حدود یک هفته پیش، آقای مسعود خدابنده بعنوان مسئول سابق تیم حفاظت مسعود رجوی مصاحبه ای با تلویزیون ایرانیک تی وی انجام داده و مسائلی را عنوان کرده که قابل تامل است.
البته متن این مصاحبه بصورت تصویری در وبسایت های مختلف و همینطور شبکه های اجتماعی منتشر شده و من ترجیح دادم که چکیده ی سخنان این دوست عزیزم را بصورت متنی تهیه کنم تا بارها مطالعه شود و در حافظه تاریخی مردم و بخصوص جدا شده ها از این تشکیلات جهنمی و خانواده هایی که داغی از این سازمان مافیایی و تروریستی در دل دارند و یا از فراق جانکاه دهه ها دوری از عزیزان دربند خود در این تشکیلات در رنج وعذابند، باقی بماند.
برای دانلود اینجا را کلیک کنید.
حاشیه نویسی بر این مصاحبه آقای خدابنده از این رو برایم اهمیت دارد که بعنوان عضو خانواده ای که هم قربانی داده وهم اسیری را در دستان خون چکان این فرقه مخوف دارد، ایشان را فردی مطلع و با صلاحیتی در عرصه ای که بدان وارد شده، میدانم .
ایشان در ابتدای مصاحبه اش اظهار میدارد که کنفرانس سالانه سازمان تروریستی مجاهدین از دوران صدام برگزار میشده و تا موقع سقوط او با صرف هزینه های گزاف که صرف این هزینه ها برای صدام رقمی نبود، افراد زیادی را از کشورهای گوناگون در کمپ اشرف جمع میکردند و گردهم آیی کم و بیش باشکوهی را براه می انداختند و با از بین رفتن حکومت صدام و فرار مریم به فرانسه، کنفرانس های بعدی که در ویلپنت پاریس برگزار میشد، دیگر فروغ چندانی نداشت و تنها روسپیان سیاسی مانند جان بولتون جای افراد نسبتا زیادی که از کشورهای غرب به عراق آورده میشد، میگرفتند.
در دوران اقامت مریم در پاریس، تخلفاتی از جمله یک فقره پولشویی توسط عوامل او و بنفع یک حزب راستگرای اسپانیا انجام شده و لو رفت و اتحادیه اروپا بهتر دانست که بجای جمع کردن بساط این گروه که ممکن بود درجریان این جمع کردن خودکشی ها و شرارت هایی بوجود آید، آنها را در آلبانی محدود نماید تا با توجه به کبارت سنی که دارند، آرام آرام فوت کرده وتشکیلات شان بطور طبیعی ازبین برود.
آقای خدابنده درمورد لغو این کنفرانس درسال جاری ، نظریه هایی ارائه میدهد که باتوجه به شناخت های موجود، اغلب صائب بنظر میرسد. مثلا بیماری مریم که مسبوق به سابقه طولانی است و آقای خدابنده بعنوان مسئول تیم حفاظت رجوی از این موضوع اطلاع کافی دارد. درهر صورت، کنفرانس برگزار نشد و برای توجیه آن به بمب گذاری های موهوم احتمالی روی آوردند که از نظر این فرد مطلع ، امکان چنین کاری وجود نداشته و یا هک هایی که در سیستم های کامپیوتری آلبانی اتفاق افتاده که امری مشکوک بود. چرا که نگهداری و مراقبت از سرورهای آلبانیایی بدست یک شرکت خصوصی آمریکائی است که مدیرش ژنرال جونز و از لابی های مهم مجاهدین است.یا گفته شده که سفارت آمریکا به شهروندان خود توصیه کرده که درآن ایام به دورس تیرانا که کنفرانس میباست درآنجا برگزار میشد نروند و این توصیه بنوعی به گوش مقامات آلبانی رسیده و آنها هم به مجاهدین اطلاع داده اند و از این قبیل داستان ها…
درهر صورت و بنا بر دلایل معلوم و نامعلوم این کنفرانس سالانه برگزار نشد و این از نظر آقای خدابنده برخلاف میل سازمان بوده است: آقای خدابنده اظهار میدارد که در جریان ممانعت از ورود خانم بتول سلطانی و توصیه آلبانی ها به ایشان که به محل سکونت اش درآلمان بازگردد، به مامور سفارت آلمان که این ممانعت را قبول نداشت، گفته شده بوده که مجاهدین از اینکه کنفرانس شان برگزار نشده بشدت زخم خورده و عاصی هستند و بهتر است برای جلوگیری از حملات آنها، برای مدتی هیچ ایرانی به آلبانی مسافرت نکند!!!
از سخنان آقای خدابنده چنین برمیآید که اگر در دوران صدام، کار مجاهدین تروریستی- نظامی بود، بعد از او که زمام امورشان بدست عربستان افتاد ، این کار بصورت تبلیغاتی- جاسوسی درآمده است.
نکته قابل تامل در سخنان این مسئول سابق تیم حفاظت رجوی آنست که بنا به دلایلی، عربستان نتوانست به مسعود رجوی اعتماد کاملی کند و از این رو میل بسوی مریم عضدانلو نمود و ترکی الفیصل بعنوان یک رئیس کارکشته اطلاعات عربستان، در یکی از کنفرانس های ویلپنت خبر مرگ مسعود رجوی را داد که این به معنای حذف کامل مسعود رجوی میباشد.
چرا که او اگر حتی نمرده باشد، خبر مرگش اعلام شده و کشتن او در صورت ابراز وجود موثر و مجدد، کاری ساده و بدون دغدغه است!
بدین ترتیب، مسعود که خود را زرنگ میپنداشت، به کمک ترکی الفیصل به دام مریم افتاد و تمام دوستان نزدیک مسعود بتدریج از سازمان وشورای ملی مقاومت حذف شدند و حتی تنها پسرش به نروژ تبعید شد و بزرگترین آرزویش این است که مریم بگذارد که به زندگی عادی اش ادامه دهد!
دختر مریم و مهدی ابریشمچی بدون لحاظ مقررات شورای مرکزی، بهمراه دختری که برادر زاده مریم است وهر دو فرانسوی زبان ، دررهبریت سازمان جای داده شدند! آنها اگر بخواهند دفتر و دستکی داشته باشند و فرقه یا گروه محدود به فامیل هایشان، جایشان در فرانسه خواهد بود و زبان فارسی را هم نمیدانند!!!با این وضع و با مردن تدریجی اعضای مجاهدین، تمام ثروت های بادآورده به این دو دختر منتقل میشود و مریم باید خوش شانس باشد که عمر زیادی داشته یا گرفتار کودتای درباری نشود و از این خوان یغما استفاده های کافی برده باشد!
فعلا عربستان برای انجام این کارها مخارج سازمان را تامین میکند و با دادن پول هایی به دولت ضعیف آلبانی ، سازمان را نگه میدارد تا بنفع او تبلیغات وجاسوسی کنند! تکلیف اعضاء هم که با این وضع روشن است! اما تکلیف خانواده هایی که برای شنیدن صدای این هستی باختگان شب را به روز میکنند و روز را به شب، چی؟
رضا اکبری نسب
مطلبی با محتوایی بسیار غنی که نکات بسیار مهمی در آن نهفته است که مطالعه آنرا قویا توصیه می کنم.