همه ساله رجوی در ماه رمضان بحث های کشاف و بسیار خسته کننده ای را مطرح می کند و با پرداختن به آنها تلاش میکند زمینه سازی نماید تا اینکه به توجیه کارهای قبلی بپردازد تا شاید بتواند به زعم خودش ابهام زدایی کند. از تاریخچه سازمان گرفته تا اعدام بنیانگذاران و تا هر اتفاقی که به نوعی به خودش مربوط می شود را به میان می کشد.
اما تکراری ترین و مهمترین بحثی که در نیمه ماه رمضان (میلاد با سعادت حضرت امام حسن علیه السلام) انجام می گیرد داستان صلح با معاویه است .
ما اوایل نمی فهمیدیم که منظور مسعود رجوی از این بحث ها چیست. همیشه به این خوشبین بودیم که شاید منظورش از پیش کشیدن این بحث ها این است که میخواهد با جمهوری اسلامی صلح بکند و به میان کشیدن این مباحث برای خنثی کردن واکنش های احتمالی اعضای تندروی خودش است.
اما این فرض خیلی ساده لوحانه و به نوعی خام خیالانه بود. به هر حال بعدها متوجه شدیم که رجوی این مباحث را که عمدتاً بعد از سقوط صدام حسین در عراق به میان آورده بود بخاطر این بود که میخواست مزدوریش برای آمریکا و اسرائیل را توجیه کند. مثلا در خیالات او طرفین مناقشه (آمریکا و اسرائیل و سعودی) معاویه بودند و خودش در جایگاه اعوذ بالله امام حسن (ع) بود.
آمریکا که مشخص بود، بالاخره ابر قدرت جهان آمده بود و در بیخ گوش آنها پایگاه زده بود و تهدیدش میکرد (حضور نیروهای آمریکایی به نوعی جنبه مرعوب کنندگی برای سازمان و شخص رجوی داشت). از طرفی دیدارهای مریم رجوی با سناتورها و نمایندگان کنگره آمریکا که در تناقض با ژست های ضد آمریکایی رجوی در گذشته بود نیاز به توجیه داشت.
در این مقاله موضوع صلح امام حسن (ع) مد نظرم نیست که بخواهم آنرا بازنگری کرده و به توضیح آن بپردازم. منظورم این است که رجوی از هر وسیله ای استفاده کرده و می کند تا برای کارهای خود توجیه بتراشد. بخصوص در زمینه های سیاسی که گریبان او را گرفته باشند، از این رو مسالۀ صلح امام حسن بسیار بهانۀ خوبی برای توجیه خیانت هایش بود. و نه فقط به مردم ایران، حتی خیانت به آرمان ها و ارزش هایی که در سازمان خودش توسط خودش جاری و ساری شده بودند. بعنوان مثال چقدر آمریکا را در طی سالیان دشمن خطاب کرد یا ایضا اسرائیل را؟! چقدر شعرها و سروده ها علیه آمریکا سرودند و خواندند. چقدر در تجمعاتشان همراه با فلسطینی ها اشعار ضد اسرائیلی سر داده بودند ولی هم اکنون تمام آنها زیر پا گذاشته شده اند.
مریم رجوی یکی پس از دیگری دیدارها و ملاقات هایی با کسانی داشت که سمبل درنده ترین جناح های امپریالیستی در آمریکا یا اروپا هستند. این ها با ارزش های اعلام شده قبلی سازمان خودشان در تعارض بودند. همۀ این کارها نیاز به توجیه داشت، و چه توجیهی بهتر از صلح امام حسن (ع) که با توسل به آن واقعۀ تاریخی اقدام به تنش زدایی در داخل تشکیلات خودشان یا جمع هوادارانشان میکرد .
رجوی از این بابت زیرکی خاصی به کار برد زیرا توانسته بود با این کارهای به ظاهر متناقض خطوط سیاسی و استراتژیکی خودش را پیش ببرد (اگر نه کاملاً ولی از سقوط خود و فرقه اش جلوگیری کرده بود) در صحنۀ بین المللی در عین حالیکه از فلسطین حمایت میکند ولی در هیچ کدام از خبرهایش جنایت های صهیونیست ها را نه تنها اشاره ای نمیکند بلکه از خبرهای موجود نیز هیچ انعکاسی بعمل نمی آورد. یعنی بصورت خیلی روشن خبرهای مربوط به فلسطین در داخل و خارج سازمان سانسور می شود، زیرا نباید طرف های خودشان را در آمریکا و اسرائیل و اتحادیه اروپا که حامیان سرسخت اسرائیل هستند را ناخرسند نمایند .
با نمایندگان فلسطینی هم دیدار می کنند، عکس میگیرند بطور خاص با عناصر جنبش فتح و حامیان آنان، ولی کاری نمی کنند که اسرائیل ناراحت شود، یا حامیان اسرائیل در آمریکا دلخور شوند. ممکن است اسم این نوع صحنه گردانی “نان به نرخ روز خوردن” است. وقتی رجوی صحبت که از صلح امام حسن (ع) می کند جنبۀ ایدئولوژیک ندارد، بلکه با اهداف از پیش تعیین شده این مباحث در تشکیلات رجوی پی گرفته می شود .
این استراتژی دوگانه و متناقض کماکان ادامه دارد
بخشعلی علیزاده