آنجا که من به وقاحت سازمان مجاهدین خلق پی بردم

کلمه “وقاحت” را همه می دانیم چه هست و چه معنایی دارد ولی باور کنید در فرقه وقاحت آنقدر زیاده که حتی کلمه وقاحت هم تبرئه پیدا می‌کند. اما کجا من به این وقاحت پی بردم؟!! آنجایی که بحث خانواده شد و نشست می‌گذاشتند و مخ آدمها رو پر می‌کردند سر خانواده که سنگ بزنند و فحش بدهند.

در یک نشست صحبت از خانواده شد و یکی گفت آخه هر چه باشه اینها خانواده ما هستند؛ پدر یا مادر یا خواهر یا برادر من هستند که می‌آیند. در جا مسئول نشست (عسکر) گفت: وقتی دشمن تو هستند مگه میشه گفت خانواده هستند؟ نه اینها دشمن هستند. نباید عاطفی به این مسئله نگاه کنیم. خانواده ضد مبارزه و فتنه هست. اینجا بود که وقاحت این فرقه و خیلی از مسائل دیگر که من با چشم دیدم و با گوش شنیدم برایم معلوم شد.

مثلا نفر تا وقتی هست همه اسم‌هایی که رجوی گذاشته برای دلخوشی نفرات و به قول خودمان هندوانه زیر بغل گذاشتن نفرات را به او می گویند. ولی وقتی که نفر می‌گوید می‌خواهم بروم دیگر تمام اسم‌ها برعکس می شوند و بریده و رژیمی و اطلاعاتی و غیره نصیب آن فرد می‌شود.

یا نفر پدرش فوت می کند و به او نمی‌گویند که پدرت فوت کرده است. اما وقتی خانواده او می‌آمد عراق و از آنها می‌پرسید که فرزند ما اینجاست ؟ می گفتند: نه، چنین اسمی نداریم و خانواده ناامید برمی‌گشت. بعد مدتی که نفر می‌فهمد و به مسئولین می‌گوید که چرا به من نگفتید؟! آنها با تمام وقاحت و ریلکسی می‌گویند. انتقاد به نفری است که این حرف را به تو زده است. خیلی از سوال‌ها را با وقاحت جواب می دهند و انگار نه انگار دارند دروغ می‌گویند یا سرپوش روی قضیه می‌گذارند.

حتی نگاه کنید قبل حمله عراقی‌ها به آن‌ها. یک فرمانده زن به فرماندهی عراقی می‌گوید شما آمدید خانه ما، بدون اجازه وارد شدید و باید معذرت خواهی کنید. وقاحت را نگاه کنید. عراقیها می‌گفتند آخر زمین و خاک و کشور عراق است و شما بخاطر مزدوری برای صدام بود که جا به شما داد که استفاده خودش را از شما بکند. حالا شما صاحب این زمین‌های کشاورزان ستمدیده شدید. که حتی یکی از عراقیها گفت این ارثی که صدام برای عراق گذاشت و رفت.

میخواهم بگویم باورکنید که هیچ کس و هیچ انسانی به پای وقاحت اینها نمی‌رسد. حتی در نشست‌ها که دروغی رو می‌شود و گفته می‌شود با بحث ایدئولوژیکی سرهم می‌کنند که در صدر آن مسعود رهبرعقیدتی وقاحت مجاهدین است. خیلی از نامه‌هایی که خانواده‌ها برای فرزندان می‌فرستادند، عوامل فرقه فتوشاپ می‌کردند و برخلاف و ضد نفر درست می‌کردند و تحویل او می‌دادند و نفر را تبدیل به دشمن خانواده می‌کردند و خیلی هم افتخار می‌کردند که در مقابل خانواده بخاطر رهبر عقیدتی‌شان مبارزه می‌کنند.

باور کنید که اسم وقاحت یک حدی دارد ولی اینها به وقاحت گفتند برو کنار!!! یا به عراقی‌هایی که برای‌شان کار می‌کردند یعنی حقوق ثابتی گذاشته بودند ولی اینقدر این راننده بدبخت را می دواندند که به گریه می‌افتاد و می‌گفت اشتباه کردم برای شما کار کردم و اینها به او می‌گفتند ما اشتباه کردیم به تو کار دادیم و حقوق بگیر ما شدی. در حالیکه این راننده آنقدر زحمت می‌کشید و برای آن‌ها کار می‌کرد که حد نداشت. من در همین قسمت اجتماعی بودم و مترجم عربی بودم و راننده‌ها همه چیز را به من می‌گفتند و یکی به من گفت: اینها سلاحی دارند که با همین آدمها را ساکت می‌کنند .آن هم وقاحت. خیلی وقیح هستند من تا به حال مثل اینها ندیدم .

این حرفای یک راننده عراقی بود که برای مجاهدین خلق کار می‌کرد. اسمش امین بود و خیلی به من نزدیک بود و حرف‌های دلش را می‌زد و به من می‌گفت خواهشا چیزی به اینها نگو وگرنه پول من را نمی دهند. عین همین کاری که الان اینجا در آلبانی دارند می‌کنند: جاسوسی و آدم فروشی. می‌گویند پشت سر دوستان‌تان موضع‌گیری کنید و بد و بیراه بگویید و از سازمان دفاع کنید تا پول بدهیم.

اینها باور کنید آبروی هرچه آدم وقیح را خریدند.!!!

مالک بیت مشعل

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا