دوستانی که قبلا در سازمان مجاهدین خلق بودند میدانند که یکی از شگردهای مسعود رجوی تهدید کسانی بود که از سازمان جدا شده و راه خود را تغییر داده اند یا می خواستند جدا شوند. بر اساس دکترین فرقه ای رجوی، عضویت در داخل فرقه مادام العمر است و خروج ممنوع می باشد و هرکس جدا شود بالاترین گناه را مرتکب شده و مجازات او مرگ است.
تهدیداتی همچون ترور، آدم ربایی و شکنجه، برخورد فیزیکی در کوچه و خیابان، دوختن پاپوش حقوقی و قانونی، و … مواردی بودند که مسعود رجوی همیشه در نشست هایش نسبت به کسانی که از فرقه اش جدا شده یا می شوند مطرح نموده است.
اما یکی از تهدیداتی که رجوی و سران تروریست فرقه اش مطرح کرده و می کنند با اشاره به یک فیلم سینمایی قدیمی به نام “اسب کهر را بنگر (Behold a Pale Horse)” می باشد. در این فیلم و در یکی از سکانس های پایانی آن یکی از انقلابیون اسپانیایی که با فاشیسم حاکم می جنگد تنها یک فشنگ در تفنگش دارد که می خواهد با آن فرمانده نیروهای فاشیست را بزند. اما همان موقع با دوربین متوجه می شود که یکی از دوستانش در نزد فرمانده فاشیست هاست و می فهمد که وی مخفیانه با دشمن همکاری می نماید. او بین دو نفر که در تیر رس سلاحش هستند کسی را میزند که همرزم او بوده و حالا خیانتش بر وی آشکار شده است. از دیدگاه تیرانداز نفری که باید کشته شود دوست خودش است که مخفیانه با دشمن همکاری داشته است.
مسعود رجوی دستور داده بود تا بارها این فیلم در داخل تشکیلات پخش گردد. بعداً چند بار هم در نشست های مختلف ضمن تعریف از محتوای این فیلم میگفت که هدفش سرکوب و سرجای خود نشاندن افرادی می باشد که در تشکیلات به ترک سازمان می اندیشند.
بعدها نیز در نشست هایی فرمان قتل جداشدگان را صادر کرد و از شرایط زندان های اروپا تعریف میکرد که کسانی که اقدام به قتل جداشدگان می کنند نگران مکان زندگیشان نباشند زیرا زندان های اروپا دست کمی از هتل ندارند. می خواست اینرا به عناصر فرقه بفهماند که گلوله را به کسی بزنید که به شما پشت کرده و رفته است. می خواست اینرا بگوید که روزی اگر امکان انتقام گیری داشتید گلوله را به کسی بزنید که سالها در کنار خودتان بوده و الان نیست. از این قبیل مزخرفات و توجیهات سخیف مدام به خورد افراد می داد تا کسی از او سؤال نپرسد و انتقاد نکند و خواهان جدایی نباشد.
مسعود رجوی خود را معیار درستی می داند و اینکه در جایگاه حق قرار گرفته و همه باید این حق را به رسمیت بشناسند. او هرگز نه به سؤالی پاسخ می دهد و نه انتقادی را بررسی می کند. فرض بر این است که او راست می گوید و همه باید چشم بسته این را بپذیرند. او هرگز معیاری ارائه نمی دهد که بشود با آن حقانیتش را محک زد. گویی فرستاده خداست.
واقعیت اینست که انتقام حق کسانی است که مسعود رجوی به اعتماد آنها خیانت کرد و آنها را وارد خیانت ملی نمود. مسعود همیشه در بحبوحه جنگ ها مخفی شد و دیگران را جلوی گلوله فرستاد تا جانش در امان باشد. اگر رجوی صحبت از خائن و خیانت می کند باید به این سؤال اساسی رسید که خائن اول و آخر کیست و چه کسی بالاترین خیانت را به ملت ایران و حتی اعضای خود سازمان مجاهدین خلق کرده است؟
آیا خائن کسی است که سالها در جبهه رجوی بوده است و تمام بدبختی ها را به جان خریده است و دهها و صدها بار جانشان را به خطر انداخته و النهایه دید که وعده های رجوی همه پوچ و دروغ است؟!
ولی باید اعتراف کرد که خائن کسی است که افراد عادی را در داخل ایران ترور کرد و با دشمن متجاوز به خاک وطن همکاری نمود و به مرزبانان و مدافعان میهن حمله کرد و مردم عراق و حتی اعضای وفادار خود را سرکوب نمود و نهایتا در اولین درگیری عراق در سال 2002 خودش را مخفی کرد و تا همین لحظه هنوز جرات نکرده است خودش را نشان دهد.
رجوی بقدری دجال و فریبکار است که در روزهایی که خبری از درگیری و کشت و کشتار نبود مدام از امام حسین و اولیاء و انبیاء میگفت که آنها چطور به پیروان خود راه و رسم فداکاری و صداقت را می آموختند، اما به محض اینکه نوبت به خودش رسید فرار را بر قرار ترجیح داد.
براستی بر اساس داستان “اسب کهر”، جدا شدگان گلوله را باید به چه کسی بزنند؟ به اعضای فریب خورده و زندگی باخته یا شخص مسعود رجوی خائن که همه را به دشمنان ایران فروخت؟
یادمان نرفته که رجوی کسی است که بر اساس اسناد و مدارک بدست آمده از ساواک در زمان شاه به دوستان و یاران خودش هم رحم نکرد و همه آنان را لو داد و باعث مرگشان شد. او باعث گردید تا آنان اعدام شوند تا خودش جان سالم بدر ببرد.
رجوی برای کسب قدرت و حفظ خود به دامان تمامی دشمنان ایران و ایرانی آویخت و اکنون نیز خدمات خائنانه و وطن فروشانه خود را در اختیار سعودی و اسرائیل و جنگ طلبان آمریکایی قرار داده است. او توجیه گر ایجاد محدودیت ها و محاصره اقتصادی ظالمانه غرب علیه مردم ایران و خواهان افزایش و تشدید آنها است.
بی شک مسعود و مریم رجوی و دیگر سران و رهبران سازمان مجاهدین خلق باید روزی پاسخگوی خیانت ها و جنایت های خود در قبال ملت ایران، مردم عراق، و اعضای فریب خورده سازمان باشند.
بخشعلی علیزاده