بتول سلطانی از اعضای جداشده و منتقد مجاهدین خلق که روز گذشته به اتفاق افشین کلانتری به دعوت غلامرضا شکری برای شرکت در جشن ازدواج ایشان به کشور آلبانی سفر کرده بود، از همان ابتدای خروج از کشور آلمان توسط عوامل اطلاعاتی و جاسوسان فرقه مجاهدین خلق رصد شده و به هنگام رسیدن به فرودگاه مادر ترزا آلبانی به پلیس امنیتی آلبانی لو داده می شوند. پلیس بلافاصله بعد از نشستن هواپیما آنها را دستگیر و ضمن ضرب و شتم در قسمت ترانزیت خروجی فرودگاه نگهداری می کنند.
در جریان این بازداشت آنها حتی از آب آشامیدنی و غذا و یک محل مناسب جهت استراحت محروم بوده اند. خانم سلطانی و آقای افشین کانتری کاملا طبق روال قانونی و ضمن هماهنگی و با دعوت انجمن آسیلا و مدیر آلبانیایی آن آقای داشامیر مرسولی وارد کشور آلبانی شدند. آنها شهروند ایرانی – آلمانی و دارای اقامت قانونی در آلمان می باشند. از اولین ساعات دستگیری خانم بتول سلطانی و آقای کلانتری اعتراضات گسترده ای توسط اعضای جداشده در آلبانی و مسئولین آلبانیایی انجمن آسیلا و خانواده های خانم سلطانی و افشین کلانتری در رابطه با برخورد ضدانسانی و شرم آور پلیس و دولت آلبانی که با تحریک مسئولین مجاهین خلق صورت گرفته و نقض اساسی حقوق شهروندی اعضای دعوت شده می باشد صورت گرفته است.
نکته شرم آوری که بیش از هر چیز عمق دخالت سران تبهکار این فرقه در امور داخلی کشور آلبانی را اثبات می کند حضور مزدوران اطلاعاتی و مسئول ستاد اطلاعات و جاسوسی این فرقه در فرودگاه و در جریان دستگیری خانم سلطانی و آقای افشین کلانتری بود به طوریکه فاطمه خردمند مسئول اطلاعات آنها از ابتدای کار در فرودگاه حاضر و در جریان بازجویی ها شرکت داشت.
اعضای جداشده انجمن آسیلا از همان ساعت اولیه به همراه مسئول آلبانیایی آن آقای داشامیر مرسولی با تجمع در فرودگاه مادر ترزا ضمن محکوم کردن این اقدام دولت آلبانی و فرقه مجاهدین خلق خواهان آزادی بدون درنگ دستگیرشدگان شدند.
براستی جرم و گناه خانم سلطانی چیست؟ آیا نفس شرکت رسمی در مراسم یک ازدواج جرم و گناه است؟ پلیس امنیتی آلبانی به چه جرمی اقدام به بازداشت خانم سلطانی و آقای کلانتری نموده است؟! در شرایطی که به صورت کاملا قانونی وارد آلبانی شده اند و از طرف دیگر شهروند ایرانی – آلمانی محسوب میشوند.
چیزی که خیلی مضحک و خنده دار است سرنوشت رقت بار و عبرت آمیز فرقه ای ست که روزی ادعای سرنگونی 6 ماهه جمهوری اسلامی را داشت و اکنون تضاد جدی و اصلی اش نه دولت ایران بلکه اعضای جداشده خودش می باشد. به راستی آنها چه تهدیدی را از جانب آنها احساس می کنند؟ سرنوشت رقت برانگیز تنها آلترناتیو دمکراتیک ایران را بنگرید که چگونه برای جلوگیری از ورود دو عضو سابق برای شرکت در یک مراسم ساده عروسی دست به دامان سرویس های جاسوسی و سفارت آمریکا در آلبانی شده اند؟
البته از یک بابت نباید تعجب کرد زیرا در این فرقه ازدواج و تشکیل خانواده و حق انتخاب مسیر زندگی مشترک جرم و گناهی نابخشودنی و بزرگ است. چون عشق در قاموس رجوی ممنوع است. ازدواج و تشکیل خانواده یعنی طناب بزرگی بر گردن رجوی. او سالها تلاش کرد ایدئولوژی پوسیده اش را با سس مترسکی بنام انقلاب مریم در ذهن و ضمیر اعضا جا بیندازد. ولی از این غافل بود که دوران شیادی بسر آمده است و تا ابد نمی توان نسلی را در زنجیر و اسارت ذهنی و عینی نگاه داشت.
مقاومت قهرمانانه و دلیرانه خانم سلطانی به عنوان نماینده ای از این نسل طی ساعات گذشته در فرودگاه آلبانی که خیل نیروهای خود فروخته امنیتی و دولت آلبانی را به ستوه آورده و مزدوران رجوی را هم سر افکنده و ذلیل کرده خود دلیلی براین ادعاست. بی شک مقاومت قهرمانانه و ایستادگی آنها جدا از هر نتیجه ای که داشته باشد؛ ماندن در آلبانی و یا دیپورت به آلمان سر سوزنی از ارزش های مقاومت حماسی آنها و ضعف و زبونی و شکست ذلیلانه فرقه بدنام رجوی کم نخواهد کرد و این ضرب و شتم بعنوان یک نقطه عطف در مبارزه افشاگرایانه اعضای جداشده در مقابل مجاهدین خلق ماندگار خواهد ماند.
اکرامی