در قسمت قبل در مورد سانترالیسم دمکراتیک در تشکیلات مجاهدین و اینکه نفرات در سازمان هیچ گونه حق اظهار نظری ندارند و مانند ربات از آنان استفاده می شود توضیح دادیم و اکنون به جنبه های دیگری از این گونه تشکیلات می پردازیم تا مشخص شود که اساساً آزادی و انتخابی در تشکیلات مجاهدین خلق وجود ندارد.
یکی از این موارد کار تشکیلاتی است. کار تشکیلاتی یعنی اینکه مجموعه افراد در امور دخیل باشند و نه یک فرد خاص. کار جمعی یکی از مزیت های کارهای تشکیلاتی است که در آن از موازی کاری و خنثی سازی کار دیگران خبری نیست. یعنی مجموعه ای از افراد هدف مشترکی را پیش می برند. در کار تشکیلاتی آفت هایی نیز وجود دارد مثلا وابستگی افراد به یک فرد و قبول تمام تفکرات او و قبول آنها در اوج نا آگاهی.
رجوی همیشه در نشست های درونی عنوان می کرد: ” سعی می کنند تشکیلات ما از بین برود و آنرا مورد حمله قرار می دهند ولی اینگونه نیست و با انسجام و چسب ایدئولوژیک و چنگ زدن به انقلاب مریم می توانیم حرکت دشمن را خنثی کنیم !!!.”
اما صحبت های رجوی در نشست های درونی رنگ می باخت و خودش را طور دیگری نشان می داد. بطور مثال در نشست های یگانی مسئولین زن عنوان می کردند، تشکیلات مجاهدین بایستی مثل گارد آهنین باشد و مناسبات توسط رهبری پی ریزی و همه اعضا بایستی گوش به فرمان مطلق باشند. ضمنا تمام تصمیم گیری ها توسط رجوی ها صورت می گیرد، هر مجاهد باید امضای خون و نفس بدهد یعنی جان و فکر او متعلق به رهبری باشد. نماز و روزه در مناسبات مجاهدین اجباری است، زن مجاهد بی حجاب در مناسبات نداریم و برای همه زنان حجاب اجباری است. در مناسبات مجاهد غیر مسلمان آن هم از نوع غیر شیعه نداریم و اجبارا همه افراد باید مسلمان شوند. خواندن قرآن در مناسبات ممنوع است و کسی حق تفسیر آن را ندارد و این حق فقط مختص رهبری است، هیچ کس تا آخر عمر حق ازدواج و تشکیل خانواده را ندارد و … اینها گوشه هایی از سخنان مسئولین زن فرقه بود که از طرف رجوی به اعضا منتقل می شد. آیا سازمانی که مدعی تشکیلاتی آگاهانه است و از سانترالیسم دمکراتیک دم می زند، این گونه با افرادش برخورد می کند؟ آیا این سخنان رجوی و مسئولین فرقه بوی دیکتاتوری نمی دهد؟!
آفتی که در کارهای تشکیلاتی وجود دارد و اگر خوب مورد بررسی قرار نگیرد به ضد خود تشکیلات تبدیل می شود این است که برای افکار اعضای خود اهمیتی قائل نباشد و توجهی به انتقادها و نقطه نظرات اعضا نداشته باشد و افکار و اندیشه تشکیلات فقط و فقط بر روی یک فرد سوار باشد. پیش گرفتن چنین خط مشی به ضد خود تشکیلات تبدیل می شود و باعث تلاشی تشکیلات می شود.
این آفتی است که مدتهاست در تار و پور سازمان تنیده شده و راه فراری از عواقب آن نیست. مریم رجوی سعی دارد با برگزاری نشست های مختلف جلوی ریزش نیرو را بگیرد. اعضا هیچ ارزشی به گفته های مسئولین نمی دهند. مسئولین سازمان سعی می کنند با سازشکاری افراد را در مناسبات نگهدارند، آنها دیگر نمی توانند مانند گذشته به روی افراد تیغ بکشند و نشست های آنچنانی برای افراد برگزار کنند.
اگر سازمانی بخواهد کار انقلاب و مبارزه را پیش ببرد ولی در عمل به سمت فردی گرایی برود عملا به شکست خواهد رسید چون زنجیره کار تشکیلاتی بر اساس جمع بوده و افراد در جمع می توانند خطی را پیش ببرند یعنی فرد در جمع حل می شود و اگر این کار انجام نگیرد عملاً دیگر تشکیلاتی شکل نخواهد گرفت و در نهایت سمت و سوی آن سازمان به فرقه ای شدن راه خواهد برد.
برای درک بیشتر مثالی از مهدی ابریشمچی می زنم که ید طولایی در سفسطه و بازی با کلمات دارد. او می گفت: “وارد شدن به تشکیلات بسیار سخت است و خارج شدن از آن آسان !!! ” اما در واقعیت این گونه نبود. وارد شدن به سازمان خیلی راحت بود چون نیاز سازمان به نیرو بود و سعی می کردند حتی با فریبکاری افراد را به داخل مناسبات بکشانند و به محض وارد شدن فرد دیگر راه گزیری برای خود متصور نمی شد و مجبور بود در تشکیلاتی حضور داشته باشد که خواست و انتخابش نبوده است. اگر فرد می خواست از مناسبات فرقه ای جدا شود آن وقت باید بهای زیادی می پرداخت. شکنجه و زندان را باید به جان می خرید و بودند افرادی که سر از زندان ابوغریب در می آوردند. یعنی ابریشم چی برای فریبکاری شیپور را از سر گشادش می زد تا همه فکر کنند سازمان انقلابی است . افرادی که سازمان مجاهدین خلق را تجربه کرده اند، درک می کنند که تمام حرفهای آنان و قلم بدستان شان دروغی بیش نیست و فقط به درد خودشان می خورد .
آیا چنین تشکیلاتی را می توان تشکیلاتی با انتخاب آگاهانه و آزادانه نام نهاد ؟ آیا چنین تشکیلاتی که از افراد مسئله دار تشکیل شده است، تشکیلات آهنین است؟ آیا این تشکیلات می تواند به اصول مبارزه اعتقادی داشته باشد؟ آیا در چنین تشکیلاتی تصمیم گیری می تواند با نظر جمع باشد؟ جواب همه این سئوالات و تعدادی دیگر منفی است چون سازمان مجاهدین بعد از به قدرت رسیدن رجوی بر اریکه مسئول اولی راه به سمت دیکتاتوری برد و اکنون به نقطه ای رسیده است که دیگر باید گفت تشکیلات و انتخاب آگاهانه یک کلمه کلیشه ای است و مصرفی ندارد.
و در آخر به قسمتی دیگر از صحبتهای مسعود رجوی می رسیم که می گوید: “ما به دنبال قهرمانان تک و تنها و منحصر به فردی که فکر می کنند دشمن را تکی می توانند خاک کنند نیستیم. عصر فردیت ها سپری شده همه پیشرفت ها از کار دسته جمعی ، روابط عمومی و حرکت تشکیلاتی است. ظرف تشکیلات انقلابی را باید قدر شناخت !!!.”
ابتدا باید از خود رجوی سئوال کرد آیا اعتقادی به حرفهایی که می زند دارد؟ در طی این سالیان شاهد بودیم یک مورد از کلماتی که بیان می کند را اجرا نکرده است و بیشتر برای فریبکاری اعضای درون فرقه مورد استفاده قرار گرفته است. حتی مریم قجر که بر مسند قدرت تکیه زده هم نمی تواند تصمیم گیری کند و همه تصمیم گیری ها به عهده خود رجوی می باشد .
نهایتا به این جمع بندی می رسیم که سازمان از ابتدا با شعار توخالی سانترالیسم دمکراتیک آغاز کرد تا تشکیلاتش را بنا نهد و اکنون به مرحله ای رسیده که دیگر حرفی از سانترالیسم دمکراتیک نیست. همه تصمیم گیری ها توسط یک فرد به نام رجوی انجام می گیرد. جمع در درون سازمان هیچ معنایی ندارد و افراد مجبور به اجرای اوامر سرکرده فرقه هستند. سازمان با چنین رویکردی نمی تواند دارای تشکیلاتی آهنین باشد تنها نامی که می توان روی این تشکیلات نهاد؛ تشکیلات بسته و خود کامه است که رهبری آن همه چیز را برای خود می خواهد و با زدن سس ایدئولوژیک دهان همه افراد را می بندد.
متاسفانه قلم بدستان فرقه بدون ذره ای موشکافی در مورد عملکرد فرقه دست به قلم شده و برای منافع شخصی به دفاع از تشکیلاتی می پردازند که هیچ رنگ و بویی از آزادی در آن نیست. رجوی حاضر نیست ذره ای آزادی در تشکیلات وجود داشته باشد و با هر بهانه ای سعی می کند افرادش را فریب داده و از بیرون تشکیلاتش را آهنین و آزاد نشان دهد. در این راه افرادی هستند که آتش بیار معرکه رجوی ها هستند و ماهیت شان هم مشخص است و به خاطر دریافت کمک های مالی حاضر می شوند شرف نداشته شان را به فروش بگذارند .
درباره تشکیلات بسته و مخوف رجوی ها می توان ساعتها حرف زد و کتاب نوشت ولی ما فعلا به همین مقدار بسنده می کنیم چون اعتقاد داریم اگر کسی به دنبال آگاهی و شناخت از ماهیت درونی تشکیلات سازمان باشد همین مقدار کافی است.
پایان
هادی شبانی