در حالیکه در بحبوحه اعتراضات ایران، هیچ نامی از مجاهدین خلق و رهبرانشان نیست، سران این فرقه در رسانههای تبلیغاتیشان ساعت به ساعت در پیامهای یک طرفهای که خطاب به خلق خیالی خود منتشر میکنند، “خلق قهرمان” را به اعتصاب و شورش فرا میخوانند و از فعالیتهای خشونتآمیز کانونهای شورشی بی نام و نشان خود تمجید میکنند. در یکی از این پیامها، مریم رجوی امر میکند که “دوران ستم کشی باید پایان یابد. این شایسته زنان ایران نیست”، اما آیا زنان مجاهد شایسته ستم کشی هستند؟
نگارنده به عنوان شخصی که در ایران زندگی میکند و به شبکههای اجتماعی و رسانههای داخل و خارج از کشور دسترسی دارد، میتواند شهادت بدهد که احتمال اینکه پیام کذایی رجوی به دست زنان ایران برسد چیزی نزدیک به صفر است. روزانه در رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی اخبار حوادث و رویدادهای اخیر از ایران و از سراسر جهان به وفور در دسترس همگان است. اما در میانه اخبار، اطلاعات و اظهار نظرهایی که روزانه حول حوادث اخیر همرسانی میشوند و به دست طیف وسیعی از مخاطبان میرسد، خبری از مجاهدین و سرانش نیست، مگر در مواردی که ابراز خشم و تنفر نسبت به این فرقه و رهبرانش ترند شده باشد.
بنابراین، بدیهی است که پیامهای مریم و مسعود رجوی تنها به دست اعضای داخلی تشکیلات و عده اندک شماری هوادار میرسد. تصور کنید زن مجاهد میانسالی که در سالن کامپیوتر در قرارگاه اشرف سه نشسته است و موظف است که در هر لحظه محتواهای تولید شده توسط رسانههای تشکیلات را در شبکههای اجتماعی همرسانی کند و روی دگمه پسند زیر محتواهای مشابهی که دیگر همکارانش به اشتراک میگذارند، کلیک کند. او این پیام رییس جمهور برگزیدهاش را میخواند. چه افکاری به ذهن این زن و صدها زن مجاهد دیگر ممکن است خطور کند؟ ذهن پرپنجرهترین اتاق جهان است که تحت شدیدترین ساختارهای مغزشویی نیز ورود افکار به آن کاملا قابل کنترل نیست. زن مجاهد هر آن ممکن است به شایستگیهای خود و شرایط کنونیاش فکر کند.
او بخش عمدهای از زندگی خود را در تشکیلات گذرانده است. همسر خود را یا در عملیاتهای تروریستی مجاهدین از دست داده است، یا به دستور مسعود رجوی از او طلاق گرفته است. اگر فرزندانی داشته یا از او جدا شده و به اروپا قاچاق شدهاند و او سالهاست از آنها بی خبر است یا به عنوان کودک سرباز به عراق بازگردانده شده و در ارتش مجاهدین بوده است و تا امروز که در آلبانی زندگی میکنند بیشتر از سالی یکی دوبار اجازه دیدار با یکدیگر را نیافتهاند. در این سالها به احتمال زیاد تحت عمل جراحی بیرون آوردن رحم قرار گرفته است و اگر از ردههای بالای تشکیلات باشد قطعا مورد سواستفاده جنسی مسعود رجوی به عنوان یگانه شوهر زنان اشرفی بوده است.
به این زن تزریق شده است که فردیت و جنسیت را نفی کند و این را افتخار خود بداند که نه همسر و فرزندی دارد و نه خانوادهای که او را از مسیر مبارزه منحرف کند. او حتی در ذهن فردی خود رنگ لباسش را نمیتواند انتخاب کند. همواره باید حجاب داشته باشد. اگر مویی از جلوی روسریاش بیرون باشد باید تذکرهای مسئول رده بالای خود را پاسخگو باشد. همواره باید فاصله ایمن با جنس مخالف (یا به گفته رجوی نرینههای وحشی) را حفظ کند و در صورتی که اندک ارتباط غیر تشکیلاتی با جنس مخالف ایجاد کرد، توبیخ، زندان و حتی شکنجه میشود. اگر خوش اقبال باشد و به مرگش ختم نشود. ( سرگذشت مهری موسوی را بخوانید)
دوران ستم کشی زنان مجاهد به درازای تاریخ فعالیت سازمان مجاهدین خلق است. از پیش از انقلاب که برای پوشش اجاره کردن خانههای تیمی و حمل اسلحه و اعلامیه از آنها استفاده میشد، تا زمانی که در ازدواجهای تشکیلاتی ابژه جنسی و پوشش سازمانی مردان مجاهد شدند. نهایتا به طور خاص در طول دوران حکمرانی مسعود رجوی بر تشکیلات مجاهدین، زنان مجاهد تحت شدیدترین سرکوب و در بند تنگترین حصارهای اسارت جسمی و روحی بوده اند. مریم رجوی به عنوان رهبر مجاهدین خلق و همدست مسعود رجوی نخست باید پاسخگوی زنان ستم کشیده تشکیلات خود باشد. اسارت و بندگی شایسته هیچ زنی نیست.
مزدا پارسی