دو هفته ای از افتضاح اعزام مزدوران رجوی برای ضرب و شتم مدعوین جلسه انجمن حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم فرانسه می گذرد. الان دیگر تقریبا نفرات ارسال شده، برنامه ریزی های قبلی، نفراتی که در ایستگاه مترو و بیرون مستقر شده بودند، رد تلفن هایی که انجام گرفته و هزار چیز دیگر بیرون آمده است و خارج از مسائل قضایی که در دست پیگیری هستند، تحلیل گران بر یک موضوع اجماع پیدا کرده اند:
فرقه رجوی آگاهانه و عامدانه وارد فاز ضرب و شتم و ترور در کشورهای غربی شده است.
این را الان دیگر بعضا خود فرقه نشینان هم در تلویزیون و سایت ها و غیره شان به زبان اشهدشان عنوان می کنند. بقول دوستی: چهار سال گذشته و هنوز از خواب عراق و سلطه صدام بیدار نشده اند.
البته فرقه تقریبا و ضمنی به همه موارد اتهام اقرار کرده و اکنون دیگر قبول دارد که متهاجمین نفرات فرقه بودند، طبق برنامه ریزی آمده بودند، نفرها بر اساس مسئولیت های موجود از قبل انتخاب شده بودند و فرضا کسی با مدارک فرانسوی نبوده و… و الا آخر. در طی این مدت دو هفته، تنها چیزی که همه جیغ و داد های فرقه بر آن استوار شده است این است که محمد حیاتی آنجا نبود.
خوب. فرض کنیم، به قول شما، اصلا نبود و یک بد بختی دیگر آن چنان تشابهی صوری و روحی با جناب محمد حیاتی داشته است (بیچاره بیخود نیست که نمی آید جلو بگوید بابا من بودم و محمد حیاتی نبود)
از جیغ جیغ های فرقه ای که بگذریم و در جهان واقعی و در عالم حساب و کتاب سوال اینجاست:
آیا نبودن او در آنجا جواز حمله های وحشیانه فرقه نشینان به مدعوین است؟
آیا نبودن او در آنجا دلیل بر این است که حصار های قرارگاه اشرف تحت نفوذ بقایای صدام حسین قرار نگرفته است و دیگرانی در این مدت چهار سال تردد بین غرب و بازداشتگاه اشرف نداشته اند؟
و بخصوص
آیا نبودن او در آنجا یعنی فرقه رجوی آگاهانه و عامدانه وارد فاز ضرب و شتم و ترور در کشورهای غربی نشده است.
طبعا تا زمانی که فرقه به جای دادن جواب های مشخص و علنی به سوالات مربوطه دنبال جیغ و داد باشد که آی حیاتی آنجا بود یا نبود، اصل مسئله در مورد نیات سوء سازمان مجاهدین در عراق، اروپا و آمریکا باقی خواهد ماند و طبعا رجوی در این مسیر نیز همچون روند نفی مبارزه مسلحانه با خجالت و رودربایستی که چهار سالی به طول انجامیده و در نهایت هم هنوز مورد قبول کشورهای غربی قرار نگرفته، فرقه نشینان را مدتی دیگر سرکار نگه خواهد داشت. چه می شود کرد دیگر. جهان واقعیات است و از قوانین رهبری فرقه تبعیت نمی کند!!
می گویند یک نفر را در جالیز گرفتند که داشت خربزه میدزدید.
گفتند: اینجا چه می کنی؟
گفت: والله راه را گم کرده بودم.
گفتند: این خربزه ها را پس چرا کنده ای؟
گفت: باد شدیدی آمد و داشت من را می برد. من برای این که خودم را نجات دهم به خربزه ها می چسبیدم و آنها یک یک کنده شدند.
گفتند: باشد. ولی این خربزه ها چطور همه در کیسه ها و گونی ها گذاشته شده و آماده بردن هستند؟
گفت: والله خودم هم الان نشسته بودم اینجا به همین فکر می کردم.
اگر این حرفها احتمالا باعث خنده و مزاح مردم شده باشد ولی آخر و عاقبت دزد را خودتان می توانید حدث بزنید.
و اما.
سوالات ما و بقیه مردم، ایضا مقامات کشورهایی که این بار نیز بمدت شش ماه حضورتان در لیست های تروریستی را تمدید کرده و بشدت نگران استفاده فرقه از توانایی های تروریستی اش در کشورهای غربی هستند حداقل در این مورد مشخص بیش از سه چهار تا نیست (ربطی هم به بیچاره محمد حیاتی ندارد که او هم چه به قول مدعوین بوده و چه به قول شما نبوده باشد قربانی ای بیش در فرقه مخرب مجاهدین نیست)
1- این افراد قبلا انتخاب شده بودند (چه خودشان می دانستند برای چه کاری اعزام می شوند و چه نمی دانستند). این انتخاب افراد اگر برای سناریوی خشونت و ترور نبوده است پس برای چه بوده است؟
2- این افراد با سازماندهی نظامی – تروریستی و طرح هایی که از قبل مرحله شناسایی نظامی – تروریستی را طی کرده بوده ارسال شده اند. سلسله مراتب و فرماندهی و مسئولیت هر یک از این افراد مشخص و احتمالا تمرین هم کرده بوده اند. اگر این طراحی و اجرا در جهت فاز جدید خشونت و ترور در اروپا نبوده است پس بر چه تحلیلی بوده است؟
3- فیلم برداران و دوربین چی های شناخته شده فرقه که همچون زمان خودسوزی های سال 2003 در صحنه حضور داشته، در درگیری ها داخل نشده و به تولید فیلم های نسبتا حرفه ای مشغول بوده اند اگر برای فیلم گرفتن از برنامه ای از قبل طراحی شده در محل حضور نداشته اند، آنجا چه می کرده اند.
طبعا می دانم که فرقه همانطور که در گذشته و رو برو شدن با انبوهی از فیلم و سند و مدرک سر در برف کرد و ورد انشاالله گربه است گرفت، امروز نیز در مقابل سوالات مشخص در تحقیقات پیرامون صدور ترویسم رجوی به کشورهای غربی چیزی جز ورد محمد حیاتی نبود، محمد حیاتی نبود نخواهد داشت.
مسعود خدابنده
لیدز انگلستان
سی ام ژوئن 2007