با استناد به تجربیات تلخ اغلب جداشده های فرقه رجوی می توان دریافت چگونه سازمان مجاهدین یا همان فرقه رجوی با سوءاستفاده از قوانین اسلامی چون جهاد و شهادت پذیری توانسته است گروه بزرگی از جوانان ایران را در برهه ای از تاریخ به دام انداخته و در فرایند سخت و پیچیده اسیر سازند.
در تعلیمات فرقه رجوی تأکیدهای خاصی بر سوءاستفاده از یک سری اصول و عقاید مذهبی وجود داشت؛ چون انتخاب شهادت و شهادت پذیری، فدا کردن جان، مال، خانواده و فرزند، مبارزه علیه ظلم، فداکاری، احقاق حق و….؛ عناوین تیترها و مقصودهای زیبا و آرامش بخشی که باعث سحر شدن و گرایش اغلب جوانان می شد.
در راستای این اهرم ها، احکام مذهبی،کم کم با اصول و قواعد فِرَق و مکاتب دیگر آمیخته شد و اعضا در مکتب فرقه رجوی سرگشته و به ربات تبدیل شدند.
پس از شکست تمام عیار سازمان مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان، جدایی و ریزش نیروها از سازمان به صورت گسترده ای شروع شد و رجوی به دنبال مجاب کردن اعضا به ماندن و تسلط هر چه بیشتر بر آنان در آمد. از آن پس قوانین عجیب، شقوق مختلف و احکامی جدید به صورت تصاعدی بر ساختار فرقه افزوده شد. اعضا در معرض بمباران فکری روزانه قرار می گرفتند به طوری که گاهی زندگی افراد روزها و ساعت ها و حتی ماهها در جلسات مختلف و متعدد فرقه سپری می شد. جلسات مختلفی با نام هایی چون، طلاق همسر، عملیات جاری، خود انتقادی، جلسات دیگ، زدودن فردیت، پیدا کردن نقطه ضعف، غسل روزانه و هفتگی و ….
از جمله محورها و شرایط عجیب اضافه شده به ضوابط فرقه، طلاق همسر، مجرد ماندن، عدم بارداری زنان، اعلام تنفر از خانواده و همسر، بیگانگی نسبت به فرزند و پدر و مادر و بستگان، اقرار کشی به گناهان دوران زندگی، اقرار به لحظات فکری اعم از افکار جنسی یا مادی و معنوی، قطع ارتباط با دنیای بیرون، نکوهش ارتباط با خانواده، ایزوله نمودن اعضا وانتقال به کمپ هایی در بیرون شهرها بود.
در مقابل همه این محدودیت ها به صورت دیوانه وار از اعضا کار طاقت فرسا و اطاعت و تایید طلب می شد.در کنار این دشواری ها جلسات و محاکمه های مختلف جمعی و فردی گسترده برای کل اعضای عادی سازمان نیز شکل گرفت. جلسات وحشتناکی که در طی سال ۱۳۸۰ به مدت سه ماه رجوی سکان آن را خود به دست گرفت و نزدیک به ۸۰ تن را در آن جلسات در مقابل حضور بیش از سه هزار تن به محاکمه و تمسخر کشید و شخصیت آنان را له کرد.
این اعمال وحشیانه که منجر به تبدیل سازمان به فرقه تمام عیار شد کم کم منجر به خود آگاهی، تنفر دوگانگی و بیزاری بسیاری از اعضا شد.
متأسفانه به دلیل پیچیدگی های خاص و مبانی اولیه دینی که در ذهن بسیاری از افراد کاشته شده بود فرایند رهایی به راحتی امکان پذیر نبود و به همین علت بسیاری از افراد که اذهان ساده تری داشتند با انطباق یافتن با شرایط موجود برای همیشه دردام فرقه باقی ماندند.
مرضیه رئیس الساداتی