نجات در هفته ای که گذشت – شماره 45

مروری بر مطالب 11 الی 16 تیر ماه 1401 درج شده در سایت نجات

*شنبه 11 تیر

در روز شنبه جمعاً 7 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

هفت سال تجربه، برای سال ها زندگی – قسمت چهاردهم

اکثر بچه ها به ایران بازگشتند و ما هنوز در پی اخذ پناهندگی بودیم

… روزها از پی هم می گذشت و تعداد افرادی که از سازمان جدا شده و به نزد ما در تیف می آمدند، بیشتر و بیشتر می شد، تعداد ما نزدیک به 500 نفر شده بود، تعدادی از بچه ها می خواستند به ایران بازگردند، اما چون دفتر سازمان ملل در بغداد توسط گروه های مخالف و ضد آمریکایی، منفجر شده بود، امکان مصاحبه و صحبت ما با نفرات این دفتر به صورت حضوری وجود نداشت، در بین نیروهای آمریکایی زنی بود به نام خانم فاطمه، او به عنوان مترجم در کمپ حضور داشت و در مواقع لزوم صحبت ها را رد و بدل می کرد….

واکنش های ابلهانه فرقه رجوی در برابر سفر مسئولین آسیلا به ایران

… مهمانان بعد از عزیمت به شیراز و مشهد در تهران مستقر شدند و سپس در اولین ساعات بامداد جمعه 3 تیر 1401، بعد از چندین روز دیدار با صدها تن از خانواده های چشم انتظار از سراسر ایران و نشستن پای درد دل آن ها، با انگیزه ای دو چندان برای دفاع از حقوق آنان عازم آلبانی شده و بدون کوچک ترین مشکلی وارد تیرانا گردیدند و مورد استقبال خانواده های خود به علاوه آقای حسن حیرانی و دیگر فعالین آسیلا قرار گرفتند.
… همانطور که ثبت رسمی “آسیلا” در آلبانی نقطه عبور کیفی در مسیر حرکت جداشدگان در این کشور بود، سفر دو هفته ای مؤسسین این انجمن به ایران و دیدار با خانواده ها، با اطلاع و تأیید مقامات آلبانیایی، نیز نقطه عطفی در کار و مناسبات آسیلا خواهد بود. مسئولین آسیلا اظهار امیدواری کردند که هرچه زودتر خواست بر حق خانواده ها، یعنی حق ارتباط با عزیزانشان، به شکل رسمی و قانونی محقق گردد.

فعالیت در ایران، آلبانی و اروپا برای تحقق خواست خانواده ها

روز دوشنبه 16 خرداد ماه 1401 سایت کانون آوا در آلمان اعلام نمود که هیأتی از جداشدگان فرقه رجوی مرکب از آقایان عیسی آزاده، رضا جبلی و غفور فتاحیان در کنفرانس حقوق بشر حزب سوسیال دموکرات پارلمان اروپا شرکت کردند. آنان از این فرصت استفاده نموده و نمایندگان و فعالان و خبرنگاران حاضر در کنفرانس را نسبت به نقض فاحش حقوق بشر در سازمان مجاهدین خلق توجیه کردند و از آنان خواستند تا بر این سازمان فشار بگذارند تا مانع از ارتباط خانواده ها با عزیزانشان نشوند.
… قطعاً اروپا را باید بعد از ایران و آلبانی ضلع سوم مثلث فشار بر سران فرقه رجوی دانست که در جهت احقاق حقوق حقه خانواده ها فعالیت می کند. امید است در آینده نزدیک شاهد تلاش های بیشتری از این دست در کشورهای اروپایی توسط نجات یافتگان باشیم.

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سی و دوم

فاجعه ۱۱ سپتامبر و سایه جنگ بر فراز عراق

… سابقه کشورگشایی عراق و حمله به کشور کوچک کویت در سال ۱۳۶۹ و عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر که به نام اسامه بن لادن مهر خورد، مجموعاً آینده تیره و تاری را در چشم انداز منطقه خارومیانه و به ویژه دو کشور عراق و افغانستان قرار می داد. در این بستر هر وضعیتی که کشور عراق پیدا می کرد دقیقاً روی مجاهدین نیز تأثیر مستقیم داشت هم چنان که در بریفی که نیروهای ارتش آمریکا شده بودند سازمان بخشی از گارد ریاست جمهوری صدام محسوب می شد .
از آنجایی که رجوی سرنوشت خود را با صدام گره زده بود، بنابراین تمامی تحولات ایجاد شده در عراق به واسطه حملات ۱۱ سپتامبر به نوعی سرنوشت سازمان را نیز تعیین تکلیف می کرد و این آغاز پایان یک گروه تروریستی و وطن فروش در خاک عراق بود که توانسته بود به واسطه جنگ ایران و عراق به حیات خائنانه خود ادامه دهد.

*یکشنبه 12 تیر

8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

جرمم این بود که بیمار شده بودم

در فرقه رجوی کسی نباید مریض می شد! اگر مریض می شد به او انواع برچسب ها را در نشست می زدند. مریم رجوی در نشستی گفت ما در مناسبات مریض نداریم. ما بهترین زندگی را در مناسبات برای شما فراهم کردیم و بهترین غذا را به شما می دهیم، پس مریضی معنا ندارد هر کس بگوید من مریض هستم دروغ می گوید. تناقضات جیم او را مریض کرده است، فردی که تناقض با خودش حمل می کند خود به خود مریض می شود. من به مسئولین مقر ها گفتم هر کسی در آسایشگاه استراحت می کند و می گوید من مریض هستم نشست جمعی برای او برگزار شود و او باید حساب پس بدهد….

آسیلا راهگشایی بزرگ برای اسیران فرقه رجوی در آلبانی

… آسیلا به سبب پیوندهای مشترک فراوان بین مردم آلبانی و ایران به راحتی توانسته با جدا شدگان ارتباط و با همراهی انجمن نجات با خانواده ها مرتبط شود و این همراهی و همکاری را می توان در چند روزی که این عزیزان مهمان انجمن نجات بودند و با خانواده ها و جدا شدگان ملاقات و دیدار داشتند به خوبی مشاهده کرد. آری دوستان ما در انجمن آسیلا دریافتند که در چه راه مهم و انسان دوستانه ای قدم بر می دارند و چه چشم های خیس مادران و پدران به آنان دوخته شده و چه فرزندانی در انتظار والدین خود سال ها منتظر هستند و حال دست یاری این عزیزان امیدوارانه به سمت انجمن آسیلاست….

نقض حقوق اعضای ناراضی و جداشده توسط فرقه رجوی

… آن دسته از افراد جداشده که حاضر نشدند با رجوی بمانند و نقش هوادار بازی کنند و خانواده و اقوام خود را هم به خطر نیانداختند، در معرض توطئه های فرقه ای از جمله پرونده سازی جاسوسی و امنیتی در کشور آلبانی قرار گرفتند. رجوی به هر طریق ممکن سعی کرد برای این افراد جداشده مشکل ایجاد کنند و آن ها را تحت فشار قرار دهند. از جمله احسان بیدی، شهاب فروزنده، غلامرضا شکری، بیژن پولادرگ، منصور براهویی و خیلی های دیگر.
گرچه با تاسیس انجمن آسیلا و اتحاد اعضای رهایی یافته در آلبانی، ترفندهای گذشته رجوی دیگر کارساز نیست و به جایی نمی رسد و و این جای بسی سرور و آرامش برای ماست….

نشست های طعمه به روایت فؤاد بصری

به دنبال گسترش نارضایتی های درون تشکیلاتی در مقرهای سازمان مجاهدین خلق در سال 1380 و به تبع آن اقدام به فرارهای متعددی که صورت گرفت رجوی را بر آن داشت تا دوباره جلسات سرکوب و مغزشویی را راه بیاندازد تا جو را به زعم خود آرام کند.
به این ترتیب نشست های معروف طعمه را برای محاکمه اعضا به راه انداخت. رجوی شخصاً اداره این محاکمات را بر عهده داشت و به هیچ کس در هیچ رده ای رحم نمی کرد. این جلسات سهمگین چند هزار نفری برای تسویه حساب با نفراتی بود که جلوی تشکیلات رجوی ایستاده بودند و نقدی داشتند و یا تقاضای خروج داده بودند….

هفت سال تجربه، برای سال ها زندگی – قسمت پانزدهم

دستگیری و انتقال 7 نفر به کمپ جدید

… بعد از خلاصی از شر رجوی ها، روزها، هفته ها، ماه ها و سال ها بود که ما در اسارت آمریکایی ها مانده بودیم و فقط آزادی و آزادی را طلب می کردیم، گویا این آزادی هم با ما سر دشمنی و دوری داشت و ما در حسرت آزادی مانده بودیم.
با گذشت روزها و بلاتکلیفی ما، صبر ما نیز کم کم لبریز می شد و اعتراضات زیاد و زیادتر می شد. تا جایی که موفق شدیم یک اعتراض عمومی در تیف راه بیاندازیم و کل کار و… را به تعطیلی بکشانیم و حتی نفراتی که هر روز به بیرون از تیف می رفتند و برای آمریکایی ها کار می کردند، نیز نرفتند و همه چیز به تعطیلی کشیده شد.

آن روزها من توسط بچه ها به عنوان نماینده معترضین انتخاب شده بودم، البته تنها نبودم، علی جمالی، سعید جمالی، رضا گوران، نادر و چند نفر دیگر که بیشتر در فکر خروج و اخذ پناهندگی بودیم، جزو سر دسته های تیف در اعتراضات بودیم….

*دوشنبه 13 تیر

در این روز کلاً 8 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

موارد نقض حقوق فاحش بشر در سر فصل تبادل اسرا

… رجوی دریک اقدام ناجوانمردانه تعداد زیادی از اسرا را در محلی به نام نوژول در شمال کفری عراق به بهانه سنگر کنی و مانور به خاطر احتمال حمله امریکا به عراق مخفی نمود و زمانی این اسرا از تبادل اسرای ایران وعراق باخبر شدند که کار از کار گذشته بود .رجوی در فاصله سرقت این اسرا تا تبادل اسرا صلیب سرخ را فریب داد و صلیب را به بیراهه ای در کرکوک هدایت کرد و اسرای پیوستی را در آنجا جمع کرد و چند سرباز عراقی را در ورودی گذاشت و نامه اسرا را از صلیب سرخ گرفت و وانمود کرد که اسرا هنوز در کمپ جداگانه ای در کنترل صدام هستند و اینگونه معامله غیرقانونی خود با صدام را از دید صلیب سرخ مخفی کرد و اسرا را به گروگان برد.

اندر حکایت سوم ژوییه و آزادی مریم رجوی از زندان فرانسه

… راست می گوید که مریم رجوی روز سوم ژوئیه بعد از به آتش کشاندن 23 عضو اغفال شده با افکاری سکت گونه و گرفتن جان دو تن از آن ها و بی آن که بازداشتگاه فرانسه ذره ای برایش مخاطره انگیز باشد به پایگاه خود بازگشت و همین رخداد مهمی بوده است که قابل ذکر و چه بسا ستایش باشد! والبته که باید روزی پاسخگوی خانواده های جان باختگان و مجروحان حادثه دلخراش باشد که تحقق آن دیر نخواهد بود.
… خنده دار و مضحک تر این که شامورتی باز رجوی در خاتمه داستانسرایی موهوم خود، وقیحانه مریم رجوی مزدور و وطن فروش که حتی به نیروهای خود رحم نمی کند را با شخصیت های آزاده و آزادیخواه تاریخ ایران زمین همچون سردار مشروطه، میرزاکوچک خان جنگلی و دکتر مصدق مقایسه کرده است! این قلم به مزد فرقه آنچنان سر در برف فرو برده و خود را به حماقت زده که یادش نیست از سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش کذایی چیزی جز خانه سالمندانی در روستای دورافتاده و فرسنگ ها دور از ایران چیزی باقی نمانده است….

ارتباط وقایع 17 ژوئن 2003 در فرانسه و اقدامات اخیر مریم رجوی در آلبانی

… بعد از دستگیری مریم رجوی، وزارت کشور فرانسه به نقل از قاضی ضد تروریسم در بیانیه ای گفت: حمله پلیس به دلیل پولشویی، ارتباطات جنایی، برای تدارک عملیات تروریستی و تامین هزینه فعالیت های تروریستی (توسط مجاهدین) صورت گرفته است. این واقعیت تنها یک مورد از اقدامات غیر قانونی سرکردگان فرقه رجوی به شمار می رود که از زمان حضور در فرانسه، عراق و اکنون در آلبانی به شدت به آن اشتغال دارند. در میان اتهامات وارده موضوع پولشویی و طراحی عملیاتی برای حذف فیزیکی اعضای جداشده مجاهدین در اروپا از جمله اتهاماتی سنگینی بود که کلیت مجاهدین را نشانه رفته بود و مریم رجوی اخیراً با توجه به حضور فعال اعضای انجمن آسیلا در آلبانی با پرداخت رشوه های کلان تلاش می کند برای فعالان این نهاد حقوق بشری که از سوی دولت آلبانی به رسمیت شناخته شده است مشکلاتی به بار آورد….

خانواده از نظر رجوی دشمن است چه منتقد باشد چه نباشد

از امیر یغمایی تا پویا نوری

… این دشمنی‌ های میان فرزندان و والدین و میان خواهران و برادران پیامدهای امضای خون و نفسی است که مسعود رجوی در سال 1368 از اعضا گرفت. روزی که اعضا را مجبور کرد حلقه ‌های ازدواج خود را بیرون بیاورند و بر صورت همسران خود آب دهان بیندازند، روزی که کودکان نوزاد دو ماهه را از مادران جدا و به اروپا قاچاق کرد، روزی که نوجوانان سیزده چهارده را به بهانه دیدار با والدین به عراق قاچاق کرد اما در عوض بازگشتن به کانون خانواده لباس نظامی بر آن ها پوشاند و تحت آموزش نظامی قرار داد تا امروز که به سادگی برادر را به دشمنی با برادر تحریک می‌ کند تنها به خاطر آن که برادر امضای خون و نفس را زیر پا گذاشته است.

شکست مجاهدین خلق در مقابل فرزند مسعود رجوی در دادگاه نروژ

… ساعاتی پیش، محمد رجوی فرزند رهبر مجاهدین خلق، مسعود رجوی و اشرف ربیعی، در حساب کاربری فیس بوک خود متنی منتشر کرد و از پیروزی خود در دادگاهی که عوامل مجاهدین خلق علیه او تحت عنوان شکایت کارفرما به راه انداخته بودند خبر داد. محمد رجوی پیش ‌تر درباره لشکر‌کشی ‌های مجاهدین خلق علیه او در سیستم قضایی کشور نروژ خبر داده بود.
… نکته جالب توجه در جریان این دعوای ظاهری بین کارفرما و کارمند این است که تشکیلات رجوی برای محکوم کردن محمد رجوی هزینه‌ های هنگفتی برای استخدام وکیل و لشکرکشی‌ های سیاسی کرده است! گویی که یک دعوای سیاسی یا حقوق بشری در حد و اندازه‌ های بین المللی در جریان بوده است.
… متنی که محمد رجوی، فرزند رهبر ناپدید شده تشکیلات مجاهدین خلق، در روز یکشنبه سوم ژوییه سال 2022 درباره خصومت ‌ورزی‌های تشکیلات رجوی نسبت به او – به عنوان فردی که تصمیم گرفته است زندگی مستقل از تشکیلات پدرش داشته باشد – منتشر کرد، سندی روشن در اختیار رسانه‌ های مستقل و نهادهای حقوق بشری برای اثبات حقانیت اعضای جدا شده از مجاهدین خلق و شهادت ‌های آن ها درباره ماهیت غیردمکراتیک و غیر‌انسانی تشکیلات مجاهدین خلق قرار می‌ دهد.

*سه شنبه 14 تیر

در این روز 4 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

نامه ای که برای مسعود رجوی نوشتم – قسمت اول

… من در این نشست راست قامت ایستادم. حرف های بچه ها را گوش کردم با این که روی سرم داد و فریاد می زدند و حرف های توهین آمیز نثارم می کردند اما من در مقابل هجمه و فریاد بچه ها خم به ابرو نیاوردم و خسته نشدم و رو در روی بچه ها ایستادم و درست نگاهم به آن ها بود، به سخنان مسخره شان گوش می کردم. بچه ها بعضاً یکی یکی صحبت می کردند و در واقع موضعگیری می کردند زیرا مسئولین هم از همه می خواستند موضع بگیرند و اگر در این نشست ها کسانی باشند موضع نگیرند و از رجوی دفاع نکنند پای آن ها هم گیر است و بعداً آن ها را سوژه کرده و می گفتند پس شما هم گیر دارید. چرا موضع نگرفتید؟ به همین دلیل بعضی از بچه ها برای این که خودشان را انطباق دهند بلند می شدند صحبت می کردند. حتی دوستان نزدیکم هم همین کار را می کردند تا مبادا به آن ها گیر دهند و مارک محفل گرایی را به آن ها بزنند و برای سفید سازی لازم بود موضع بگیرند و به صورت مختصر هم شده حرفی بزنند. اما آن هایی که توهین می کردند معلوم بود حرف های من به خال خورده است. بعد از دو تا سه ساعت صحبت بچه ها مسئول نشست علی اکبر انباز از من سؤال کرد از صحبت های بچه ها و جمع چی گرفتم؟ من هم با صراحت گفتم هیچ منطقی در کار نبود جز توهین و اهانت هیچی برایم نداشت. این را که گفتم انگار بنزین روی آتش ریخته باشم دوباره شورش شد و با داد و فریاد مجدداً ریختند روی سرم…

هفت سال تجربه، برای سال ها زندگی – قسمت شانزدهم

من در دو راهی خروج یا ماندن در تیف آمریکایی ها!

… ما از سازمانی منفک و جدا شده بودیم که سوابق تروریستی داشت و مسئولین کشورها تر و خشک را با هم می سوزاندند و توجه نمی کردند که فلان نفر را فریب داده و با ترفند های رذیلانه به کمپ خود آوردند. به دلیل همین بحث تروریستی هیچ کشوری حاضر نبود عده ای را به کشور خود بیاورد که مشکوک به ترور و ناامنی بوده اند. اگر قرار بود کشوری ما را قبول کند باید قید پناهندگی را می زدیم، چون سازمان مجاهدین رجوی زمانی در لیست تروریستی اتحادیه اروپا قرار داشت.
… بعد از این خبر جو ناامیدی در ما پدید آمد و آمریکایی ها دو راه پیش پای ما گذاشتند، یا در همین کمپ بمانید تا روزی که تعیین تکلیف شوید و یا با اختیار و مسئولیت خود از کمپ خارج شوید و به هر راهی که می خواهید بروید! ما هم چون می دانستیم که دیر یا زود نیروهای عراقی کنترل کمپ را از آمریکایی ها تحویل خواهند گرفت، گزینه ی دوم برایمان معقول تر به نظر می رسید.
… من در بد مخمصه ای گیر کرده بودم، نه راه پیش داشتم و نه راه پس. از طریق تلفن با بچه های مستقر در اربیل در تماس مستمر بودیم و آخرین خبرها و وضعیت بچه ها را رصد می کردیم تا تصمیم مناسب را بگیریم و با کمترین تلفات راه درست را انتخاب کنیم.

شما را توهمات مسعود رجوی به این روز انداخت

… این فرقه تبهکار از دهه ها پیش دریافته که یک جریان سیاسی که طبعاً باید متکی به حمایت مردم باشد نیست و از این رو تمام تخم مرغ هایش را در سبد نامطمئنی که تداوم تروریسم اقتصادی جنایتکارانه علیه مردم ایران نامیده می شود، قرار داده و چون طرفی از این برنامه اش نبسته، تنها و تنها به اشغال نظامی کشور چشم دوخته است که شاید دری به پاشنه بخورد و آب و نانی را به دست آورد.
… چرا که اگر ریگی در کفش رجوی وجود نداشته باشد دلیلی بر ندادن ملاقات وجود نداشت و گماشتگان دست اول رجوی می توانستند با قبول انجام این ملاقات ها که طی آن آسمان به زمین نمی رسید، نگذارد یک چهره شیطانی از او در خاطر اعضای خانواده های گرفتار نقش ببندد….

چاقوی مجاهدین خلق دسته خودش را هم می برد

… فشارهای تشکیلات بر محمد به اندازه ای بود که وی ناگزیر به ترک تشکیلات و رفتن به اروپا شد و اختلافات او با تفکرات پدرش و سیاست های حاکم بر سازمان و تشکیلات مجاهدین موجب شکاف و فاصله های عمیق تر گردید که امروزه تبعات آن را در شکایات و کارهای حقوقی ملاحظه می کنیم.
… به نظر می رسد نفوذ و کاریزمای رجوی نیز خاصیت خود را از دست داده و به دلیل غیبت کبری و خلع لباس نظامی و کلت اهدایی طارق عزیز و تعطیلی آن مانورهای تابلو کشی و تحلیل و تفسیر آینده ایران و سال سرنگونی، جلسات شورا و جمع بندی های سالانه که سرنگونی قریب الوقوع درست مانند جوجه ماشینی از آن منتج می شد، هیچ صدایی برای پوشش این مشکلات و موانع درونی وجود ندارد و هر گونه زیر صدای مخالفت با تشکیلات بلافاصله به صورت اکو پخش شده و قابل پرده پوشی نیست و ظرفیت تشکیلات نیز به حدی پایین است که هیچ مخالفتی را بر نمی تابد، زیرا تبعات و تأثیرات سوء آن موجب ریزش شدید نیرو می شود….

*چهارشنبه 15 تیر

در این روز مجموعاً 9 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

دستگیری و آزادی مریم رجوی در سال 2003 از منظری دیگر

در روز ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ برابر با ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ ، پلیس فرانسه در یک اقدام هماهنگ ۱۳ مرکز مجاهدین خلق در شهرک اوورسورواز و اطراف آن در پاریس را مورد تهاجم و بازرسی قرار دادند و مریم رجوی و ۱۶۴ تن از اعضای ارشد مجاهدین خلق را به جرم پولشویی، تروریسم و جعل اسناد و .. بازداشت کردند.
گرچه مریم رجوی به واسطه خودسوزی های تشکیلاتی اعضا در کشورهای اروپایی و به قید وثیقه در تاریخ سوم ژوئیه همان سال آزاد شد، اما نکته جالب توجه این بود که افراد محصور در کمپ اشرف عراق تازه آن زمان بود که متوجه شدند رهبران همیشه در صحنه شان! به عکس شعر و شعارهایی که داده بودند اصلاً در عراق و در کنار آن ها نبوده اند و مثل همیشه میدان را خالی کرده اند و به حاشیه امن خود در فرانسه پناه برده اند….

هفت سال تجربه، برای سال ها زندگی – قسمت هفدهم

خروج از تیف و متوقف شدن در سیطره عراقی ها…

… من با یکی از بچه ها به نام رحیم خداقلی هماهنگ شدیم و به آمریکایی ها درخواست خروج دادیم، ما از قبل از طریق تلفن از کمپ و توسط یکی از بچه های عرب زبان اهل اهواز، با فامیل هایش در عراق، هماهنگ کردیم تا یک خودروی دربستی، در جاده منتظر ما باشد تا بدون هیچ مشکلی سوار شده و ما را به اربیل و محل استقرار سایر بچه ها ببرد، این هماهنگی در فضای آن روز عراق که عراقی ها از آمریکایی ها می ترسیدند، کار ساده ای نبود و آن دوست عرب زبان ما زحمت این کار را کشیده و تمام هماهنگی ها را از قبل انجام داده بود. هر قسمت کار ما یک عملیات بود، چرا که نه عربی بلد بودیم و نه از فضای جامعه عراق خبری داشتیم، مسعود رجوی طی سالیان که ما در عراق بودیم، برای جلوگیری از فرارها، اجازه نداده بود، حتی در حد چند جمله عربی یاد بگیریم، تمام آشنایان و دوستان، بعدها از ما می پرسیدند که چرا شما با وجود این که سالیان در کشور عراق زندگی کردید، حتی در حد مینیمم زبان عربی را بلد نیستید؟ این هم از عجایب فرقه رجوی بود که ما را از همه جا ایزوله کرده بود و ما را سال ها در فضای بسته و سیاه تشکیلات محصور نگه داشته بود….

واکنش های ابلهانه فرقه رجوی به سفر مسئولین آسیلا به ایران همچنان ادامه دارد

… در حالی که رهبر این فرقه به هر نوع ممکن از خیانت و جنایت علیه ملت خود دست زده است، هر گونه احساس نسبت به خانواده در اعضا را خیانت می داند که مستوجب عقوبت است. با آن که سالیان سال است رهبر این فرقه به مزدور اجاره ای دشمنان ایران و ایرانی تبدیل شده و کمر به نابودی کشور بسته است، هر مخالف و منتقدی را جاسوس و مزدور معرفی می کند، در شرایطی که مریم رجوی برای عقب نماندن از دیگر مخالفان جمهوری اسلامی که بسا قابل قبول تر هستند با صرف هزینه های کلان با درنده ترین دشمنان قسم خورده ملت ایران نشست و برخاست می کند، دیدار یک شهروند عادی آلبانیایی با یک شهروند عادی ایرانی را توطئه علیه مصالح ملی آن کشور قلمداد می نماید. فرقه رجوی و رهبری آن در یک چیز قطعاً سرآمد هستند و آن بی شرمی و گستاخی خارج از اندازه است.

موج شادباش ‌ها برای پیروزی رجوی پسر علیه رجوی پدر و فرقه مخربش

… موضعگیری شخص محمد رجوی در برابر فرقه پدرش و به تبع آن حمایت اعضای سابق فرقه از او، از این نظر بسیار اهمیت دارد که او فرزند زنی است که نام او همواره بر سر در تشکیلات بوده است. قرارگاه ‌های مجاهدین همواره نام اشرف را به دوش می ‌کشند. محمد رجوی فرزند زنی است که جان خود را در راه مبارزه مسلحانه مجاهدین خلق از دست داد اما مکانی که نام او را به یدک می‌ کشد، به جایی برای رقم خوردن شدیدترین موارد نقض حقوق بشر، شکنجه و قتل اعضای تشکیلات، تبدیل شد.
… داستان دادگاه محمد رجوی و هزینه‌ های سرسام‌ آور فرقه رجوی برای آوردن لشکر وکیل و سیاستمدار سابق به صحن دادگاه و تلاش ‌های آن‌ ها برای امنیتی جلوه دادن کیس محمد رجوی، نه تنها بی ‌ثمر ماند، بلکه انتشار خبر آن توسط محمد رجوی با عنوان ”پيروزی درخشان و نهایی عدالت و شكست قطعی و تاريخی دروغ و نيرنگ”، موجب شد که اعضای سابق مجاهدین خلق فارغ از دیدگاه های سیاسی امروزی‌ شان، بار دیگر نفرت مشترک خود از مسعود رجوی را در فضای رسانه ‌ای اعلام کنند.
داستان محمد رجوی به تنهایی برای ثبت بی شرافتی مسعود رجوی در تاریخ کافی است. در زمانه ‌ای که دیگر پادشاهان فرزندان خود را کور نمی‌ کنند، مسعود رجوی فرزند خود را تنها برای آن که حاضر به همکاری تبلیغاتی با او نشده است، مورد کثیف‌ ترین اتهام ‌ها قرار می‌ دهد، غافل از این که در جوامع دمکراتیک قانون حرف نخست را می زند و هزاران یورو هزینه برای تطمیع افراد و نهادها، بر روند عدالت خواهی و حقیقت جویی اثری ندارد….

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا