ستاد اطلاعات ارتش رجوی در کنار همه آموزش ها و بازیهای کامپیوتری، موضوع دیگری را هم دنبال می کرد و آن مسئله خروج نیروها از قرارگاه اشرف و علوی و پراکنده شدن در مناطق بیرون و دور از قرارگاهها بود.
مطابق معمول اجرای این پروژه سری بود و نمی خواستیم در بین نیروها ترس ایجاد شود . ما از موضع سیستم اطلاعات قرارگاه علوی شروع به شناسایی زمین های اطراف قرارگاه به ویژه در دامنه های ارتفاعات حمرین نمودیم. هر روز یک تیم شناسایی که ترکیبی از افسران اطلاعات و عملیات قرارگاه بود به بیرون قرارگاه رفته و هم مسیر و هم محل های مناسب برای پراکندگی را شناسایی می کردیم . کار به صورت فشرده انجام می گرفت . در هر شناسایی موقعیت و محل ها را با gps مختصات یابی کرده و ثبت می کردیم تلاش می کردیم برای هر یگان یک محلی را مشخص کنیم . در ضمن خود مسیر را هم با gps مختصات می زدیم تا بعداً بتوانیم کروکی آن را تهیه کرده و در اختیار یگانها قرار بدهیم.
در آن زمان در قراگاه علوی دو ارتش رجوی مستقر بود. پروین صفائی فرماندهی ارتش یازدهم و زهرا مازوچیان در سمت فرماندهی ارتش سوم بود . ولی با توجه به شرایط بحرانی عراق و امکان بروز وضعیت های بحرانی ، صدیقه حسینی (مسئول اول وقت مجاهدین) به سمت فرماندهی دو ارتش منصوب و ستاد خود را در این قرارگاه تشکیل داد.
ما در هر بار شناسایی تعدادی از افسران اطلاعات عراقی را نیز همراه خود می بردیم . چرا که در هر ترددی اهالی و کشاورزان منطقه روی ترددهای ما حساس شده و بعضاً نیز در حین تردد در این رابطه از ما سؤالاتی می کردند چرا که ما در مسیر خود از تعدادی روستا نیز در منطقه حمرین عبور می کردیم و به خاطر این که در بین اهالی طرف حساب سؤالات آنها نباشیم این موضوع را افسران عراقی حل و فصل می کردند و معمولاً اهالی با دیدن آنها زیاد تمایلی به نزدیک شدن به ما را پیدا نمی کردند . همچنین ممکن بود زمین هایی که برای پراکندگی انتخاب می کنیم جزء زمین های متعلق به اهالی باشد که مشکل مضاعف می شد. لذا حضور افسران عراقی در کنار ما کار ما را تسهیل نموده و دیگر مجبور نبودیم با اهالی طرف حساب باشیم . هرچند آنها همیشه به دلیل این که ارتش و اطلاعات عراق پشت ما بودند درمقابل ما کوتاه می آمدند .
ما طی یک ماه کار روی این پروژه توانستیم محل هایی در دامنه های رشته کوه حمرین برای پراکندگی نیروها شناسایی کنیم . بعد از انجام شناسایی های لازم و تهیه کروکی های مورد نیاز تمامی این اطلاعات برای فرماندهان یگانها آموزش داده شد. ما حتی از تمامی منطقه که می بایستی یگانها در آن مستقر می شدند اقدام به فیلم برداری کردیم و در یک کار فشرده کلیه فرماندهان یگانها را برای شرایط اضطرای توجیه کردیم .
البته رفته رفته که زمان می گذشت احساس می کردیم که تهدیدات بیشتر از این هایی است که ما فکرش را می کنیم. چرا که اقدامات محدود ما، پاسخگوی معضل و مشکلی که در پیش روی ما قرار داد نیست.
جمع بندیهای ستاد فرماندهی و خط و خطوطی که بعدا داده شد نیز حاکی از وجود تهدیدات جدی تری برای حیات کل سازمان و نیروها بود. از این رو ستاد فرماندهی تصمیم گرفت پروژه خروج نیروها از قرارگاهها را تقریبا برای اکثر نیروها ی سازمان برنامه ریزی کند. بنابراین طرح قبلی که خیلی محدود بود ملغی و پروژه جدید که همانا اسکان در مناطق دورتر و شروع یک زندگی سنگری دیگر بود در دستور کار قرار گرفت.
با توجه به اینکه قرارگاه علوی در کنار مقر فیلق (سپاه) دوم عراق قرار داشت، همچنین قرارگاه اشرف نیز در محدوده جغرافیایی و محدوده فرماندهی فیلق دوم قرار می گرفت ، بنابراین ما چه در قرارگاه اشرف و یا علوی و یا جلولا می بایستی ، تمامی نیازهای خودمان و مسائل استقراری که نیاز به کمک های اساسی داشت را با فیلق دوم حل و فصل می کردیم. البته این یک اصل کلی بود و تمامی قرارگاههای سازمان در هرکجای عراق که مستقر بودند. با نزدیک ترین فیلق (سپاه) ارتش عراق در هماهنگی بودند و مسائل استقراری خود را با همین فیلق های عراق حل و فصل می کردند.
در رابطه با طرح پراکندگی و استقرار در بیرون قرارگاه ها هم کار در دو محور کلی انجام می گرفت. یکی اقداماتی که می بایستی فرماندهی دو ارتش به کمک ستاد فرماندهی کل برای طرح ریزی و تهیه امکانات لازم برای شناسایی و سنگر کنی در ابعاد ماکرو انجام می دادند و محور بعدی برنامه ریزی برای آماده کردن نیروها و یگانها برای اجرای طرح خروج اضطراری از قرارگاه بود.
در همین رابطه یک روز عباس داوری (رحمان) و مهدی برائی (احمد واقف) به همراه مژگان پارسایی (مسئول اول وقت سازمان) به قرارگاه علوی آمدند تا با هماهنگی هایی که از قبل انجام گرفته شده بود یک ملاقات با افسر استخبارات فیلق دوم انجام دهند. این ملاقات شروع هماهنگی های لازم برای انتخاب منطقه پراکندگی برای نیروهای سازمان ، همچنین اختصاص افسران مهندسی فیلق دوم و گرفتن بقیه امکانات در همین راستا بود.
به همین دلیل اولین ملاقات توسط این دو در فیلق دوم انجام گرفت. البته پشت تمامی این کارها مژگان پارسایی مسئول اول وقت سازمان بود که خود وی نیز در قرارگاه علوی حضور داشت و از نزدیک تمامی سناریوهای ملاقات را کنترل کرده و خط و خطوط لازم را می داد. بنابراین ملاقات اولیه توسط رحمان و احمد واقف انجام گرفت.
اولین دستاوردهای ملاقاتها این بود که فیلق دوم تعدادی افسر مهندسی را برای شناسایی منطقه مورد نظر پراکندگی در اختیار سازمان قرار داد و تقریبا چند روز به صورت فشرده این شناسایی ها توسط افسران عملیات ارتش سوم و یازدهم و افسران اطلاعات آنها از مناطق مختلف نزدیک قرارگاه علوی مثل منطقه امام ویس – بلدروز و مناطق اطراف محور قرارگاه علوی – جلولا صورت گرفت.البته این هماهنگی هایی که توسط مژگان پارسایی با فیلق دوم انجام می گرفت تنها برای ارتش های مستقر در قرارگاه علوی نبود. بلکه تعداد دیگری از ارتش ها هم که در قرارگاه اشرف مستقر بودند ، قرار بود در همان منطقه یعنی محور قرارگاه علوی به جلولا و در رشته ارتفاعات حمرین پراکنده شوند. لازم به توضیح است که با توجه به شرایط پیش آمده و بحرانی شدن وضعیت عراق سازمان کلیه قرارگاههای خود در مناطق مرکزی و جنوب عراق را تخلیه و همه را به قرارگاه اشرف آورده بود.
ادامه دارد…