با سلام به خواهران عزیزم مریم و لیلا
مدتهاست که هیچ خبری از وضعیت و سلامتی شما نداریم و از این بابت بشدت نگران هستیم. تقریبا روزی نیست که در انتظار تماس شما یا رسیدن خبری نباشیم، ولی متاسفانه روزها و سالها می گذرد و ما همچنان چشم انتظار به صدا در آمدن زنگ تلفن هستیم که صدای قشنگ تان را بشنویم و از نگرانی دربیاییم.
پدر و مادرمان بعد از تحمل سالها چشم انتظاری و غم دوری، به رحمت الهی رفتند، در حالیکه تا آخرین لحظات نام شما را بر زبان داشتند،. وصیت آنها به ما این بود که هیچگاه دست از تلاش برنداشته و تا آزادی شما از پا ننشینیم. متاسفانه برادرمان عبدالرضا هم که طی این سالها در کنار ما برای بدست آوردن خبری از شما خیلی تلاش کرده بود بدلیل بیماری به رحمت خدا رفت در حالیکه آرزوی دیدار با شما را داشت.
خواهران گلم گذر عمر کوتاه است و هیچ کس از آینده و سرنوشتی که در پیش روی اوست اطلاعی ندارد. مگر چند صباح دیگر از عمر ما باقی مانده؟ برای من مرگ یک اراده الهی و حق است و ما را از آن گریزی نیست، ولی تنها آرزوی من و دیگر اعضای خانواده این است که قبل از آن یکبار دیگر شما را از نزدیک ببینیم. ما برای محقق شدن این آرزو هیچگاه دست از تلاش بر نخواهیم داشت و مطمئن هستم در نهایت موفق خواهیم شد. تمامی آرزوهای انسانها با تلاش محقق خواهد شد.
آغوش گرم خانواده ما همیشه و تحت هر شرایطی به روی شما باز خواهد بود. فقط کافی است که قدری اراده بخرج دهید. خبرهای مرگ اعضا را طی این ماههای اخیر در آلبانی که می شنویم بیشتر نگران می شویم. از طرف دیگر البته شنیدن اخبار جدایی و آزادی برخی دوستانتان ما را بسیار خوشحال و امیدوار می کند. امیدوارم شرایط در کمپ به نحوی باشد که بتوانی این دلنوشته من را بخوانی، در مورد آن فکر کنی و یک تصمیم درستی بگیری. مطمئن باش آغوش گرم خانواده همیشه به رویت باز خواهد بود.
منتظر تماس و یا نامه شما هستیم
قربان شما – برادرتان محمد دلفی