مجاهدین هیچ اعتقادی به آزادی و انتخاب ندارند

طی مقاله مبسوط و آکنده از دروغ و قلب واقعیات، باند رجوی درصدد تطهیر خود برآمده که من بطور اجمالی نشان خواهم داد که موفقیتی دراین ظاهر سازی خود نداشته و بر عکس هر چه تلاش کرده که چنین کند، بیشتر مفتضح شده است.

ادعا شده که مجاهدین به آزادی و انتخاب انسان اعتقاد عمیق دارند که حرفی است بغایت دروغ. چرا که از دهه ها پیش جز رجوی و تاحدود کمی مریم، کسی در این تشکیلات اراده ای برای انتخاب راه نداشته و هر کس موظف بود که مطابق افکار مالیخولیایی مسعود رجوی رفتار کند و شخصی را در این مناسبات نمیتوان یافت که حق انتخاب کردن و یا شدن و حتی حقوقی دال بر داشتن آزادی فردی پیش پا افتاده در سطح انتخاب نوع لباس داشته باشد!

رجوی ها با بی شرمی تمام ادعا دارند که هرگز دچار دگم نیستند و از آخرین دستآوردهای علمی؟! برای ارتقای انسانی خود بهره میبرند و رشد میکنند و در اینجا یک خواننده منصف میتواند بسادگی این سئوال را مطرح کند که آیا به قهقرا بردن سازمان از طریق رواج برده داری در تشکیلات، جایی برای پیشرفت باقی گذاشته است و یا این قهقرا از آن سبب گریبانگیر مجاهدین سابق شده که با علم و واقعیات به ستیز برخاسته اند؟

آخر چطور میتوان ادعا کرد که در قرن بیست و یکم یک تشکیلات برده داری منحط براه انداخت و آنگاه مدعی شد که این عمل به معنی پیشرفت و مسئولیت پذیری بوده است؟

واقعا نمیشود چنین ادعایی کرد اما به باند رجوی که میرسیم، با توجه به سوابق ممتد شامورتی بازی این گروه واقعا دجال، میتوان پذیرفت که آنها میتوانند نام برده داری را عین مدرنیزم نامیده و خود را حق بجانب نشان داده و در مسابقه ای نفس گیر با سنگ پای قزوین، برنده شوند!

گفته شده که فرد اگر با دیگران در کنش و واکنش نباشد، به یک برکه تبدیل خواهد شد که حرف درستی است ولی مصداق این ادعا در مورد مجاهدین رجوی- کنش و واکنش با دیگران- ابدا روشن نشده و آیا منظور آنست که مجاهدین خلق رجوی، چون با ایادی دشمن نشست و برخاست هایی در سمت و سوی دشمنی هر چه بیشتر با مردم ایران دارند، از تبدیل به برکه شدن خود جلوگیری کرده و به نیروی بالنده و آنهم در چهارچوب مناسبات برده دارانه داخلی خود تبدیل میشوند و آیا این مسخره نیست؟

ادعا شده که یکی از کارهای مهم مجاهدین تربیت کادرهای همه‌جانبه بوده است. هر مجاهد باید بتواند در تمام زمینه‌های ایدئولوژیک، سیاسی، اجرایی، تشکیلاتی، حقوقی، فرهنگی و ادبی و… کارآمد باشد که درستتر آن بود که گفته میشد که اگر سازمان استحاله یافته مجاهدین شعور لازم و کافی را داشت، میباست این کارها را انجام داد که با توجه به دیکتاتوری موجود در خصلت و مناسباتش نتوانست بدهد و در اصل ناموفق ترین جریان سیاسی ایران است.

طوری که یک گروهک متشکل از چند ده نف ، میتوانند انتقادات کاملا موفقی از مجاهدین انجام بدهند و دلیلش این است که مجاهدین عادت به مطالعه و زندگی با مردم ندارند و خود را در زیر مجموعه ی ارتجاع جهانی تعریف کرده و احتیاجی به وجود این نوع کادرها احساس نکرده است!

باند رجوی بجای انجام این مهم، انرژی خود را صرف سرکوب اعضای خود و تربیت تعداد قابل توجهی بادنجان دور قاب چین و مداح رجوی کرده و از داخل این قبیل نیروهای سرکوب شخصیتی شده، کادر سیاسی بیرون نمیآید و آنها تنها میتوانند که در خدمت دشمنان ایران قرار گرفته و در امر شانتاژ برعلیه مردم ایران بکار گرفته شوند و البته نام چنین تشکیلاتی را نمیتوان سازمان سیاسی نهاد و استعمال نام فرقه رجوی به سازمان استحاله یافته مجاهدین منصفانه و عاقلانه تر است.

رضا اکبری نسب

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا