چند سوال اساسی از عضو شورای به اصطلاح ملی مقاومت

آن زمان که ما در عراق و در حصارهای فرقه ای سازمان، خاک می خوردیم و در گرمای بالای 50 درجه و شرجی شهر العماره هر روز گرما زده می شدیم و می افتادیم، عده ای در خارج لم داده و لنگش کن می گفتند، از مبارزه و آزادی و خلق قهرمان سخن ها می راندند. وقتی ما اعضای سازمان در بیراهه های انقلاب کذایی مریم ، دوردور می شدیم و به دور خودمان چرخانده می شدیم، سئوال می کردیم که اگر این انقلاب بحث بود و نبود است، پس این حامیان شورایی ما ، چرا آنها وارد انقلاب نمی شوند و تن به طلاق نمی دهند و لباس رزم ! به تن نمی کنند و به عراق نمی آیند؟

در پاسخ می شنیدیم که:

آنان ( یعنی شورایی ها نظیر پرویز خزایی ها ) بهای کامل مبارزه را نمی خواهند بدهند، آنها شخصیت های سیاسی نصف و نیمه هستند، آنها در زندگی بورژوائی غرق شدند، مبارز شدن و مجاهد شدن کار هر کسی نیست، مبارزه عناصر پیشتاز و آگاه می خواهد که از همه چیز خود بگذرند، شورایی ها را هم تا این لحظه “برادر” (مسعود رجوی ) ، با خود کشان کشان آورده است، از ما پول می گیرند و گاه گداری هم حمایت های نصف و نیمه ای از مقاومت می کنند! اما هرگز تن به انقلاب ایدئولوژیک و طلاق و کنار گذاشتن زن و زندگی نمی دهند، ما هم زیاد روی آنها حساب نمی کنیم، امروز هستند، فردا اگر احساس کنند رژیم از آنها حمایت مالی بیشتری می کند، سمت رژیم می روند و در یک کلام مگسانند گرد شیرینی و  …

اما چطور است که این مگسان گرد شیرینی، در مورد فرقه ای بودن یا نبودن مناسبات سازمان نظر می دهند و پرویز خزائی در این رابطه می گوید:

” من هومانیست و غیر مذهبی هستم،… تهمت و دروغ پراکنی علیه بزرگترین و جدی‌ترین سازمان و مقاومت سازمانیافته تاریخ کشورمان و آن را فاسد و فرقه بسته و منحط خطاب کردن… شارلاتان بازی و عصبیت و بد نهادی است … ”

آقای هومانیست ، پرویز جان ، عقیده شما در برابر خداوند قرار گرفتن است، شما جزو انکار کنندگان وجود خداوند هستید، می گوئید به اندازه تمام انسان ها خدا وجود دارد! به ایدئولوژی نمادین سازمان هم اعتقاد نداری ، در دیدگاه شما خداباوری نقشی ندارد، شما هر دین و مذهبی را انکار می کنید و لامذهب هستید، در حقیقت شما هیچ خدایی را طبق اعلام خودتان بنده نیستید. این تفکر نوعی بی هویتی است که انسان را گویا از پشت بوته ای پیدا کرده اند.

انسان نیاز دارد که خود را بشناسد، اما شما در خود غرق شدید و هومانیست شدید، در فلسفه شما، در تضادی با اجبارات قرون وسطی به درون خود پناه بردید تا از اصول فئودالیته، کلیسای قرون وسطی و آن امپراتوری و نگهبانان نظم قرون وسطی رهائی یابید. از پتراک ( قرن 14 میلادی ) به عنوان پدر امانیسم یاد می شود، شما درادامه به انکار خدا نیز مبادرت کردید که در کشور ما ایران فکر نمی کنم این تفکرات پسا قرون وسطائی شما جائی داشته باشد، الان در این مقال قصد محکوم کردن تفکرات شما را ندارم ، گرچه بخودی خود این تفکرات منسوخ شده است و لااقل در خاورمیانه و ایران به تعداد انگشتان دست نیز حامی ندارد.

اما شما که از فرقه ای نبودن سازمان مجاهدین خلق دم می زنید، من از شما چند سئوال دارم:

شما چند روز در مناسبات سازمان در عراق لباس نظامی پوشیدید و به اصطلاح چند روز مثل ما اعضای سابق سازمان در عراق حضور داشتید؟ چند بار در نشست عملیات جاری و غسل هفتگی شرکت کردید؟ چند روز و حتی چند ساعت در سازمان تحت برخورد تشکیلاتی قرار گرفتید و در زندان انفرادی بخاطر یک اظهار نظر زندانی شدید؟ شما که در شورا هم بودید، آیا از وجود دهها زندان رجوی در قرارگاهها اطلاع داشتید؟ آیا حتی برای یکبار شده خود را جای ما اعضای ساده سازمان بگذارید؟ اصلا شما چه درکی از مفهوم فرقه دارید که نظر کارشناسی در مورد فرقه ای بودن یا نبودن سازمان مجاهدین خلق می دهید؟ آیا درک می کنید که سیلی خوردن از یک بازجوی مجاهد خلق به گوش تو که از همه چیزت گذشتی ، چه لذتی دارد؟ بیش از هفتاد ، هشتاد درصد اعضای سازمان در عراق تجارب زندان های رجوی را از چند روز تا چند سال داشته اند، این می دانی یعنی چه ؟ آیا درک می کنی بخاطر یک نظر مخالف دادن، چند روز زندانی شدن در سلول انفرادی یعنی چه ؟ آیا درک می کنی بخاطر یک کلمه حرف حساب زدن،  ریختن دهها و صدها نفر روی سرت یعنی چه ؟ آیا چندین سال با خانواده تماس نداشتن می فهمی یعنی چه ؟ اصلا می دانی تجرد اجباری چه لذتی دارد؟ اگر مجبورت کنند که به پدر و مادرت که برای ملاقات تو بعد از چندین سال آمدند، سنگ زدن ، یعنی چه ؟ اصلا معنی و مفهوم نقض حقوق بشر را می دانی ؟ آیا می دانی پول آن مشروب هایی که سازمان در حق شما پرداخت می کند، از بهای رنج و خون ما انسان های بیگناه است. در مکتب شما به آن انسان معتقد هستید؟

ما جداشدگان حاضریم در هر محلی که شما تعیین کنی، خدمت برسیم و در مورد فرقه بودن یا نبودن سازمانی که سنگ آنرا به سینه می زنی ساعت ها و روزها بحث و گفتگو کنیم، اگر شما ما را  اقناع کردی، که ما از تمامی ادعاهای خود در مورد نقض حقوق بشر در سازمان دست می کشیم، اما اگر ما شما را قانع کردیم ، لااقل شهامتی از خود نشان بده و اعتراف کن که سازمان  مجاهدین یک فرقه مخرب ذهن و یک شستشوگر حرفه ای مغز انسان هاست که انسان را در مقابل انسان های دیگر قرار می دهد و یک فرقه منحط و ناقض حقوق بشر است.

محمد رضا مبین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا