*شنبه 21 آبان
در روز شنبه جمعاً 8 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
آیین نامه مجاهدین خلق: فرد بریده را تکه تکه کنید یا یک گلوله حرامش کنید
… در طول چهار دهه گذشته ساختار به شدت فرقه ای، مزدور و ریاکار تشکیلات مجاهدین خلق موفق شده است تا حد زیادی از جنایاتی که درون تشکیلاتش مرتکب شده است را از چشم جهانیان پنهان نگه دارد. در حالی که جنایاتی که این فرقه مخرب تنها علیه اعضای خود مرتکب شده است در مقایسه با گروه های تروریستی چون داعش اگر بیشتر نباشد، دست کم برابری می کند.
… مجاهدین خلق خود اذعان دارند که برای مجازات فردی که اعلام تمایل به خروج از تشکیلات می کند (یا به عبارت تشکیلاتی اعلام بریدگی می کند)، مجازات زندان کافی نیست و بنا به فرموده مسعود رجوی فرد باید تکه تکه شود یا به ضرب گلوله کشته شود….
فرقه مجاهدین باید حقوق بیگاری اعضای جدا شده را پرداخت نماید
… یکی از جدی ترین جنایات رجوی بهره وری و بیگاری یا همان کار اجباری است که اعضای گرفتار را با تهدید و ایجاد رعب و وحشت به این عمل غیرانسانی وا داشته اند. مستند به حقوق بین الملل عرفی اگر کار اجباری همراه با اعمال حقوق مالکیت بر شخص مورد نظر باشد، در ردیف برده داری قرار می گیرد. در محاکمات نورمبرگ، کار اجباری، مهم ترین مثال جنایت برده داری بود که در منشور نورمبرگ به عنوان یک جنایت علیه بشریت از آن یاد شده است. اعضای جدا شده و اعضای گرفتار در مناسبات مجاهدین از روش های به کار رفته سران مجاهدین به شدت آسیب دیده و متحمل ضرر مالی و جانی شدند….
همسر دوم مهدی ابریشمچی، مینا خیابانی هم آن شب لب پر خورد
زنان در فرقه مخرب رجوی، جزو کسانی بودند که بیشترین تحقیرها و توهین ها را باید تحمل می کردند و دم بر نمی آوردند، چرا که مسعود رجوی آنان را در قالب شورای رهبری زنان و بند “د” ، انقلاب درونی، مجاب کرده بود که باید سنگ صبور زیرین آسیاب باشند. این زنان حق آرایش و حداقل رسیدگی ها به خود ، حتی در حد مینیمم را نیز نداشتند. همه باید خشن، بی رحم نسبت به مردان تحت مسئولیت خود، بی عاطفه، بی احساس و … می بودند.
… زنان در فرقه مخرب رجوی از مینیمم های حقوق زنان بی بهره اند. آنان پرورش یافتند که هر روز و هر لحظه با احساسات انسانی و زنانگی خود در ستیز باشند … چطور می خواهند برای زنان ایران، آزادی و زندگی را به ارمغان بیاورند؟ آنان این احساسات را هرگز درک نکرده اند که زن، زندگی و آزادی چه معنا و مفهومی دارد . . .
مجاهدین خلق آسیه رخشانی را برای کشته شدن به عراق قاچاق کردند
… آسیه که در سال 1362 از پدر و مادری مجاهد زاده شد، بمانند بسیاری دیگر از فرزندان مجاهدین سرنوشت تلخش با این تشکیلات گره خورد. او هنگامی که هفت ساله بود، پس از طلاق اجباری والدینش، به دستور مسعود رجوی همراه با دیگر کودکان مجاهدین به خارج از عراق قاچاق شد. او در آمریکا در خانه های تیمی مجاهدین و نزد خانواده های هوادار رشد یافت تا هنگامی که سن او برای استخدام کودک سربازان در ارتش به اصطلاح آزادی بخش مجاهدین خلق کفایت می کرد.
… آسیه رخشانی همه دوران عمر مفید خود، از 16 تا 28 سالگی یعنی زمان کشته شدنش، در جامعه ای زندگی کرد که در آن حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی و به طور کلی نقض حقوق زنان همواره در حال رقم خوردن بود. او در حالی به عضویت ارتش رجوی درآمد که در آمریکا زندگی دیگری را تجربه کرده بود. بنابراین برای تحمیل این همه محدودیت به او و دیگر کودک سربازان مجاهدین خلق، سران این فرقه نیازمند کار تشکیلاتی و عملیات روانی فراوان در جهت شستشوی مغزی بودند….
مجاهدین خلق به من گفتند تمام خانواده ات در بمباران کشته شدند
… در آن زمان من در حین آموزش های نظامی تصادف کرده بودم و در بیمارستان بستری بودم و نمی دانستم بیرون از آنجا چه اتفاقاتی روی داده و غافل از این که تعداد زیادی از اسرا ایرانی بازگشته اند و تبادل اسرا شروع شده است و این در حالی بود که سازمان مرا مطلع نکرد و از طرفی به من گفته شد تمام خانواده ام در بمباران کشته شده اند و تلگرامی را به من نشان دادند که این خبر را تایید می کرد، من نیز حرف سازمان را باور کردم و به علت بیماری و فشار روحی خبر از دست دادن عزیزانم دیگر انگیزه ای برای بازگشت نداشتم .
موضوع دیگر این بود سازمان اعلام کرد تمام کسانی که به ایران بازگشته اند دستگیر و اعدام شده اند. این اخبار را بارها از شبکه تلویزیونی خود اعلام می کردند و ترسی بزرگ برای ما به وجود آورده بودند….
مجاهدین خلق و فرزند خلف مشروطه!
… آیا سران نهضت مشروطیت با نامیدن داعش به عنوان عشایر انقلابی عراق و کمک مؤثر به او – که این یکی به قصد برهم زدن امنیت جوامع اسلامی و تجزیه کشورهای ذیربط و نابودی آن ها تا زمینه تشکیل اسرائیل بزرگ فراهم گردد تشکیل شده بود – سنخیتی با افکار انسانی سران نهضت مشروطیت دارد تا از قبل این سنخیت بتوان ادعا کرد که مجاهدین رجوی فرزندان خلف مشروطیت هستند؟
اعلام راست و یا نادرست مکان های تحقیقات اتمی ایران و گرا دادن به اسرائیل که این مراکز را بمباران کند، چه تشابهی با میهن دوستی واستقلال طلبی مشروطه خواهان واقعی داشت؟
دعوت مکرر و مکرر از نظام سلطه گر آمریکایی که تا به شدید ترین وجه ممکن مردم ایران را طوری زیر تحریم های ظالمانه قرار دهد تا مجبور شوند که استقلال سیاسی کسب کرده خود را رها کرده و تسلیم کامل آمریکا گردد، چه وجه تشابهی با اعمال و کردار مشروطه خواهان دارد؟…
*یکشنبه 22 آبان
8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
جنایت علیه بشریت در تشکیلات مجاهدین خلق را جدی بگیرید
… رهبران فرقه مجاهدین خلق کرامت و امنیت اعضای گرفتار و جدا شده را در همه جا تهدید می کنند، جان افراد را می گیرند و یا آن را در معرض خطر قرار می دهند. محیطی همچون مقر اشرف 3 در آلبانی با حصارهای آهنین را به وجود آورده اند و آزادی اعضا را از ترس ریزش نیرو پایمال می کنند و آزادی های اساسی را در جهت مطامع شیطانی خود در معرض خطر قرار می دهند.
… مجاهدین دشمن جدی عواطف و احساسات انسانی و به ویژه کانون گرم خانواده هستند از این رو سال هاست در مقابل مادران و پدران چشم انتظار که بعضاً در مسیر سخت یک دیدار صمیمی با فرزندانشان جان خود را از دست داده اند کینه ورزی نموده و اجازه ملاقات به آن ها نمی دهند. فرقه مجاهدین سال هاست برخلاف قوانین و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی حق بر حیات، رهایی از شکنجه یا رفتار و مجازات بی رحمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز، ممنوعیت برده داری و بندگی عمل کرده است و باید این واقعیت را متوجه شوند که ما هرگز اجازه نخواهیم داد حقوق انسانی اعضای گرفتار، جداشدگان و خانواده های چشم انتظار مورد تضعییع قرار گیرد و در این راستا طبعاً از مجاری بین المللی به ویژه سازمان ملل و نهاد های حقوق بشری پیگیر خواهیم بود…
پادکست با خبر باش – قسمت دوم
در پادکست این هفته باخبر باش، موضوعات زیر را با هم مرور می کنیم:
پیشنهادی ویژه برای مریم رجوی
شعارها و بیانیه ها
خودمحوری مریم رجوی در میانه اعتراضات
مسعود رجوی و توهم رهبری جنبش های مردمی
خانم رجوی ابتدا حق بچه های بلوچ ساکن در تشکیلات تان را به رسمیت بشناسید
… در سازمان مجاهدین، صحبت به غیر از زبان فارسی ممنوع بود و الآن هم همچنان ممنوع است، بدین معنی که بلوچ ها حق نداشتند به زبان مادری خود در مناسبات حرف بزنند، بیشترین و ظالمانه ترین فشارها در سازمان روی این طیف از بلوچ ها اعمال می شد. ما نیز حق نداشتیم به زبان ترکی آذری در سازمان صحبت کنیم.
… حال سؤال اینجاست که شما در سازمان بیشترین فشارها را روی قشر بلوچ داشتید، الآن چه شده است که آنان را هموطنان بلوچ خطاب کرده و از دمکراسی و حاکمیت مردم بلوچستان، سخن می رانید؟…
رجوی ها تا بی نهایت با زن، زندگی و آزادی دشمن هستند – قسمت اول
آزادی ممنوع، محدودیت و کنترل تا دلتان بخواهد
… یکی از راه های کنترل اعضا این بود که آن ها را با برگزاری نشست های تفتیش عقاید موسوم به “عملیات جاری” و نشست های دیگر همچون “حوض”، “بند ف”، “غسل هفتگی” و . . . رو در روی هم قرار می دادند تا آن ها با هم دشمن شده و رابطه دوستانه ای بین آنان شکل نگیرد مبادا که منجر به هم فکری آن ها بشود. جالب این که هنگام تردد به خارج از قرارگاه، مسئولین فرقه برای کنترل نفرات توسط همدیگر، هر فرد را به صورت جداگانه صدا زده و با یک بیانی به او می رساندند که در هنگام تردد مراقب بقیه باشد. مثلاً به یکی می گفتند: “تو از نفرات خوب ما هستی و ما روی تو حساب بیشتری باز می کنیم و مراقب بقیه باش.” به یکی دیگر می گفتند: “تو از خانواده شهدای ما هستی و ما روی تو حساب می کنیم. مراقب بقیه باش.” و . . . بدین طریق همه نفرات توسط هم کنترل می شدند ضمن این که نسبت به هم بی اعتماد هم می شدند….
هدف مجاهدین خلق از سوزاندن فاطمهسادات سه ساله چه بود؟
… فاطمه سادات یکی از هزاران نفری بود که در عملیات ترورهای هدفمند و کور سازمان مجاهدین خلق، مظلومانه به شهادت رسید. این اقدام، البته تنها کودک کشی مجاهدین محسوب نمی شد، اما به تعبیر یکی از مورخان تاریخ انقلاب، باید آن را وحشیانه ترین اقدامی بدانیم که تا آن زمان از سوی این فرقه جنایتکار صورت گرفته است.
… آدم کش ها پیش از آتش زدن کانتینر، هنگامی که داخل آن بنزین می ریختند، دیده بودند که فاطمه سادات آرام خوابیده است، با این حال، خیلی راحت، بدون آن که کوچک ترین رحمی به دل داشته باشند، کبریت را کشیدند تا آن کودک مظلوم، در آتش نفاق آن ها بسوزد. حالا، در روزگار ما، آن جلادها که سال ها از توطئه و جنایت های هولناک شان طرفی نبسته اند، ندای بشردوستی سر می دهند و مدعی خون هایی می شوند که هیچ ربطی به آن ها ندارد.
نگاهی به تاریخ خیانت بار مجاهدین خلق – قسمت 6
تشکیل ارتش آزادیبخش و شیوه های جذب نیرو در خاک عراق – بخش دوم
… وقتی او را دیدم پس از حال و احوالپرسی های اولیه او گفت یک شرکت ایرانی در عراق است که در پروژه های بزرگ ساختمانی و راه سازی مشارکت دارد و نیاز به انبوهی نیروی کار دارد و اگر مایل باشی می توانیم تو را برای کار به عراق بفرستیم و وقتی اینو گفت در ذهنم تصور کردم خب این که خیلی خوب است نزدیک هم هست می توانم چند ماهی را در آنجا کار کرده و مجدداً از طریق ترکیه به ایران بازگردم خیلی خوشحال بودم از این که خیلی سریع کاری را پیدا کردم. آن ها به من تأکید کردند که در این رابطه به کسی چیزی نگویم. از اینکه کاری را پیدا کرده بودم آنقدر خوشحال بودم که به علت و چرایی خیلی چیزها اساساً فکر نمی کردم و نمی دانستم دارم به جهنمی وارد می شوم که راه برگشتی ندارد.
وقتی وارد عراق شدیم و به قرارگاه مجاهدین رفتیم، هنوز از واقعیات پشت پرده خبر نداشتم. آن ها منو به همراه تعدادی دیگر که در راه با آن ها آشنا شده بودم به گوشه ای از قرارگاه اشرف بردند (قسمت پذیرش) و پس از چند روزی که گذشت تازه می فهمیدیم که از کار خبری نیست. هر روز از مسئولین سؤال می کردم پس کی کار را شروع می کنیم که آن ها با خنده یک سری توضیحاتی را به ما می دادند تا این که یکی از مسئولین آن ها برای ما توضیح داد که ما در قرارگاه مجاهدین هستیم و آن ها ما را برای جنگ با جمهوری اسلامی آورده اند….
مریم رجوی، از اینجا رانده و از آنجا مانده
رئیس جمهور خودخوانده مقاومت ایران! که تا الآن توانسته فقط در برابر اضمحلال کامل فرقه اش مقاومت کند دوباره آبی دیده تا در آن شنا کند. حوادث اخیر تهران و اعتراضات مدنی مردم، آغشته به اغتشاشات عوامل خارجی فرصتی برای مریم رجوی فراهم کرده تا دوباره فیلش یاد هندوستان یا بهتر بگویم ایران کند!
مریم خانوم هول شده و بیانیه پشت بیانیه صادر می کند. این وسط یک مشکل وجود دارد و آن هم این که مخاطب این بیانیه ها کیست؟ مردم ایران که او را اصلاً به حساب نمی آورند. و او خودش به خوبی به این امر واقف است و عوامل خود را در تجمعات ایرانی های خارج کشور هم از ترس، بدون نام و نشان شرکت می دهد. تجمع پاریس که خاطرتان هست که با چه فضاحتی مجبور شدند جمع کنند و از مهلکه فرار کنند….
*دوشنبه 23 آبان
در این روز کلاً 7 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
جنایت علیه بشریت در تشکیلات مجاهدین خلق را جدی بگیرید
… رهبران سازمان فرقه گون مجاهدین خلق تا آنجا پیش رفته اند که حق حیات و ممات اعضا را هم در ید خود می بینند و بر اساس شواهد اعضای سابق این سازمان ، این موضوع بارها توسط سران فرقه مورد تأکید قرار گرفته است.
… رهبران فرقه مجاهدین خلق کرامت و امنیت اعضای گرفتار و جدا شده را در همه جا تهدید می کنند، جان افراد را می گیرند و یا آن را در معرض خطر قرار می دهند. محیطی همچون مقر اشرف 3 در آلبانی با حصارهای آهنین را به وجود آورده اند و آزادی اعضا را از ترس ریزش نیرو پایمال می کنند و آزادی های اساسی را در جهت مطامع شیطانی خود در معرض خطر قرار می دهند.
… مجاهدین دشمن جدی عواطف و احساسات انسانی و به ویژه کانون گرم خانواده هستند از این رو سال هاست در مقابل مادران و پدران چشم انتظار که بعضاً در مسیر سخت یک دیدار صمیمی با فرزندانشان جان خود را از دست داده اند کینه ورزی نموده و اجازه ملاقات به آن ها نمی دهند. فرقه مجاهدین سال هاست برخلاف قوانین و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی حق بر حیات، رهایی از شکنجه یا رفتار و مجازات بی رحمانه، غیرانسانی و تحقیر آمیز، ممنوعیت برده داری و بندگی عمل کرده است و باید این واقعیت را متوجه شوند که ما هرگز اجازه نخواهیم داد حقوق انسانی اعضای گرفتار، جداشدگان و خانواده های چشم انتظار مورد تضعییع قرار گیرد و در این راستا طبعاً از مجاری بین المللی به ویژه سازمان ملل و نهاد های حقوق بشری پیگیر خواهیم بود.
رجوی ها تا بی نهایت با زن، زندگی و آزادی دشمن هستند – قسمت دوم
آزادی ممنوع، محدودیت و کنترل تا دلتان بخواهد
… نداشتن آزادی آنقدر زیاد بود که حتی در شب و هنگام خواب هم اعضا کنترل می شدند. به این منظور سران فرقه یک موضع نگهبانی به نام “هوشیار شب” تعریف کرده بودند که محل پست او داخل آسایشگاه بود. هوشیار شب غیر از نگهبانانی بود که به صورت دو نفره در نقاط مختلف هر مقر مستقر بودند. کار هوشیار شب در ظاهر این بود که مراقب باشد در آسایشگاه اتفاقی نیافتد اما در واقع وی مسئول کنترل این موضوع بود که در هنگام شب کسی به قصد فرار از آسایشگاه خارج نشود. برای سهولت کار، اسم هر فرد حتماً می بایست روی تختش نوشته شده باشد و کسی هم حق نداشت روی تختی به جز تخت خودش بخوابد. همچنین اسامی نگهبانان شب و افرادی که در مأموریت بودند هر شب به هوشیار شب داده می شد. چنانچه در یک آسایشگاه تختی خالی بود، وی نام صاحب تخت را از روی تخت می خواند و سپس لیست خود را چک می کرد تا ببیند آن فرد در این زمان نگهبان است یا خیر؟ …
در زندان اشرف، هم زندانی را می کشند و هم دکتر زندان را – قسمت اول
مرگ در زندان های انفرادی اشرف
سال 1376، اوائل مهرماه که مصادف بود با حضور من در پذیرش ، بیش از 6 ماه بود که من در پذیرش در انتظار رفتن به ارتش بودم، همه می آمدند و می رفتند اما از تعیین تکلیف ما خبری نبود، مخصوصاً بچه های میلیشیا و پسر مسعود رجوی هم در بین آن ها بود که همه بلافاصله از پذیرش مرخص شدند، اما کسی جوابگوی من نبود، همه در جواب می خندیدند و می گفتند که نگران نباش، شما هم می روی.
روزها می گذشت و ما همچنان در پذیرش بودیم، آرش طائی (جابر)، حمید سیستانی ، و رضا گوران و. . . نیز مثل من، بلاتکلیف مانده بودند، من دیگر این بی محلی و تحقیر و توهین را تاب نیاوردم و دست به اعتصاب غذای خشک زدم، به هیچ چیز لب نزدم و در آسایشگاه خوابیدم. هر کس آمد، بلند نشدم و درخواست کردم باید تعیین تکلیف شوم، اگر هم مشکلی دارم باید به من رسماً گفته شود…
زن زندگی آزادی در قرارگاه مجاهدین از نگاه الیزابت روبین
… بر اساس این پژوهش، “کارگران شرکت های دولتی در چین مائوئیستی تنها زیر فشار تطابق سیاسی، قواعد تشکیلاتی و نظارت همکاران خود نبودند بلکه محرک هایی که در آگاهی جمعی آن ها به عنوان یک گروه ممتاز و در هویت آن ها به عنوان یک واحد کاری مستتر بود موجب می شد که آن ها تصور کنند که در نوعی پویایی رو به پیشرفت هستند و بدین ترتیب در غیاب محرک های مادی انگیزه برای کار کردن داشتند.”
… کارگران چینی امتیازی داشتند که اعضای مجاهدین خلق از آن بی بهره هستند؛ در استبداد حاکم بر چین مائوئیستی تفکیک جنسیتی حاکم نبود اگرچه که زنان نقش پررنگی در نیروی کار داشتند. اما تفکیک جنسیتی در تشکیلات مسعود رجوی چنان آشکار است که حتی وقتی روبین اعضای این فرقه را به کارگران کندوی عسل تشبیه می کند، آن ها را کارگران ماده می بیند.
… تفکیک جنسیتی در مجاهدین خلق موضوعی غیر قابل انکار است چرا که رسانه های تشکیلات در تصاویری که از درون تشکیلات به اشتراک می گذارند بر تفکیک کامل جنسیتی و حجاب اجباری در درون حصارهای اشرف 3 صحه می گذارند. اما تبعیض های جنسیتی در کیش شخصیتی مسعود و مریم به تفکیک و پوشش اجباری ختم نمی شود بلکه به سرکوب جنسیتی یا آنچنان که تشکیلات می گوید “نفی جنسیت” و نهایتاً تجاوز جنسی می انجامد. از این موارد اخیر صد البته که تشکیلات سند و تصویری بیرون نمی دهد اما اعضای جدا شده از تشکیلات مکررا درباره آن شهادت داده اند….
*سه شنبه 24 آبان
در این روز 7 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
بررسی استراتژی سازمان تروریستی مجاهدین خلق برای تغییر چهره اش در غرب
… سازمان تروریستی مجاهدین خلق به خودی خود گروهی بدنام است. هر چقدر هم برخی چهره ها و افراد بخواهند تاریخ و گذشته سیاه و خونین این سازمان تروریستی را پاک کنند، اما در فعالیت های مخوف این سازمان در ایران و عراق، اسنادی وجود دارد که از حافظه تاریخی جهان، پاک شدنی نیست. اتفاقاً به همین دلیل است که این سازمان مخوف که خود در ساختار سازمانی درونی خودش روش های بسته و دیکتاتوری نظیر، تفتیش عقاید را در پیش می گیرد، وقتی که کار به آزادیخواهی می رسد، سعی می کنند این شعارها را نه مستقیماً از زبان خود بلکه از زبان برخی دیگر از چهره های نزدیک به خودشان مطرح کنند. این چهره ها لزوماً وابستگی مستقیم خود با سازمان مجاهدین را تأیید نمی کنند. به نظر می رسد که سازمان مجاهدین خلق آموخته است که در عصر انفجار اطلاعات و دنیای امروز، بهترین استراتژی این است که از مهره هایی استفاده کنند که به صورت چراغ خاموش در دانشگاه ها، رسانه ها و اندیشکده ها حضور دارند. این چهره ها وابستگی نزدیک پشت پرده با سازمان دارند. برخی عضو این سازمان هستند، بلکه از این سازمان پول می گیرند و برخی دیگر سمپات سازمان محسوب می شوند. این چهره ها نه با پرچم سازمان مجاهدین و نه با پوشش رسمی این سازمان، بلکه در چهره و لباس لیبرال و با ادبیات دانشگاهی سخن می گویند. از این جهت است که مرده انگاشتن سازمان مجاهدین خلق، تفکری ساده انگارانه است. این سازمان از بین نرفته است. بلکه تنها چهرهاش را به فراخور زمان و ملاحظات سیاسی و قانونی فعالیت در کشورهای غربی تغییر داده است، اما در پس پرده همان است که بود.
در زندان اشرف، هم زندانی را می کشند و هم دکتر زندان را – قسمت دوم
مرگ دکتر تقی، دکتر زندان های اشرف
… نزدیک به 7 – 6 ماه من در این زندان انفرادی با شرایط بسیار سخت ماندم، هر بار که مریض می شدم، دکتر تقی می آمد و قرصی، چیزی می داد و می رفت. یک بار هم که حمید در سلول بغلی رگ دست هایش را زد، او را آورده بودند. یک بار دیگر که کوروش بچه سنندج را در اتاق حسابی مورد ضرب و شتم قرار دادند و او را بیهوش لای پتو پیچیده بودند، باز هم دکتر تقی بالای سرش آورده شده بود. خلاصه در این زندان، هر مورد پزشکی پیش می آمد، فقط او را می آوردند.
بعد ها که از زندان خلاص شدم و به مناسبات برده شدم، دو سه بار که پیش دکتر تقی برای سرماخوردگی و … می رفتم، فقط به چشمانم نگاه می کرد ، نگاهی پرمعنا و همدردانه . دکتر تقی که تنی سالم و ورزشکار داشت، با وجود سنی نزدیک به 55 سال، باز هم قوی و پر انرژی بود.
دو یا سه سال بعد، یک شب در تلویزیون سازمان اعلام کردند که او در اثر سکته قلبی فوت شده است، تمام خاطرات زندان در اشرف، مثل برق از جلوی چشمانم گذشت. هرگز کسی به مراسم او برده نشد. در سکوت و بی خبری او را دفن کردند و تمام اسراری که می دانست نیز با او زیر خروارها خاک مدفون شد. من که چهره اصلی شکنجه گر مجاهدین را دیده بودم، مثل روز برایم روشن بود که محمد تقی را در یکی از همان سلول های انفرادی شکنجه کردند و به قتل رساندند. حیف که نام اصلی او را نمی دانم، اما تمام بچه های سازمان او را می شناختند….
رجوی ها تا بی نهایت با زن، زندگی و آزادی دشمن هستند – قسمت سوم
آزادی ممنوع، محدودیت و کنترل تا دلتان بخواهد
… بسته به وسعت یک مقر، یک یا دو تیم در محوطه گشت می زدند و کارشان کنترل محوطه مقر برای جلوگیری از تردد نفرات در داخل محوطه مقر در ساعات بعد از خاموشی تا زمان بیدار باش بود تا از فرار احتمالی افراد جلوگیری شود. دو نفر به عنوان هوشیار آسایشگاه ها بودند که نفرات آسایشگاه ها را به هنگام خواب کنترل و در ساعت مختلف آمارگیری می کردند و در صورت نبودن اعضا سریعاً به مافوق گزارش می کردند. یک نفر افسر کشیک که کنترل کل حفاظت مقر به عهده او بود و با تلفن داخلی و بی سیم به قسمت حفاظت کل قرارگاه وصل بود و یک نفر معاون افسر کشیک بود. یعنی حداقل 10 نفر در هر لحظه در هر مقر نگهبان بودند.
… علی رغم همه اقداماتی که رجوی ها برای ممانعت از فرار اعضا انجام می دادند باز هم مواردی از فرار اتفاق می افتاد. اگر چه برخی از آن ها ناموفق بود و اعضای فراری دستگیر می شدند و کارشان به زندان ابوغریب می کشید. اما از آنجا که روز به روز تعداد اعضای مسأله دار در درون فرقه زیادتر می شد و حتی در یک مورد هم دو نفر با هم اقدام به فرار کردند که تا آن زمان بی سابقه بود، رجوی ها بیشتر به وحشت افتادند. این دو نفر «محمد مسیح» و «جمال» بودند. اگرچه فرار آن ها در آخرین مرحله ناموفق شد و در حوالی مرز کویت توسط نیروهای صدام دستگیر شده و تحت برخورد شدید قرار گرفتند و گفته می شد که «جمال» به زندان ابوغریب فرستاده شده است. اما رجوی ها به سیم آخر زدند و در اقدامی که موجب شگفتی همه بود به کلیه نیروها ابلاغ کردند که از آن به بعد، نگهبانان کنار سیاج قرارگاه نگران دشمن در آن طرف نباشند و حواسشان به داخل قرارگاه باشد و چنانچه فردی را در فاصله 10 متری سیاج (از داخل قرارگاه) مشاهده کردید اقدام به دستگیری کنید!!!…
آیا خروج از سازمان مجاهدین خلق امکان پذیر است؟
… سیامک نادری با ذکر این نکته که خروج از مناسبات مجاهدین خلق فازهای مختلفی داشته است، می گوید از سال 1372 عملاً خروج ممنوع کلید خورد که در این میان مسعود رجوی استثنایی قائل شد و تعدادی از افراد توانستند با شرایط بسیار کنترل شده از تشکیلات خارج شوند.
از این پس مسعود رجوی قانونی برای خروج از سازمان در نظر گرفت که بر اساس آن هر کس درخواست خروج می داد، می بایست دو سال را در زندان خروجی سازمان سپری کند و پس از آن به مدت 8 سال تحویل زندان ابوغریب عراق شود. پس از این مرحله اگر فرد از زندان مخوف ابوغریب جان سالم به در می برد با استخوان های به جای مانده از سربازان عراقی در خاک ایران معاوضه شود و تحویل حکومت ایران گردد….
انقلاب درونی تان فقط مایه تأسف است
… منظور از انقلاب درونی مجاهدین که بزرگترین دستاوردش نابودی نکات مثبت سازمان که در سال های اولیه بنیانگذاری اش داشت، می باشد، در اصل کودتای مسعود رجوی برای به دست گرفتن تمام اهرم های تشکیلاتی و آسوده نمودن ابدی خیال خود از وجود اعتراض ها و انتقادها بود. انتقاداتی که می توانست رقبایی برای او دست و پا کرده و مانع رهبری بلامنازع او – که از نظر شخصیتی اهمیتی برابر مرگ و زندگی برایش دارد، گردد.
اما شکل و شمایل این انقلاب چگونه بود؟ انقلابی که در اصل به معنای سرکوب تمام عیار اعضا و حتی اعضایی در قد و قامت مسعود رجوی بود.
مسعود رجوی که با تمام انرژی برای تحقق این تغییرات دست به کار شد. تغییراتی که استحاله ی کامل سازمان مجاهدین خلق وتبدیل آن به چرخ پنجم دشمنان خارجی ایران را در پی داشت. او برای محقق کردن این امیال پلید و بوالهوسانه خود احتیاج به بادمجان دور قاب چین هایی داشت و به خاطر شناخت کافی اش از افراد تشکیلات، موفق به گردآوری آن ها دور خود شد….
*چهارشنبه 25 آبان
در این روز مجموعاً 7 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
وزارت خارجه آمریکا حمایت از سازمان مجاهدین خلق را رد کرد
این گروه را نماینده مردم ایران نمی بینیم
در این بیانیه آمده است: ادعاهایی مبنی بر این که ایالات متحده از سازمان مجاهدین خلق در آلبانی حمایت می کند یا آن ها را آموزش می دهد، کاملاً نادرست است… ایالات متحده آمریکا به سازمان مجاهدین خلق در مورد فناوری سایبری یا در مورد هر موضوع دیگری پشتیبانی یا آموزش نمی دهد، به این سازمان کمک مالی نمی کند، و تماس عینی فراتر از مسائل مربوط به اسکان مجدد آنان که در سال ۲۰۱۶ تکمیل شد، برقرار نمی کند… در حالی که ایالات متحده در سپتامبر ۲۰۱۲ نام سازمان مجاهدین خلق را به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی لغو کرد، اما این سازمان را به عنوان یک جنبش مخالف دموکراتیک، قابل اتکا نمی بیند که نماینده مردم ایران باشد… وزارت امور خارجه آمریکا همچنان به نگرانی های جدی در مورد مجاهدین خلق به عنوان یک سازمان، از جمله اتهامات سوءاستفاده از اعضای خود، ادامه می دهد….
رجوی ها تا بی نهایت با زن، زندگی و آزادی دشمن هستند – قسمت چهارم
آزادی ممنوع، محدودیت و کنترل تا دلتان بخواهد
… در فرقه رجوی برخلاف دنیای بیرون که داشتن موبایل یا کامپیوتر به یک وسیله همگانی تبدیل شده است، دسترسی به تلفن و اینترنت ممنوع است مگر برای مصارف و بهره گیری برای منافع رجوی ها و آن هم در شرایط مشخص و محدود و به صورت جمعی. در گذشته که اینترنت هنوز رایج نبود و اصلی ترین وسیله ارتباطی تلفن و نامه بود، نیروهای فرقه از دسترسی به این وسایل ارتباطی منع بودند. نیروها نمی توانستند حتی با خانواده های شان در ارتباط باشند. رجوی ها با ایزوله کردن ما اعضا و جدا کردنمان از دنیای بیرون زمینه را برای مغزشویی ها آماده می کردند.
اگر چنانچه کسی صحبت از تماس و ارتباط با خانواده می کرد او را به نشست دیگ می بردند. در یکی از این نشست ها فردی بنام زهیر که اهل سیستان و بلوچستان بود را شدیداً تحت مواخذه و برخورد جمعی قرار دادند که چرا در این نشست صحبت از تماس تلفنی با خانواده کرده است. مسئولین فرقه برای ترساندن دیگران او را کارت جمهوری اسلامی لقب دادند و بدین طریق سعی داشتند مانع از هرگونه فکر کردن درباره خانواده و ارتباط با آنان شوند….
دیدار خانواده، چراغ راه اسیران مجاهدین خلق
… هدف سازمان و مسئولین این بود افرادی که برای ملاقات به کمپ اشرف می آیند را جذب کنند و در صورت امکان آن ها را در اشرف برای همیشه نگه دارند. و چنانچه تمایل به ماندن در اشرف را نداشتند به عنوان هوادار در ایران برای اهداف سازمان فعالیت کنند.
… دیری نپایید خوشحالی آن ها به یاس و نا امیدی تبدیل شد و همه چیز برعکس شد. به این دلیل که تعدادی از افرادی که با خانواده های خودشان ملاقات کرده بودند بعد از مدت کوتاهی از سازمان جدا شدند. علت جدایی این بود که وقتی با خانواده ها هم صحبت شدند به حقایق و واقعیت های جدیدی دست یافتند و متوجه شدند آنچه را که سازمان در طی سالیان به گوش آن ها فرو کرده است دروغ محض بوده است. و آنچه را که سازمان طی چند دهه تبلیغ کرده بود با حضور خانواده ها و ملاقات با اعضا به یکباره فرو ریخت. در واقع نتیجه ملاقات با خانواده برخلاف ایده رجوی به ضد خودش تبدیل شد.
… رجوی دشمن درجه یک خانواده ها به حساب می آید و نسبت به خانواده ها کینه شتری دارد زیرا خانواده ها با ملاقات هایی که با فرزندانشان داشتند باعث روشنگری شدند و دنیای واقعی را به آن ها نشان دادند. رجوی هیچ علاقه ای نسبت به خانواده ندارد و با نگاهی به رفتار مسئولین مجاهدین نسبت به خانواده ها به این سؤال می رسیم که سازمانی که با خانواده های اعضا خود چنین رفتاری دارد با بقیه مردم چه رفتاری می تواند داشته باشد؟!
آشتی با تروریسم بر حسب نیاز
… رجوی هم در جنگ خلیج فارس (طوفان صحرا) و هم در سقوط صدام علنأ در عراق برای آمریکا جاسوسی می کرد و نقش اطلاعات دهی ویژه ای انجام داد و آمریکا حتی یک گلوله به سمت اهداف و پادگان های سازمان مجاهدین نزد. آمریکا درباره فرقه رجوی به این نتیجه رسید که کنترل تروریزم در چارچوب دلخواه خود بهتر از رها کردن آن ها و تقابل با آن هاست لذا وارد یک آشتی جذاب با تروریزم شد. نتیجه و ماحصل آن خروج تروریزم رجوی از بن بست لیست سیاه و انتقال آن ها به پایگاهی در آلبانی شد .
… سرویس های امنیتی کشورها و مأموران امنیت در فرودگاه ها حتی از مسافری که چند مارمولک یا لاک پشت همراه داشته اند از ورود به هواپیما ممانعت کرده و حتی برای فرد پرونده درست کرده و او را متوقف می کنند. اما به رجوی اجازه داده شد سه هزار نفر بدون هویت، بدون شناسنامه و اسناد هویتی و بدون پاسپورت یا ویزا را در یک قفس تشکیلاتی و فرقه ای بگذارد و آزادانه از کشور عراق به کشور آلبانی ببرد و در آنجا آن ها را در زندان و اسارتگاهی زندانی کند. این یعنی آشتی امپریالیزم با تروریزم و این از نظر دولتمردان آمریکا جذاب است.