“سندروم ترک فرقه” عبارتی است که کارشناسان امور فرقهها به کار میبرند. این سندروم در اعضای سابق فرقهها نشانگر نوعی آسیب روانی است که رفتارهای مخرب رهبران فرقه در زمان عضویت آنها در فرقه ایجاد کرده است. بنابر شواهد موجود، اعضای جدا شده از فرقه مجاهدین خلق نیز از گزند این سندروم در امان نیستند. برای نمونه، جابر طائی سمیرمی معروف به آرش، عضو سابق مجاهدین خلق در مصاحبه خود با سیامک نادری از کابوسهای شبانهای میگوید که هنوز پس از نزدیک به بیست سال جدایی از فرقه رجوی او را رها نکردهاند.
برای دانلود اینجا را کلیک کنید.
کارول گیامبالوو، عضو انجمن بین المللی مطالعات فرقهها برای سالها به افراد جدا شده از فرقهها خدمات مشاوره داده است. او در مقالهای با عنوان “مشکلات پس از فرقه” به دسته بندی اعضای جدا شده و مسائل و مشکلات هر دسته از این افراد در زمان حضور در دنیا آزاد میپردازد. بر اساس این دسته بندی، اعضای سابق فرقههای مخرب، سه دسته هستند. دسته اول کسانی هستند که با دخالت بیرونی خانواده یا دوستان فرقه را ترک گفتهاند. دسته دوم افرادی هستند که به اراده خود فرقه را ترک کرده یا از آن فرار کردهاند و دسته سوم شامل افرادی میشود که از فرقه اخراج شدهاند.
بنابر تجارب و مطالعات خانم گیامبالوو، دسته دوم و سوم پس از خروج از فرقه در فرایند بهبود و بازگشت به جهان آزاد بیشترین کمک را لازم دارند. او همچنین تاکید میکند که افرادی که از فرقه اخراج شدند به طور ویژهای به لحاظ روانی آسیبپذیر هستند چرا که ممکن است احساس گناه، خشم، ناکافی بودن، بیاعتمادی و ضعف عزت نفس داشته باشند. او دلیل این موضوع را چنین شرح میدهد: “بیشتر فرقهها خود هیچ انتقادی را نمیپذیرند بلکه انتقادات را متوجه افراد میکنند و هرگاه مسئلهای رخ بدهد رهبری فرقه یا تشکیلات نیست که مقصر است بلکه اعضا مقصرند.”
در طول مصاحبه آرش با برنامه پادزهر اپوزیسیون، او از شکنجهها و بازجوییهای پشت سر هم در برهه پنج شش ساله حضورش در تشکیلات مجاهدین خلق میگوید و اینکه پس از پایان زندان و شکنجه هربار از فرماندهاش میپرسید که آیا اتهامات او رفع شد و آیا توانسته است اعتماد فرماندهان را جلب کند. اما پس از سرکوبها و تحقیرهای بسیار، نهایتا آرش که به خواست خود وارد تشکیلات شده بود، پس از حمله آمریکا به عراق و خلع سلاح مجاهدین خلق، علیرغم مخالفتها و کارشکنیهای فرماندهان موفق شد که از تشکیلات جدا شود. او امروز پس از بیست سال جدایی و زندگی در اروپا چنین میگوید: “هر وقت چهار تا صندلی و یک میز میبینم یاد نشستهای خواهرمریم میفتم.”
نشستهایی که با عناوین مختلف عملیات جاری، دیگ، طعمه و غسل هفتگی و غیره در فرقه رجوی برگزار میشود، همه مصادیق کنترل ذهن و شستشوی مغزی افراد از طریق تحقیر، تهدید و تشویش عقاید است که در مقاله خانم گیامبالوو در تعریف فرقه به آن اشاره شده است. او بر اساس تجربههایی که در این مورد داشته است، یادآوری میکند که کمککنندهترین ابزار برای بهبود یک عضو سابق فرقه این است که یادبگیرد که کنترل ذهن چیست و در فرقهای که او عضو بوده این روش چگونه بکار میرفته است. درک این موضوع به شخص کمک میکند که احساس راحتی کند و دریابد که آنچه در آن شرایط تجربه کرده است ممکن بود برای هر کسی رخ بدهد. همانطور که اکنون در صحبتهای آرش طائی میشنویم که میپذیرد فرقه رجوی او را شستشوی مغزی داده بود.
کارشناس امور فرقهها یکی دیگر از راههای موثر در فرایند بهبودی سندروم ترک فرقه را حمایت گروه میداند. به نوشته او ملاقات با گروه حمایتی مکانی امن برای افراد فراهم میکند تا از نگرانیها و مشکلات مشترکشان صحبت کنند. در این فضا هیچ کس دیگری را سرزنش نمیکند یا نگاهی از بالا به دیگری ندارد. در خاطرات آرش از نیمه شبی یاد میشود که او چهار سال پیش با سیامک نادری –که خود نیز از اعضای جدا شده و منتقدان مجاهدین خلق است– تماس میگیرد و از کابوسهایش میگوید.
بسیاری دیگر از افراد جدا شده از مجاهدین خلق نیز قطعا گروههای هم رنج و همدل دارند که به لحاظ روحی پشتیبان یکدیگرند که در ماجرای کودک سربازان و افشاگریهایشان در کلاب هاوس و دادگاههای روزنامه دسایت و امین گل مریمی، بسیاری از این گروهها نمود یافت. در آخر انجمن آسیلا را میتوان نمونه موفق و کارآمد این گروههای حمایتی دانست که در شهر تیرانا برای اعضای جدا شده از مجاهدین خلق فضایی همدلانه و حتی خانوادگی فراهم میکند. حمید محمد آتابای که به تازگی از مجاهدین خلق جدا شده است نیز در پیام اخیرش از حمایت اعضای آسیلا قدردانی میکند و عزم جزم خود را برای حمایت از هر عضو دیگری که از مجاهدین خلق جدا شود اعلام میکند.
مزدا پارسی