سقوط صدام و پایان سالیان خفقان چتر دیکتاتوری او که به نحوی بدلیل حمایتش از رجوی بر مناسبات فرقه مجاهدین خلق هم سایه افکنده بود، حالت شکننده ای را در مناسبات بوجود آورد و بسیاری اعضا از این شکنندگی و ترک خوردن فضای دیکتاتوری تشکیلاتی استفاده کرده و از این فرقه جدا شدند و یا فرار کردند. تعداد اعضای جداشده که گاها تا 600 نفر تخمین زده میشد، فرماندهان ارتش آمریکا را برای حل مشکل استقرار آنها دچار مشکل جدی کرد و در نهایت آنها محل استقرار اعضای جداشده را به 6 کمپ گسترش دادند.
اعضای مستقر در کمپ ضمن آشنایی با یکدیگر و مرور خاطرات تلخ گذشته که عمدتا بر جنایات سران فرقه و فریب کاری های رجوی تاکید میشد در جریان اتفاقات و اخباری قرار گرفتند که تا قبل از آن اطلاعی نداشتند. برخی از اعضا از این فرصت استفاده کرده و به نگارش خاطرات خود پرداختند. در جریان حضور در کمپ با اعضایی آشنا میشدیم که هیچ گونه سابقه آشنایی با مجاهدین خلق را نداشتند و صرفا بمنظور کاریابی و یا ادامه تحصیل به کشورهای همجوار آمده بودند و در گام بعد توسط باندهای قاچاق انسان فرقه و با دادن وعده انتقال به کشورهای اروپایی و کسب اقامت و یا تحصیل مورد سوء استفاده و فریب قرار گرفته و سراز پادگان اشرف در آورده بودند.
در نهایت در 14 اردیبهشت 87 این کمپ منحل و آخرین اعضای جداشده در کمپ به شهرک ماوی واقع در استان دهوک در کردستان عراق انتقال یافتند، قبل از این حدود 400 نفر با کمک صلیب سرخ به ایران بازگشته بودند. اعضایی که به شهرک ماوی منتقل شده بودند تنها دو ماه فرصت داشتند تا با پذیرش ریسک و تمامی مخاطرات راهی برای خروج و رفتن به اروپا پیدا کنند.
اعضایی که به ایران بازگشته بودند برخلاف آنچه سالها تصور می کردند با استقبال خانواده هایشان و همچنین همکاری و برخورد انسانی مقامات ایرانی مواجه شدند و درگیر هیچگونه پیگرد قانونی نگردیدند. آنها در اولین گام با حضور در میان خانواده ها اخبار سلامتی وابستگان آنها را به اطلاع رساندند که با توجه به اینکه خانواده ها سالها از عزیزان خود اطلاعی نداشتند شور و امید زیادی در میان آنها ایجاد شد.
اعضای جداشده بازگشتی با حضور فعال در میان خانواده ها دو هدف را دنبال می کردند. اول – اطلاع رسانی در خصوص وضعیت فرزندان و وابستگان آنها در تشکیلات و دوم افشای مناسبات و بخصوص فضای اختناق و عدم آزادی تماس با خانواده ها و زندان و تسویه حساب های خونین اعضای منتقد. در ادامه اعضای بازگشتی به ضرورت کار منسجم تشکیلاتی رسیدند که در نهایت انجمن نجات که یک انجمن مردم نهاد وغیر دولتی بود را تشکیل دادند.
از این نقطه به بعد با تشکیل انجمن های نجات در سراسر کشور تمامی خانواده ها بصورت منسجم در ارتباط با این انجمن قرار گرفتند و مستمرا بلحاظ اخبار و اتفاقات پادگان اشرف و وابستگان خود تغذیه میشدند. اعضای بازگشتی در ادامه فعالیت های خود وارد عرصه فعالیت در دانشگاهای کشور و صدا و سیمای مرکز و استانها شدند. حضور در میان دانشجویان و افشای ترفندها و شیوه های فریب جوانان در فضای مجازی و همچنین مناسبات فرقه ای و نقض ابتدایی ترین حقوق شهروندی اعضا توسط رهبران خودکامه و بویژه مسعود و مریم رجوی دانشجویان را با واقعیت هایی آشنا ساخت که تاکنون نسبت به آن بی اطلاع بودند. البته آنها بنا به مقتضای سن هیچگونه آشنایی با این فرقه نداشتند و در پاسخ توضیحات اعضا عنوان می کردند که به هیچ وجه نمی توانند چنین مناسباتی را درک کنند و اعضای جداشده را مورد سوال قرار می دادند که چگونه جذب جریانی با این میزان از عقب ماندگی ذهنی و مناسبات ارتجاعی شدند.
همزمان بخش دیگری از اعضای جداشده ساکن اروپا با برگزاری اکسیون ها وهمچنین حضور در پارلمان ها و دیدار با نمایندگان کشورهای مختلف به افشای عملکردهای سران مجاهدین خلق در زمینه نقض حقوق بشر اعضای درون تشکیلات در عراق و سپس آلبانی پرداختند و حمایت های بسیاری از پارلمانترها و مطبوعات را جلب کردند. آنها همچنین با طرح شکایت از عملکردهای وحشیانه و سرکوب گرایانه رجوی به مقامات قضایی و نهادهای حقوق بشری ادعاهای دروغین رهبران مجاهدین خلق در زمینه دموکراسی و حقوق بشر را افشا و خواهان پیگرد قانونی رهبران آنها شدند.
در مجموع با فعالیت بخشی از جداشدگان در داخل کشور که منجر به منفوریت سران فرقه در میان خانواده های اعضا شد و همچنین فعالیت در عرصه دانشگاهها و مطبوعات و رادیو و تلویزیون عملا شرایطی فراهم شد، که مجاهدین خلق بعنوان منزجر ترین گروه تاریخ معاصر شناخته شود. همین فعالیت ها باعث شد که آنها حتی پایگاه خود را میان خانواده های اعضا هم از دست بدهند. در مقابل رهبران فرقه مجاهدین خلق همانند همیشه به شیوه های نخ نماشده مزدوری و بریده اکتفا کردند که نه تنها تاثیری بر وجهه مردمی اعضای جداشده در داخل و خارج نداشت بلکه برعکس بر محبوبیت اجتماعی آنها بسا افزود و در یک جمعبندی نهایی اعضای جداشده بیشترین نقش را در افشای عملکردهای فرقه مجاهدین در عرصه اجتماعی مردم ایران و دیگر کشورها داشته اند و اگر امروز علیرغم تمامی حرکت های اعتراضی مردمی که منشا آن مطالبات معیشتی ست، هیچ شعاری در حمایت از مجاهدین خلق در عرصه اجتماعی و سیاسی داخل ایران داده نمی شود و در عرصه خارج کشور هم ایرانیان با شعار مرگ بر مسعود و مریم رجوی آنها را از جمع خود بیرون می اندازند، بخاطر همین فداکاری و تلاش خستگی ناپذیر افشاگری های اعضای جداشده از این فرقه ضدانسانی می باشد و چندان دیر نیست که ناقوس مرگ و فروپاشی آنها توسط اعضای جداشده و خانواده اعضا به صدا در آید.
اکرامی