در ابتدای انقلاب که جامعه اجتماعی به ویژه در میان جوانان روشن فکر متاثر از احساسات و جاذبه های انقلابی بود مجاهدین و در راس آن مسعود رجوی با سوء استفاده از شرایط موجود و با یک تز عوام فریبانه خود را مسلمان دو آتشه به استناد قرآن کریم معرفی نمود و حتی فراتر رفته خود را ملهم از عملکردها و سنت هایی می دانست که حضرت علی (ع) برای پیشبرد اهدافش علیه دشمنان به کار می بردند.
علیرغم ژست اسلامی گروه رجوی، در عمل بیشتر از روشهای مارکسیستی تبعیت می کردند زیرا از نظر آنها تحلیل کمونیستی ابزاری بود که می توانست پدیده های اقتصادی، اجتماعی را تجزیه و تحلیل کند. و این تفکرات مارکسیستی را ابزاری برای رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی خود قرار داده بودند و این امر شرایط بروز تلفیق و تطبیقی از دو نوع طرز تفکر متفاوت و البته بدلیل التقاطی بودن آن متناقضی را فراهم آورده بود که هم جامعه و هم اعضای این فرقه را دچار سردرگمی کرده بود .
این طرز تفکر ( جامعه بی طبقه توحیدی ) چون مبنای اعتقادی ندارد و صرفا یک شعار عوام فریبانه برای دست یابی به اهداف سیاسی توسط سرکرده فرقه در دستور کار گنجانده شده بود قبل از هر چیز آثار آن در درون مناسبات و تشکیلات مجاهدین در مواجه سران فرقه با اعضای زیر دست نمود پیدا می کند . در شرایطی که اعضای رده پایین در مقر اشرف 3 در آلبانی با کمترین امکانات با خطرات جدی رو به رو هستند، مریم رجوی و تعدادی از اعضای رده بالای فرقه در پاریس و آمریکا به دنبال عیش و نوش و خوش گذرانی هستند که اخیرا در فیلم لو رفته بخشی از این موارد در فضای مجازی منتشر شده است .
در تابستان سال جاری تعداد زیادی از اعضای این فرقه به کام مرگ کشانده شدند و سریال فوت شدگان همچنان ادامه دارد بدون آنکه سرکردگان فرقه مجاهدین کوچکترین اهمیتی به این موضوع بدهند! حال که فرقه مجاهدین در سراشیبی خود قرار دارد زنده ماندن اعضاء به کارشان نمی آید و رده های میانی به پایین در فرقه رجوی ارزش سرمایه گذاری برای سلامتشان وجود ندارد. نگرش و دیدگاه عوامل رجوی دربهره گیری از حضور فیزیکی اعضاء همانند برده داری نوین و استفاده ابزاری از آنان تلقی می شود و شعار جامعه بی طبقه توحیدی رجوی صرفا با تفکرات مارکسیستی ابزاری برای رسیدن به قدرت سیاسی است ولا غیر .
صمد اسکندری