صحبتهای نوروزی مریم رجوی چیز تازه ای نداشت جز ادعاهای عجیب و غریبش که مرا به تفکر واداشت. او از آرمان ها و عملکردها یی صحبت به میان آورد که 180 درجه برعکس آنها در مناسبات فرقه منسوبش ساری و جاریست.
برای مثال او ادعا کرد جنبشی که او و رجوی آن را نمایندگی می کنند “هرگونه اجبار را نشانه رفته است”!!!
ما که خودمان مناسبات و اجبارات حاکم بر آن را سالها چشیده ولمس کرده ایم، باورمان نمی شود که مریم رجوی با چنین وقاحتی بتواند این ادعای دروغین مخاطب پسند را به این راحتی بر زبانش جاری کند.
برای روشن شدن موضوع به چند نمونه انگشت شمار از آنها اشاره می کنم:
– در فرقه رجوی همه اعضا باید روزانه دهها نمونه انتقادی (که در مناسبات فرقه مجاهدین به آن فاکت می گویند) از خود بنویسند و برای سوژه شدن در نشست عملیات جاری آماده باشند.
– هر روز همه باید به اجبار در نشست عملیات جاری شرکت کنند و شرکت در آن مرز سرخ است و کسی اجازه ندارد از این مرز عبور کند حتی اگر بیمار تب دار باشد.
– شرکت در نشست های موسوم به غسل هفتگی اجباری است و رجوی آن را مرز سرخ اعلام کرده است. هر فرد باید نمونه هایی از مسائل جنسی که در طول هفته از ذهنش گذشته را در این نشست و در حضور جمع بخواند تا تحقیر شود.
– شرکت در نشست های رجوی و مریم قجر و یا دیدن فیلم این نشست ها اجباری است و همه باید بعد از شرکت در نشست یا تماشای فیلم آن، به اجبار درباره آن گزارش نوشته و خودشان را بر اساس موضوع نشست مورد انتقاد قرار دهند.
– هر روز بیدار شدن در ساعت بیدار باش و رفتن به تختخواب در ساعت خاموشی اجباری است.
– طلاق اجباری است. این اجبار از حد معمول هم فراتر است چرا که به دستور رجوی حتی افراد مجرد باید بعد از آن که به اجبار درباره گذشته خود و فردی که به آن علاقمند بوده و آرزوی ازدواج با او را داشتند گزارش نوشتند، بایستی آن فرد را در ذهن خود طلاق بدهند.
– به گفته شخص رجوی هر کس که او را به عنوان رهبر انتخاب کرد دیگر حق تغییر در نظر خود را ندارد و باید برای همیشه به اجبار تحت رهبری او باشد. وی با وقاحت می گفت «لا اکراه فی الدین» برای اعضای سازمان نیست چرا که شما رهبر عقیدتی خود را انتخاب کردید.
– به گور بردن آرزوی داشتن خانواده، همسر و فرزند اجباری است. به دستور رجوی همه باید اجباراً اصلی که او آن را «طلاق الدوام» می خواند را بپذیرند و اجرا کنند.
– مردان و زنانی که تا پیش از اجباری شدن طلاق در سازمان دارای فرزند بودند به اجبار مجبور به جدایی از فرزندان خود شدند. بعدها این کودکان و نوجوانان برای آن که عامل ارتباط مجدد پدر و مادر خود و ایجاد عاطفه بین آنان نشوند، به اجبار از خانواده و حتی از کشوری که پدر و مادرشان بودند (یعنی عراق) بیرون برده شده و به کشورهای دیگر فرستاده شدند. برخی از آنها نزد هوادارانی از سازمان در کشورهای دیگر بزرگ شدند که بسیار با آنها بد رفتاری کردند زیرا خود آن افراد هم نه از روی علاقه بلکه به دستور و اجبار سازمانی این کودکان را در خانه خود پذیرفته بودند.
– گذاشتن روسری برای همه زنان در فرقه اجباری است و کسی حق برداشتن آن را ندارد.
– ارتباط با دنیای بیرون از فرقه ممنوع است و کسی اجازه ارتباط حتی با خانواده خودش را هم ندارد.
– با زور و اجبار از ملاقات خانواده هایی که برای دیدار فرزندان خود به درب قرارگاه اشرف یا لیبرتی رفتند جلوگیری شد و حالا هم به آنها اجازه ملاقات در آلبانی را نمی دهند.
– پوشیدن لباسی که فرقه تعیین می کند برای همه اعضا اجباری است. خواه این لباس یک نوع لباس فرم باشد یا لباسی برای کار روزانه یا شرکت در جلسات و نشست ها و . . .
– تراشیدن ریش اجباری است و کسی اجازه ندارد ریشش را بلند کند. همچنین اگر کسی در زمان ورود به سازمان سبیل داشت دیگر مجاز به تراشیدن سبیل نیست و این کار به منزله این است که وی دنبال خود نمایی و جنس مخالف است.
– اعضا به اجبار از دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و وسایل ارتباطی محروم هستند.
– از سال 1373 که رجوی طرح «خروج ممنوع» را اعلام کرد، ماندن در سازمان اجباری است و خروج از آن جرم محسوب می شود. به همین دلیل تنها دو راه برای جدایی از فرقه وجود دارد: فرار و مرگ
اینها تنها بخشی از اجبارات موجود در مناسبات فرقه رجوی است. ای کاش مریم رجوی لااقل بخشی از آنها را لغو میکرد تا اعضای فرقه بتوانند به اندازه ذره ای هم که شده بعد از سالیان طولانی طعم زندگی، ارتباط با خانواده، داشتن ارتباط آزادانه با دیگران، عشق، محبت و هر آنچه که لازمه یک انسان و در شان اوست را داشته باشند.
صالحی