان – به ایران خبر ندارد، تجارتی که ایران را راه ترانزیت به اروپا معرفی کرده بود و ایران با جدیت تمام و همه جانبه وارد مبارزه با این تجارت شد و این راه ترانزیت را بست و شهیدان بسیاری را تقدیم راه عزت و ارجمندی این میهن ساخت. ملت و دولت ایران همانگونه که خواهان آزادی، سرفرازی و پایداری ملت عراق و پاک شدن این کشور از لوث وجود انگلهایی همچون مجاهدین، القاعده و حزب بعث و نیز خروج اشغالگران از عراق می باشند، با نگاهی مشابه خواهان همین اتفاق در کشور دوست و همسایه در افغانستان نیز می باشد. در صداقت و همیاری مردم ایران همین بس که هیچ گاه این دو کشور همسایه را از کمک های بشر دوستانه خود – خوراک و پوشاک و دارو – محروم نساخته است. بنا براین سازمان بهتر است بر طبق عادت همیشگی خود فعالیتهای تروریستی و ضد انسانی خود را دنبال کند و البته در فاز تحلیل! نیز از تحلیل گران آگاه تر استفاده کند تا نوشته های این نویسندگان مایه خنده و تمسخره خاص و عام نشود.
مهدی عسگری، کانون هابیلیان، بیست و چهارم می 2007