*شنبه 10 اردیبهشت
در روز شنبه جمعاً 8 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
ملاقات با خانواده در اشرف – قسمت ششم
انجام ملاقات با مادرم و نمونه هایی دردناک از نتایج مغزشویی در فرقه
… غروب همان روز ملاقات در اتاق کار بودیم که یکی از نفرات به نام ص – الف وارد شد و به چند نفری که در آنجا بودیم گفت: “مادرم برای من آجیل آورده است و فکر می کنم با همکاری وزارت اطلاعات درون آجیل ها سم ریختند تا ما با خوردن آن بمیریم!”
نکته دردآور این بود که مادر وی پیرزنی بالای 70 سال بود که یکی از فرزندانش در ایران اعدام شده بودند با این وجود، مغزشویی های سران فرقه آنچنان در این فرد تأثیرگذاشته بود که وی تصور می کرد مادر پیرش برای کشتن او و دیگران به مأموریت آمده و هدفش دیدار و ملاقات با وی نبوده است. تقریباً تمام چند نفری که آنجا بودیم به او گفتیم که این حرفش غیر واقعی است و از این که به ذهنش خطور کرده که مادر پیرش برای کشتن او آمده است اظهار تعجب کردیم و برای اطمینان خاطر او مقداری از آجیل ها را خوردیم!!!
رجوی ها با چنین القائاتی افراد را در فرقه اسیر نگه می دارند. آن ها آنچنان سیاه نمایی می کنند که در ذهن یک فرزند، مادری که سال هاست او را ندیده و تمام مشقت های سفر به عراق آن هم در گرمای تابستان را به جان خریده تا او را ببیند، به یک مأمور قاتل تبدیل می کنند!…
علی اکرامی: راوی قصه پردرد و ناتمام نسلی بودم که قربانی شد
پیام علی اکرامی بعد از شرکت در برنامه دعوت شبکه یک سیما
… قصه ناتمام ما ان شالله با تلاش برای آزادی این نسل قربانی شده به زیبایی تمام خواهد شد، روزی که اشک شوق در چشمان پدران و لبخند زیبا بر لبان مادرانشان نقش ببندد و عزیزانشان را در کنارشان ببینند.
خیلی خوشحالم و به خود می بالم که خدا بر من منت گذاشت که راوی داستان این نسل در شبکه ملی، که به اعتقادم پاک ترین و صادق ترین و فداکارترین نسل میهن ام بودند، باشم.
تشکر ویژه می کنم از دختر گلم نیایش که با تولدش در خانواده ما بهانه و مخاطب من در این کتاب شد به امید روزی که نیایش های دیگر هم پدر و مادر خودشان را در کنارشان داشته باشند آن روز زندگی چه زیبا خواهد بود.
همچنین لازم می دانم از تمام همکاران عزیز به خاطر حمایت های بی دریغ در رابطه با این برنامه صمیمانه تشکر کنم. خیلی خوشحالم که خدمت تمامی شما عزیزان اعلام کنم که بعد از سالیان ما توانستیم صدای در گلو مانده خانواده های اعضای تحت اسارت و همچنین تلاش های خستگی ناپذیر و خالصانه اعضای انجمن نجات و اهداف مقدس و انسانی شان را در گسترده ترین و وسیع ترین شکل ممکن در عرصه اجتماعی کشور انعکاس دهیم که در این خصوص به همه شما که نقش اصلی و اساسی و اینجانب که کم ترین سهم را داشتم این موفقیت را تبریک عرض می کنم. هیچ شک ندارم که هر کدام از شما اگر در این برنامه شرکت داشتید مطمئناً بیشتر از من تأثیر می گذاشتید….
لزوم محاکمه شخص مسعود رجوی برای پروژه قاچاق کودکان
خواهران و برادران امروز شما را صدا زدم که بگویم بچه بی بچه!
… علی اکرامی به خاطر دارد که اولین گروه کودکان حتی پیش از شروع درگیریهای عراق و کویت از والدین خود جدا شدند: «اولین سری از کودکان سه ماه قبل از حمله عراق به کویت که در 11 مرداد 1369 صورت گرفت اعزام شدند. ولی در مراحل بعد یعنی شروع جنگ بهانه ای به دست رجوی آمد که از این اتفاق به عنوان یک موهبت استفاده کند و پروژهاش را سریع تر پیش ببرد. به طوری که با اعلام وضعیت جنگ، کودکان در 148 نوبت و در گروه های 11، 13، 17، 18، 26، 76 و 105 نفره اعزام شدند. در جریان حمله آمریکا به عراق هم 193 کودک انتقال یافتند که در کشورهای اتریش، آلمان، آمریکا، انگلیس، ایتالیا و حتی ایران و رمادی عراق سکونت پیدا کردند.»
در حالی که حمله عراق به کویت در 11 مرداد 1369 آغاز شده بود و حمله نیروهای ائتلاف به عراق برای آزادی کویت در 27 دی 1370 آغاز شد و تنها پنج هفته به طول انجامید، بیش از هفتصد کودک مجاهدین خلق برخی برای یک دهه و برخی تا ابد از والدین خود دور ماندند….
اعطای جایزه اول روزنامه نگاری به لوییزا هومریش برای مستند کودک سربازان مجاهدین خلق
به گزارش وبسایت «نیوزروم» و «دویچلند فانک»، انجمن روزنامه نگاران برلین – براندنبورگ روز پنجشنبه 28 آوریل 2022 اعلام کرد، لوییزا هومریش جایزه اول «قدرت ماندن» را دریافت کرد. این روزنامه نگار آلمانی که تاکنون با رسانه های سرشناس آلمانی چون «مجله زایت» و «اشپیگل» همکاری داشته است، جایزه را برای گزارش تحقیقی خود درباره زندگی کودک سرباز سابق مجاهدین خلق، امین گل مریمی دریافت کرد.
لوییزا هومریش در هفته نامه آلمانی «دیتسایت» در شماره ۴۴ مورخ ۲۸ اکتبر ۲۰۲۱ در یک گزارش تحقیقی مفصل به شرح زندگی امین گل مریمی پرداخت. گزارش تحقیقی او با عنوان «سرانجام رهایی» مبتنی است بر پنج جلسه مصاحبه با امین گل مریمی که از کودکی تا جوانی را درگیر تشکیلات مجاهدین خلق بوده است. همچنین در گزارش او مصاحبه ها و اسنادی از اداره جوانان آلمان، وکلا و معلمین آلمانی که با کودکان مجاهدین خلق در آلمان مرتبط بوده اند، داستان امین را تکمیل می کند و ابعاد تازه ای از موضوع کودک سربازگیری توسط عوامل مجاهدین خلق روشن می کند….
از درس اسلام شناسی مریم قجر برای لندن نشینان تا ناله مسعود رجوی در تابوت
ضیافت افطاری در لندن
مثل سالیان گذشته، این بار هم مریم قجر عضدانلو گروهی از حامیان عربِ لندن نشین را گرد آورد تا از راه دور برایشان از «اسلام» بگوید و کلاس درس «ارزش های حقیقی اسلام» برگزار کند! وی که در 37 سال گذشته تحت عناوین مختلف «همردیف رهبر عقیدتی، مسئول اول مجاهدین و رئیس جمهور مادام العمر» به فعالیت های تروریستی و ضد ایرانی مشغول بوده، اینک که مسعود رجوی را در تابوت اختفا فرو برده، تلاش می کند در نقش یک رهبر معنوی هم جلوه گر شود و با خواندن چند آیه از قرآن برای سر تروریست های بازنشسته، پیرامون «آزادی در اسلام، جدایی دین از دولت، برابری زنان، حقوق ادیان و حاکمیت مردمی» به تشریح اسلام بپردازد و سازمان مجاهدین را نماد یک اسلام پیشرفته و سکولار معرفی کند! مریم در این نمایش مضحک آنلاین، به تکرار دروغ هایی پرداخت که طی 30 سال گذشته بارها مطرح کرد تا مسعود را نماد اسلام علوی جا بزند و خود را نیز یگانه برپا دارنده عدالت و برابری در ایران فردا جلوه دهد….
*یکشنبه 11 اردیبهشت
11 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و پنجم
سفر مجدد به کمپ اشرف
… سرهنگی به عنوان مدیر دفتر سفیر در مقابل اتاق او نشسته بود و من با کلمات شکسته بسته ای به او تفهیم کردم که نامه ای با مضمون اعتراض به عملکرد سازمان مجاهدین خلق دارم و می خواهم سفیر محترم آن را دیده و کمک ام کند.
او که مسلماً از مراجعات من به کمپ اشرف و طرح شکایت در محاکم قضایی عراق اطلاع داشت، اصلاً نامه مرا نگرفت و با تندی به من پاسخ داد که آمریکا مایل نیست که در اختلافات بین دولت ایران و مجاهدین خلق دخالت کند و به تندی مرا از سفارت خارج نمود و من بار دیگر معنای دموکراسی و حقوق بشر آمریکایی را با تمام وجودم حس کردم…
بازتاب صحبت های علی اکرامی در شبکه یک سیما – قسمت دوم
نمونه دیگری از پیام های برخی از اعضای جدا شده، شهروندان و برخی بستگان آقای اکرامی بعد از صحبت هایش در برنامه “دعوت ”
… همشهری های آقای اکرامی و به خصوص بستگان وی که به نوعی تا قبل از انجام مصاحبه وی در این برنامه به دلایل مختلف دل نگرانی هایی برای خود او داشتند، پیام های متعدد تحسین برانگیزی برای وی ارسال کردند. به خصوص خانواده و بستگانش به ایشان پیام دادند که ما در ابتدا نگرانت بودیم اما بعد از مصاحبه ات به تو و صداقت و شهامتت افتخار می کنیم…
پیام علی اکرامی برای همسرش
… مهم نیست که گذشته من چقدر تیره و تار بوده است، مهم آنست که تو اکنون در کنار من، از من و اهدافم حمایت می کنی. تو به من جسارت دادی تا وارد چالش های جدید شوم. تو مرا قوی تر و شجاع تر کردی. دعا کن تا به لطف خدا و تلاش یاران تمامی اعضای گرفتار در فرقه رجوی به رهایی برسند و بتوانند با خانواده هایشان وصل شوند.
مجاهدین خلق قاتلین دیروز و حامیان دروغین امروز کارگران ایرانی
… نقض حقوق انسانی کارگران تنها به ترورهای این گروه ختم نمی شود و می توان از کارگران اسیر در دست فرقه مجاهدین نیز یاد کرد. با این توضیح که مجاهدین با دادن قول های دروغین مبنی بر یافتن کار به بسیاری از کارگران جویای کار در کشورهای مختلف، آن ها را به صورت غیرقانونی به عراق و پایگاه نظامی فرقه رجوی در این کشور منتقل نموده و با ضبط مدارک شناسایی این اشخاص، آن ها را به اجبار تحت آموزش های نظامی و تروریستی و همچنین کارهای اجباری بدون دستمزد قرار می دادند.
ساعات کار طولانی و کمبود خواب به عنوان روشی برای خسته کردن اعضا و جلوگیری از این که آنان به چیزی غیر از سازمان فکر نکنند، در دستور کار این فرقه بوده است. البته برخورد با زنان در تشکیلات به مراتب فجیع تر از مردان بوده است.
استفاده ابزاری فرقه تروریستی مجاهدین از نام کارگران نیز درست مثل سوءاستفاده از نام دانشجویان، معلمان، بازاریان، زنان، دانش آموزان و در یک کلام سوءاستفاده از نام مردم، امری معمول و متداول می باشد.
فرار از زندان رجوی – قسمت اول
احساس می کردم می خواهم سابقه ام که 23 سال بود را زیر پا بگذارم و این تصمیم بسیار سختی بود.
بعد از حوادث 19 فروردین سال 90 من با یکی از دوستانم قرار گذاشتیم و عزم جزم کردیم که باید هر چه زودتر خودمان را از چنگ رجوی ملعون نجات دهیم. برای این کار از قبل برنامه ریزی کرده بودیم که چگونه بتوانیم نقشه خودمان را عملی کنیم. با بررسی اوضاع و احوال به این نتیجه رسیدیم که باید از سیاج دور قرارگاه عبور کرده و سپس خودمان را به نیروهای نظامی عراقی که آن طرف سیاج مستقر بودند برسانیم و معرفی کنیم.
… احساس می کردم می خواهم سابقه ام که 23 سال بود را زیر پا بگذارم و این تصمیم بسیار سختی بود. در ضمن دلهره آن ور سیاج را داشتم. چون فضایی که در داخل تشکیلات وجود داشت همواره خبرهای منفی بود. تشکیلات فرقه هم گزارش های مسموم کننده ای را به سمع نیروهایش می رساند. با این وجود به خودم گفتم ریسک می کنم یا پیروز می شوم یا این که شکست می خورم….
تزویر و سیاه نمایی فرقه رجوی برای روز کارگر و معلم
… سرکردگان این فرقه منفور و مطرود شده امسال هم در رسانه های خود که کسی به غیر از خودشان به آن توجهی نمی کند خام خیالانه به دنبال این هستند تا با سوءاستفاده از اعتراضاتی که قشر کارگر و معلم در زمینه مشکلات معیشتی خود دارند فعالیت کنند و آن ها را تحریک به انجام اقدامات خشونت طلبانه نمایند. لازم به ذکر است که این فرقه قبلاً صدها کارگر و معلم را در ایران به بهانه داشتن فقط ریش ترور کرد. در درون مناسباتش اعضا را استثمار می کند و ساعت ها از آن ها بیگاری می کشد و زمانی که در عراق بودند به کارگران عراقی که برای کار به داخل کمپ اشرف می آمدند ظلم می کردند. مثلا اگر متوجه می شدند که کارگری شیعه است او را به بهانه طرفدار ایران بودن فوراً به استخبارات صدام تحویل می دادند و کارگران حق هیچ گونه اعتراضی نسبت به حقوق کم نداشتند چون باز هم به استخبارات عراق معرفی می شدند….
تساوی حقوق زن و مرد در مناسبات فرقه رجوی چگونه اجرا می شود؟
… مسعود رجوی گفته بود که اصلی ترین مرز سرخ در این سازمان، جدایی زنان شورای رهبری است، برای همین هم حتی مبادرت به درآوردن رحم این زنان نیز کرده است، تا آخرین ذرات امید به زندگی را در وجود آنان بکشد! او گفته بود که حکم هر زنی که بخواهد از سازمان و مناسبات جدا شود، “مرگ” است.
اما بودند اندک زنان سرکوب شده ای که مقهور تهدیدات وی نشدند و در فرصت های گوناگون دست به فرار زدند و از مناسبات گریختند و از میان این زنان، انگشت شمارانی نیز بودند که جسارت یافته و از اخبار پشت پرده، مگوهایی را بر زبان جاری ساختند و علنی کردند….
*دوشنبه 12 اردیبهشت
در این روز مجموعاً 4 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
پشت پرده نقاب حمایتی فرقه رجوی در روز جهانی کارگر
… عناصر جنایتکار فرقه منفور و آدمکش رجوی 1192 کارگر را به جرم مذهبی بودن، حمایت از نظام و حتی داشتن ریش ترور کرده اند اما هر ساله در روز جهانی کارگر ژست کارگر سالاری و حمایت از حق و حقوق این قشر آسیب پذیر و رنج کشیده را به خود می گیرند.
… از آنجا که ماشین ترور این فرقه با بیش از 12000 ترور، هموطنانی از همه شهرها، اصناف و اقشار جامعه ایران را شهید و یا جانباز کرده است، پرونده جنایات این گروه تا دهه های بعدی همچنان باز و نسل به نسل روایت می شود. لذا باور ژست های فریبکارانه سرکردگان فرقه رجوی، خیالی خام است و حنای امثال مریم رجوی و دیگر سرکردگان فرقه رجوی در بین اقشار مختلف کارگری، همچون دیگر اقشار رنگی ندارد.
اسلام دمکراتیک مجاهدین خلق ضد مردمی است
اگر جانی از بین رفته همه و همه در راستای برآوردن توهمات و فراهم کردن ادوات عیاشی مسعود رجوی بوده
ادعای دائمی باند رجوی این است که آن ها بانی و مروج نوعی از اسلام هستند که دموکراتیک می باشد و علت سرکوب و دستگیری اعضایش به خاطر مقید بودن به این نوع اسلام خاص آن ها بوده وگرنه آن ها منافق، یاغی و محارب مسلح نبودند که بتوان آن ها را به موجب قوانین موجود دستگیر و محاکمه کرد.
یعنی اگر آن ها 17 هزار نفر از مردم ایران و نیروهای حکومتی را ترور کرده اند و به این قتل و جنایت ها افتخار هم می کنند، مسلح و محارب نبودند! آخر چگونه ممکن است فردی مسلح نباشد و در عین حال این همه ترور و آن هم با سلاح گرم انجام دهد؟!
فرار از زندان رجوی – قسمت دوم
… اول دوستم از روی نردبان بالا رفت و از آن بالا وسایلش را به آن ور سیاج پرت کرد و سپس خودش پرید آن سوی سیاج و من هم بلافاصله از روی نردبان بالا آمده و وسایلم را به آن طرف سیاج پرت کرده و سپس خودم هم پریدم بیرون از قرارگاه اشرف. بلافاصله از آن محل حدود 50 تا 60 متر فاصله گرفتیم.
در آنجا نفس تازه ای کشیدیم سپس پشت یک خاکریزی در همان نزدیکی رفتیم. نگهبان عراقی تا این لحظه ما را ندیده بود. من به دوستم گفتم لباس فرم را از تنمان در بیاوریم و لباس شخصی که با خودمان داشتیم را به تن کنیم. سپس به سمت محل پست نگهبانی نیروهای عراقی رفتیم و به نگهبان عراقی گفتم من از داخل قرارگاه به اینجا آمدم. او امان نداد گفت آقا لطفاً می توانید برایمان توپ والیبال بیاورید؟ به او گفتم من نمی خواهم به داخل قرارگاه بر گردم. من از آن محل فرار کردم شما لطفاً با فوج فرماندهی خودتان تماس بگیرید و بگویید دو نفر به اینجا آمدند و پناهنده شدند (توی پرانتز بگویم داستان سرباز عراقی و درخواست توپ والیبال به این دلیل است که مسئولین فرقه هر از گاهی نزد سربازها می آمدند. به آن ها غذا و سایر امکانات می دادند تا بدین وسیله خودشان را نزدیک کرده و در صورت لزوم از آن ها استفاده کنند) به هر حال سرباز عراقی با مقر فرماندهی تماس گرفت و به آن ها گفت دو نفر از اعضای سازمان نزد ما آمدند و پناهنده شدند. در این فاصله من با دوستم داخل قرارگاه اشرف را نگاه می کردیم …
*سه شنبه 13 و چهارشنبه 14 اردیبهشت
ایام عید سعید فطر
*پنجشنبه 15 اردیبهشت
4 مطلب حاصل آخرین روز کاری هفته در سایت نجات است. مروری کوتاه بر برخی از آن ها به قرار زیر است:
معصومه غیبی به چه جرمی به مرگ محکوم شد؟
یکی از زنانی که در فرقه رجوی زندگی اش تباه شد و در نهایت به روشی دردناک جان خود را از دست داد، «معصومه غیبی» نام داشت. معصومه غیبی زمانی وارد تشکیلات رجوی شد که سی سال سن داشت و غیر مسلمان بود. هر چند او در ابتدای ورودش به سازمان این مسأله را بیان نموده و حتی مورد استقبال سرکردگان نیز قرارگرفته بود، اما مدتی بعد به همین بهانه توسط فرمانده لشکر خود مورد هتک حرمت قرار می گیرد.
به گفته شاهدان در آن لحظه معصومه با داد و فریاد سعی داشته تا خودش را برهاند، اما کسی به یاری وی نمی رود. بعد از این ماجرا، معصومه مصرانه خواستار جدایی از این فرقه تروریستی و جنایتکار می شود که با مخالفت رو به رو می گردد.
… جدایی هیچ زنی قابلتحمل و توجیه نبوده و درنتیجه در همان جلسه قتل معصومه نیز تصویب می گردد! بعداً تعدادی از همین زنان مأموریت پیدا می کنند و معصومه را در فرصتی مناسب به قتل می رسانند.
او در نهایت در مزار مروارید در پادگان اشرف به خاک سپرده شد و بر سر مزار وی نوشته شد که بر اثر بیماری مرده است.
چرا و چگونه برده فکری شدم؟!
رجوی از روز اول ما را طوری بار آورد که شوری و شوقی باشیم نه شعوری
… چگونه ممکن است آدمی در حال سرکوب روح و روان و فکرخود باشد. رؤیاهای غیرواقعی به خورد خود بدهد! در دایره سراب در حال چرخش به دور خود باشد، آن وقت بخواهد برای دیگران آزادی و برابری و عدالت اجتماعی به ارمغان ببرد؟! مگر معنی آزادی را می فهمیدم که برای دیگران می خواستم! وقتی خود را سرکوب می کنم به سایرین رحم خواهم کرد؟ مگر خودم به آزادی رسیده و آن را چشیده و لمس کردم که به دیگران هدیه کنم.
این حرکت از اینجا نشأت می گیرد که رجوی از روز اول ما را طوری بار آورد که شوری و شوقی باشیم نه شعوری که امروزه بی شعورها و حرکت بر اساس شور و شوق را کانون های شورشی می نامد. همان هایی که مثل چهل و پنج سال پیش ما هستند شور که آمد شعور می رود. تبدیل به برده فکری رجوی خواهی شد. اطرافیان آقای رجوی برده های فکری و نوکران جسمی هنوز در سراب دنبال آزادی هستند. غافل از این که خود اسیرند و در چنبره گرفتار. آیا چنین کسانی می توانند آزادی بیاورند؟ اگر بیاورند آزادیی است که در محتوا و ماهیت بر دست و پایش قفل و زنجیر شور و شوق و تهی از شعور بسته شده در هیبت آزادی شلاق به دست سرکوب گر تمام عیار است و میخ برتابوت انسانیت می کوبد. آیا کم از اوضاع درونی حکومت رهبر عقیدتی شنیده و خوانده و دیده اید؟؟؟