بمباران تشکیلات رجوی: جنگ عواطف

در اردوگاه اشرف که بودیم فکر می کردیم که هیچ فعلی در جهان با وجود انقلاب مریم و رهبری مسعود نمیتواند خللی درعزم و اراده و پایداری مجاهد خلق ایجاد کند و آنها را بلرزاند! رجوی هم در نشستهایش بصورت حضوری و یا غیرحضوری اصلا راجع به حمله موشکی و خمپاره زدن به اشرف و عملیاتهایی که بر اشرف میشد تکیه نمیکرد و میگفت ما مجاهد خلقیم و از این ترقه بازیها نمی هراسیم و ما هم این را از مقاومت و استواری رهبری عقیدتی می دانستیم و با او در ذهن احساس نزدیکتری پیدا میکردیم .

در رابطه با فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی ضد رجوی در اروپا و امریکا، او همواره به همه آنها فحاشی میکرد و میگفت از رژیم پول میگیرند و لجن پراکنی میکنند! اما زیاد برایش مهم نبود و همیشه میگفت می آیند یک تلنگری میزنند و میروند و شجاعت رو در رو شدن با هواداران و سمپات های ما را ندارند و اصلا قابل بحث نیستند .

بنابراین بنظر می آمد که تنها نکته ای که رجوی و ماشین انهدام انسانیت او ( بنام شورای رهبری ) و اعضای ستادش که بند از بند انسانیت و هویت ما و دیگر اعضا پاره میکردند و هنوز هم ادامه دارد، فقط روی کلمه خانواده و عاطفه حساس هستند و وسواس شدیدی دارند .

به همین دلیل ده ها موشک باران و حملات خمپاره ای و حملات هوایی و بمبارانها در جنگ آمریکا و عراق و دادن همه سلاح ها به آمریکاییها و رفتن در جوار دولتمردان آمریکایی و ایجاد تناقض در بین افراد و هواداران خودشان در همین رابطه و رخدادهای 20 سال گذشته برایشان موضوعی نبود که برایش جنگ تبلیغاتی و روانی و رسانه ای بوجود بیاورند و برای همه عملکردهای ضد ایرانی در طول بیست سال ( از سقوط صدام تا به امروز ) برای همگی توجیهات و توضیحاتی دارند و از هر انتقادی و حرفی فراری هستند و دم به تله نمیدهند بجز چند مورد؛ خانواده، انجمن نجات، انجمن آسیلا و افشاگریهای جداشده ها .

این 4 مورد دقیقا نقطه تقابل و رویارویی خانواده ها و جداشده ها با کل دستگاه و ماشین سیاسی اجتماعی و بین المللی این فرقه بوده و هست و خواهد بود. و بطورشگفت انگیزی راس و تشکیلات مجاهدین را بچالش کشیده! بطوریکه مبارزه با این تشکل از نان شب برای دستگاه تبلیغاتی و سیاسی اجتماعی این فرقه مهم تر شده است و این را از برنامه های تلویزیونی و سایتها و وبلاگهایشان میتوان فهمید .

رسانه های این فرقه هرگاه صدایشان در میاید و ناله میکنند و جیغ میکشند معلوم میشود که تیری به هدف خورده است و تیرباران این تشکیلات برای آگاه سازی خانواده ها از طرفی و آزاد سازی اسیران گرفتار در این تشکیلات از طرف دیگر، همگی به خال خورده است و رهبری این فرقه را بچالشی باور نکردنی کشانده است . به همین دلیل تشنه بخون جداشده ها هستند و یک روزشان بدون تهدید و تطمیع در رسانه هایشان نمیگذرد .

مگر انجمن نجات و آسیلا و این خانواده ها و این جداشده ها حرف سیاسی دارند ؟
مگر به استراتژی و اهداف شما نشانه رفته اند ؟
مگر به انقلاب درونی که تبلیغش را میکنید گیر داده اند ؟
خانواده ها مگر با شما حرف سیاسی و جنگ عقیدتی دارند ؟
مادران و پدران پیر و سالخورده با شمایان مگر جنگ نظامی و سیاسی دارند ؟
مگر موجودیت شما را به خطر میاندازند ؟ مگر شما رویین تن نیستید ؟ مگر انقلاب درونی برای همین نیست ؟
مگر گوهرهای بی بدلیل و نوامیس ذوب شده در ارزشهای رهبری نساخته اید ؟
مگر نه اینکه جهانی بجنبد شما از جا تکان نمیخورید ؟
مگر نه که در هر دادگاهی شما پیروز میدان هستید ؟
مگر شما حمایت نمایندگان پارلمانها را ندارید وهر شب در رسانه هایتان شیپور پیروزی نواخته نمیشود ؟
مگر امریکا و اروپا و مردم ایران هواداران وسربازان شما نیستند ؟

پس این دلواپسی شما از یک تماس و یا دیدار عضو شما با خانواده اش برای چیست ؟
پس ترس از گفتن یک خاطره و یادی در ذهن از مادر و پدر و خانواده در تشکیلات برای چیست و این جوخه تیرباران تشکیلات از کجا آمده ؟

نتیجه : در این چند سال تجربه های فراوان ثابت کرده است که

– جداشده ها و خاطرات و افشاگریهای آنها در رابطه با تشکیلات درونی این فرقه همواره پتک محکم و تردید ناپذیری بر راس این تشکیلات بوده و مجاهدین و رهبری آن یارای رویارویی با آن را ندارد و تا کنون نداشته ، و به همین دلیل روی این جنگ و این چالش میخکوب شده اند و جبهه جدا شده ها را کانون اصلی نبرد میدانند !

– این فرقه یارای رویارویی با خانواده ها و سیل عواطف خانواده های اعضا را ندارد و نمیتواند این موهبت الهی را از اعضای درون تشکیلات و اسیران درون تشکیلات پنهان کند !

– این جنگ برای رهبری این فرقه جنگی نیست که بتواند با توضیح و توجیه و کوچک کردن آن ، آنرا بی اهمیت جلوه دهد و لاجرم همواره به گوش اعضای گرفتار در این تشکیلات رسیده و خواهد رسید .

– این جنگ تا روشن شدن چشمهای گریان و منتظر مادران و پدران پیر و فرزندان به دیدن عزیزانشان، ادامه خواهد داشت.

– انجمن نجات و انجمن آسیلا با پشت گرمی همه خانواده های دردمند و چشم انتظار تا به آخر استوار و پایدار ایستاده است. رهبری این فرقه همیشه میگفت مجاهدین با جنگندگی زنده هستند، پس بجنگ تا بجگیم !

م. دشتستانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا