نامه یحیی رجایی به برادرش اسماعیل رجایی در کمپ اشرف 3

داداش جان سلام

من سالها پیش برای دیدار با تو به اشرف آمدم اما مسئولین سازمان مجاهدین، به من اجازه دیدار ندادند. نه تنها به من ، به هیچ کدام از خانواده ها چنین اجازه ای ندادند. هم متعجب شدم و هم غمگین و عصبانی. چرا نباید برادرم را بعد از سالها ملاقات کنم؟ واقعا چرا اجازه نمی دهند با خانواده ات ارتباط بگیری؟

با دوست دوران بچگی ات یعنی هادی شبانی ارتباط دارم . مدام جویای وضعیت تو هستم. گاهی اوقات به دیدنش می روم و با هم خاطرات گذشته را مرور می کنیم. خاطرات گذشته تو و او . افسوس می خورم که تو در کنار ما نیستی اما امیدوارم و در حد توانم تلاش میکنم تا تو را از دام مغزشویی سازمان مجاهدین خلق نجات دهم. می دانم در وضعیت سختی گرفتار شده ای. می دانم توان فکر کردن را از تو گرفته اند اما امیدوارم مثل دیگر دوستانت، مثل هادی شبانی، روزی برسد که تو هم از بند سازمان رها بشوی و طعم آزادی را بچشی.

هیچ وقت از خودت سئوال کردی که طی این سالها به چیزی که اعتقاد داشتی رسیدی؟ آیا حرفهای رجوی در مورد آزادی مردم ایران درست بود؟ تا کی می خواهی گرفتار مناسباتی باشی که فقط در آن دروغ و حقه بازی به وفور دیده می شود ؟

اسماعیل جان تا هر زمان که طول بکشد برای رهایی و آزادی تو از مناسبات رجوی اقدام خواهم کرد. امیدوارم شرایطی بوجود بیاید تا بتوانیم با هم دیداری داشته باشیم. در ضمن همه برادرانت هم پیگیر کارت هستند و من آن روز را می بینم که تو از مناسبات جهنمی سازمان مجاهدین جدا شده ای و آن وقت معنی زندگی را درک خواهی کرد.

به امید دیدار با تو برادر خوبم – یحیی رجایی – مازندران – تنکابن

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا