مایکل روبین، روزنامه نگار آمریکایی و منتقد سرسخت مجاهدین خلق در آخرین مقالهاش به پنج دلیل اصلی که موجب بیاعتباری مجاهدین خلق در میان افکار عمومی ایرانیان میشود پرداخته است. او رفتار فرقهای مجاهدین خلق با اعضای خود، طلاق اجباری و جدا کردن کودکان از والدین را به عنوان یکی از این پنج دلیل مطرح میکند و به مقامات آمریکا، انگلیس و اتحادیه اروپا درباره عواقب حمایت از این فرقه هشدار میدهد.
او درباره عدم محبوبیت مجاهدین در جامعه ایران مینویسد: استدلال این گروه مبنی بر اینکه مخالفت حکومت ایران با آنها به معنی تایید محبوبیت شان در ایران است، مزخرف است. بر اساس منطق مجاهدین خلق، مخالفت حکومت ایران محبوبیت صدام حسین یا داعش را هم تایید میکند.
در ادامه پنج دلیلی که روبین برای عدم محبوبیت مجاهدین خلق در میان افکار عمومی ایرانیان ارائه میدهد به شرح زیر هستند:
نخست، تاریخ مجاهدین خلق. مجاهدین نیرویی بودند که در پیروزی انقلاب ایران موثر بودند و بسیاری از مخالفان حکومت ایران این را اشتباه تاریخی مجاهدین میدانند.
دوم، تروریسم مجاهدین خلق. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، این گروه آمریکاییها را هدف قرار داد و چندین افسر ارتش و تاجر آمریکایی را کشت. پس از آنکه مجاهدین خلق بر سر قدرت با آیت الله خمینی درافتاد، مقامات حکومت ایران را هدف تروریسم خود قرار داد و اغلب شهروندان بیگناه را نیز در بمبگذاری ها به قتل میرساند.
سوم، خیانت مجاهدین خلق. در سال 1980، عراق نه به حکومت ایران بلکه به تمامیت ارضی این کشور حمله کرد. اکثریت ایرانیهای عادی برای کشورشان جنگیدند. در پی آن، اهداف جنگی صدام حسین از تصرف و انضمام خوزستان به خاک عراق پیشتر رفت. در اوج این بحران، مجاهدین خلق با صدام هدفی مشترک ساختند.
چهارم، ایدئولوژی مجاهدین خلق. ایرانیها خواهان دمکراسی هستند. مجاهدین خلق از دمکراسی حرف میزنند، اما تعهدشان به دمکراسی سطحی است. در عوض، ایدئولوژی این گروه مبتنی بر ملغمه عجیبی از مارکسیسم و اسلام است. بسیاری از ایرانیها آزادیهای سبک غربی میخواهند و در مقابل، مجاهدین خلق کماکان سرودهای ضد آمریکایی میخوانند.
پنجم، رفتار مجاهدین خلق. این گروه به مانند یک فرقه عمل میکند. مریم رجوی، که پس از ناپدید شدن همسرش مسعود رجوی در دو دهه پیش رهبر ارشد گروه شد، خود نیز در 1985 قربانی طلاق و ازدواج مجدد اجباری شد.
روبین به تشریح دلیل پنجم میپردازد. با وجود آنکه اطلاعاتی که او میدهد با نقایصی همراه است اما کلیت استدلال او درباره وضعیت اعضای مجاهدین خلق به ویژه کودکانی که در این فرقه پرورش یافتند صحیح است. او مینویسد: در حقیقت، در حالی که بسیاری از سیاستمداران آمریکایی مایل هستند که از مجاهدین خلق و گروههای پوششیاش پول بگیرند، فارغ از اینکه منابع آن چقدر آلوده باشد، رفتار فرقهای این گروه باید زنگهای هشدار را در واشنگتن، لندن و بروکسل به صدا در بیاورد.
سپس روبین درباره فرقهها و عملکردشان و انطباق آن با رویکرد مجاهدین توضیح میدهد: مبنای کار هر فرقهای این است که پیروانش را از واقعیت، استدلالها و روایتهای رقیب منزوی نگه دارد. نخست در کمپ اشرف در عراق و سپس در نسخه دوم آن در آلبانی، مجاهدین خلق انزوای سختی را بر اعضایش تحمیل کرده است. حتی در آمریکا و کانادا، اعضای مجاهدین خلق در انزوای اجتماعی سختگیرانهای دور از جهان بیرون زندگی میکنند. آنها تنها نشریات تولید مجاهدین را میخوانند و از ارتباط گرفتن به طریقی معنادار با جامعه گستردهتر ایرنیان خارج از کشور سرباز میزنند.
نویسنده موسسه امریکن اینترپرایز، در ادامه درباره ترفندهای مجاهدین برای منزوی کردن کودکان اعضای خود و سو استفاده از آنها شواهدی میآورد: پس از آنکه حمله آمریکا به عراق به حکمرانی صدام خاتمه داد، بازرسان با ساکنان کمپ مصاحبه کردند. آنچه یافتند حیرت آور بود. مجاهدین خلق عادت داشتند که کودکان را از والدینشان جدا کنند و به خانههای گروهی بفرستند. وقتی شستشوی مغزی شدند، سازمان کودکان را سربازگیری میکرد و آنها را متقاعد به انجام عملیات نظامی میکرد. یک دادگاه عالی آلمانی کشف کرد که پیش از جنگ عراق در سال 2003، مجاهدین خلق، پولهای پرداختی خدمات رفاهی اجتماعی دولت آلمان به کودکان خانههای تیمی و تحت پوشش کودک خوانده را بالا میکشیدند.
اگرچه تصور روبین از حضور کودک در کمپ اشرف سه در آلبانی اشتباه است و بدلیل ممنوعیت ازدواج و فرزندآوری در طول سی سال گذشته هیچ کودکی به تشکیلات افزوده نشده است، برداشت او درباره وضعیت تحصیل کودکان مجاهدین در سالهای حضور در آمریکا و کانادا درست است مبنی بر اینکه هیچ فرزند مجاهدی به مدارس دولتی و خصوصی غیر از مدارس تحت مدیریت سازمان نمیرفت و حتی فرزندان مجادین حق نداشتند با همسایههای غیرمجاهد بازی کنند.
او در جملهای کلیدی میگوید: “اساسا، تفاوت بسیار اندکی است میان کودک مجاهدی که در کمپ مجاهدین پرورش مییابد و کودکی که در حباب کیم جونگ اون در کره شمالی رشد میکند. ”
روبین درباره واکنش معمول عوامل مجاهدین به اسنادی که متهمشان میکند مینویسد: مجاهدین خلق و نمایندگانشان در پاسخ به چنین گزارشهایی هتاکی میکنند و از تئوری توطئه حرف میزنند. پیش از این من پانویسهای مجاهدین خلق در رد اتهامها را دنبال میکردم و درمیافتم که اکثرا تخیلی و نامربوط به بحث مورد نظر بود. دیدبان حقوق بشر هم همین کار را انجام داد.
او نهایتا خطاب به مقامات مواجب بگیر کشورش درباره آسیبهای حمایت از فرقه تروریستی مجاهدین خلق مینویسد: دستمزدهای پنج رقمی برای یک سخنرانی پنج دقیقهای خطاب به مریم رجوی ممکن است بی ضرر به نظر برسد. مقامات غربی ممکن است بر این باور باشند که از آنجایی که رجوی در هر صورت به ایران امروز ربطی ندارد، از حمایت آنها هیچ ضرری متوجه کسی نیست. اما حقیقت این است که ضرر عظیمی در کار است. هر سیاستمدار آمریکایی باید درک کند که این پول بی قید و بند نیست بلکه به معنی واقعی کلمه خوراک را از دهان کودکان بیرون کشیدن است.