آیا سازمان مجاهدین خلق، اساسا می تواند وارد مناسبات سیاسی امروز شود؟

برای پاسخ به این سئوال مهم، بایستی پیشینه نزدیک و دور مجاهدین را نقد و مقایسه کرد و آنگاه نتیجه گرفت که سازمان مجاهدین پتانسیل ورود به فضای سیاسی امروز در داخل و خارج کشور را دارد یا نه .

اخیرا در برنامه پرگار بی بی سی، خانم مریم سطوت گفت: ” که باید با سازمان مجاهدین  وارد دیالوگ منطقی شد”!

این دیدگاه نشان از عدم شناخت ایشان از ساختار تشکیلات مجاهدین خلق دارد. دیالوگ ، یک گفتگوی دوطرفه و متقابل است که رفت و برگشتی دارد و طرفین به قوانین دیالوگ احترام گذاشته و از هرگونه توهین و تحقیر مخاطب خود ، خودداری کنند، در دیالوگ نمی شود یک طرف صحبت کند و دیگری از گفتگو طفره رفته و با دشنام و ناسزا بحث را به پایان ببرد. سازمان مجاهدین در چهل و اندی سال حیات بعد از انقلاب ضدسلطنتی خود نشان داده است که اهل دیالوگ و گفتمان نیست. تا کنون رهبر غائب (مسعود رجوی) و حاضر (مریم قجر عضدانلو ملقب به مریم رجوی) مجاهدین هرگز گفتگویی با خبرنگاران مستقل و آزاد نداشتند، انگشت شماری مصاحبه هم وجود داشته است که با سئوال و جواب های قبلی رد و بدل شده است و رهبران سازمان هرگز به چالش کشیده نشده اند.

فقط یک مثال می زنم و بس، تقریبا در طول حیات سازمان، اکثریت اعضای سازمان تحت برخورد تشکیلاتی (زندان انفرادی و بنگالی شدن) قرار گرفته اند، در پادگان اشرف و سایر قرارگاههای چندگانه سازمان در عراق رسما زندان هایی با سلول های انفرادی و غل و زنجیر و میله و دستبند و … وجود داشته است، در همین نمونه مثال زده شده ، رهبری سازمان وجود چنین زندان هایی را انکار کرده است، هرگز به این مهم معترف نشدند که ما زندان داشتیم و هرکس ازاعضای خود را که میل داشتیم زندانی و شکنجه کرده و گاها هم سر به نیست کرده ایم!

ما جداشدگان حاضریم حتی محل های تخریب شده یا نشده این زندان ها را درعراق که خود آنجا محبوس بودیم برای ناظران با مستندات متقن نشان بدهیم.

خانم سطوت تجربه حتی یک بازدید کوچک از پادگان های سازمان در کشور عراق را نداشته است، با ساز و کارهای فرقه ای مجاهدین آشنا نیست و این دیدگاه درباره این تشکل فرقه ای خطرناک، نتیجه همین عدم آگاهی ها است. ما سالها در کشور عراق در اسارتی دردناک بسر بردیم و جهان خبردار نشده است که بر تک تک ما چه گذشته است! الان هم یا باید بی طرفی پیشه کنیم اگر جنایتی از رجوی را ندیدیم و یا باید به صحبت های کسانی که روزگاری در رنج و شکنج زندان های رجوی بودند احترام بگذاریم.

مجاهدین را گر چه نمی توان به عنوان جریان سیاسی به حساب آورد اما هیچ جریان سیاسی دیگر را هرگز قبول نداشته اند، اهل مطبوعات و رسانه هم نبودند، به هیچ کس و هیچ جایگاه هم پاسخگو نبودند، همین برنامه پرگار و مجری آن چندین بار از نماینده های سازمان درخواست داشتند که به این برنامه آمده و جوابگوی حاضران باشند، اما فقط در جواب شنیدند که این رسانه آیت الله بی بی سی است، یعنی سخنگوی جمهوری اسلامی است! حال این همه در صورتی است که یکی از تندترین شبکه ها علیه ایران همین بی بی سی است و هرگز در آشوب ها و … بی طرف نبوده و هرچه در توان داشته است علیه مردم ایران بکار بسته است که فعلا در این بحث به این موضوع قصد پرداختن نداریم .

سازمان مجاهدین، یک سازمان دمکراتیک نیست و بشدت استبدادی است ، همه چیز از دل یک رهبر دیکتاتور در آمده و هرگز رهبری جمعی در کار نبوده است، زمانی مسعود و امروز مریم ، همه چیز را به اعضای سازمان  و حتی شورای رهبری کاذب مجاهدین دیکته می کردند و آنها فقط ربات های مجری دستورات بودند و هستند که مدام هم در حال مغزشوئی مطلق و فرقه ای قرار دارند. رهبران هرچه به عقل ناقص شان آمده ، در مناسبات اجرا شده و با کلمه نظم آهنین  و مشت آهنین ، همه را سرکوب کرده اند.

مثال دیگر هم بحث زن، زندگی آزادی است که سازمان مجاهدین اصلا این بحث را روی خود نبرد و فقط برای مردم تجویز کرد که نشان می دهد سازمان با این بحث هم زاویه جدی دارد.

تا زمانی که درب های فرقه بسته شده است و کسی حق تردد آزادانه به بیرون حصارها را ندارد، نمی توان از دیالوگ و منطق در مورد سازمان صحبت کرد، سازمان مجاهدین بارها و بارها بصورت رسمی دعوت به مصاحبه شده است، اما هر بار صراحتا “نه” گفتند و از صحبت و مصاحبه و گفتگو سر باز زدند، چون دفاعی برای جنایات بیشمار خود ندارند، امروز هم با هر حرکت دمکراتیکی مقابله می کنند و با گارد بسته حرکت می کنند. هر کس در مورد سازمان مجاهدین بخواهد اظهار نظر کارشناسی بکند، باید مطالعات زیادی حول این سازمان انجام دهد ، با جداشدگان صحبت کند، خاطرات آنان را مطالعه  کند و سپس در یک برنامه سیاسی به خود جرات اظهار نظر بدهد. حضور سازمان در عراق و همکاری با دشمن و جنگ با مردم ایران، لکه سیاه ننگینی بر پیشانی این سازمان است که بخودی خود و فارغ از زندان های درون سازمانی می تواند، محکومیت ابدی این سازمان را در پی داشته باشد. هرکس هم ادعا و نظریه دیالوگ با این سازمان را مطرح می کند و حامی گفتمان سیاسی با آنان است ، می تواند شانس خود را آزمایش کرده و یک بار حلقه در این سازمان را بزند تا با مشت آهنین مزدوران سازمان روبرو شود، هرگز نباید فراموش  کرد که :

” آزموده را آزمودن خطاست …”

محمدرضا مبین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا