سی ام مهرماه سال 1372 ، روزی بود که مسعود رجوی با دجالیت تمام همسر سوم خود را به سمت کذایی رئیس جمهور دوران انتقال حاکمیت به مردم معرفی کرد. او که می خواست دیکتاتوری خود را تک پایه کند، مریم قجر عضدانلو را که کنیز حلقه به گوش او بود به نحوی در قدرت شریک کرد که دیگر کسی سودای قدرت در سر نپروراند. مریم قجر از معدود کسانی بود که ذره ای ساز مخالف با مسعود نمی زد و لام تا کام حرفی نمی زد، شاید در ذهن او این بود که همسر فرد شماره یک سازمان بودن ، تمامی احساسات ملکه شدن او را ارضاء می کند و این برایش کافی بود تا به هر ذلتی تن داده و در مصدر کارهایی قرار گیرد که به اسارت کشیده شدن صدها و هزاران انسان کمترین آن جنایات بود. شاید هم برای مریم این شروع راهی بود که روزی او را به فرد شماره یک این سازمان خواهد رساند، در این راه مهدی ابریشمچی اولین فردی بود که مریم به قربانگاه برد.
این حس تمامیت خواهی مسعود رجوی به حدی بود که حتی برخی از نزدیکترین یاران خود را حذف فیزیکی کرد، از جمله این افراد که فرد شماره 2 سازمان محسوب می شد، علی زرکش بود، تصفیه علی زرکش اولین و آخرین حذف نبود، اما شاید بتوان اذعان کرد که اولین نقطه خشونت درون تشکیلات مسعود رجوی در سازمان، بصورت جدی با علی زرکش استارت خورد.
علی زرکش متولد ۱۳۲۸ شهر مشهد بود و از سال ۱۳۴۷ وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. وی ابتدا توسط کاظم ذوالانوار از اعضای مرکزیت اولیه سازمان مجاهدین عضو گیری شد. او در سال ۱۳۵۱ توسط ساواک دستگیر شد و در آستانه سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. علی زرکش از طریق خواهرش فتحیه زرکش ــ همسر دکتر حسین باقرزاده ــ با خانواده باقرزاده ها نیز نسبت فامیلی داشت. وی بعد از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با مهین رضایی خواهر رضایی ها ازدواج کرد. به نظر می رسد که وی متوجه اشتباه استراتژیکی سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ شده بود و به همین جهت خواستار تجدید نظر در استراتژی سازمان و مبارزه مسلحانه بوده است و حاضر نبوده که اشتباه آغاز مبارزه مسلحانه و قیام مسلحانه شهری را با تشکیل ارتش آزادیـبخش و جنگ کلاسیک جبران و تصحیح کند. البته می توان رد پای اختلافات علی زرکش با مسعود رجوی را تا درون زندان های شاه نیز ردیابی کرد، ولی آقای مسعود رجوی به مرور توانسته بود وی را به زیر سیطره خود در بیاورد. علی زرکش در زندان قصر مسئول تمامی زندانیان سیاسی سازمان بود.
بعد از مرگ موسی خیابانی در ایران، مسعود رجوی در تاریخ 25 فروردین 1362 علی زرکش را به عنوان جانشین مسئول اول سازمان معرفی کرد، تنها علی زرکش بود که می توانست در برابر انحراف ها و منش دیکتاتوری مسعود بایستد، برای همین هم در لیست رقبای رجوی او اولین قربانی جدی بود، در مهر ماه 1365 بود که محمد علی جابرزاده انصاری غلام حلقه به گوش رجوی، اعلام کرد در جلسه ای با حضور مسعود و مریم و دفتر سیاسی! علی زرکش به خیانت متهم شده و خودش قبول کرده که حکم اش اعدام است! وی با یک درجه تخفیف در ساختمان بقائی در بغداد بازداشت و زندانی شد… هرگز هم اعلام نشد که علت صدور حکم اعدام برای علی زرکش ، دقیقا به چه علت و انحرافی بوده است؟
مهدی کتیرایی ، مجید حریری، حمید رضا رابونیک هم از جمله افراد دیگری بودند که همگی بازداشت شده و تحت برخورد در سازمان بودند، اسرار بسیار زیادی از سرکوب ، زندانی شدن، تحت برخورد تشکیلاتی قرار گرفتن ، سر به نیست شدن و … در این سازمان وجود دارد که انشاالله در آینده و وقتی بدنه منحوس این سازمان فروریخت ، همه افشاء خواهند شد.
اما امروز باید به همین حد بسنده کرد که مریم قجر عضدانلو ملقب به مریم رجوی ، در مهرماه سال 1372 برای حذف هرچه بیشتر رقبا با مسعود هم پیمان تر شد و این دو دیکتاتور همه رقبا را از صحنه حذف کرده و جنایات بیشماری را در سازمان رقم زدند که هیچ ربطی به انقلابی گری و آرمان آزادی نداشت.
تاکتیک ترور سرد و حتی اقدام به ترور گرم در مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین در عراق نیز وجود داشته است. بسیاری از کادرها و مسئولین سازمان مجاهدین به دلیل مخالفت با مبارزه مسلحانه و داشتن دیدگاه های انتقادی، بطور پنهانی دستگیر و به سلول های انفرادی منتقل می شدند و این امر فقط در یک ساختار و تشکیلات بسته امکانپذیر است، چنانچه در یک واحد اجتماعی بسته و حصار کشیده شده اعم از خانواده ، محله ، شهر ، کشور یا یک حزب و سازمان سیاسی فساد و قتل و خشونت میسر تر است. در یك فضای باز و عمومی این كار امكان پذیر نیست. چطور ممكن است افرادی مانند مجید شریف واقفی، محمد یقینی، مرتضی هودشتیان، سعید نوروزی، غلامعلی حدادی و… به قتل برسند؟
سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود و مریم ، بی شک در تاریخ معاصر ایران، یکی از دیکتاتورترین سازمان هایی بود که عده کثیری از مردم ایران را برای هوی و هوس های شیطانی خود، قربانی کردند. کمیت این جنایات از عدد و رقم خارج است و هرگز نمی توان عدد مشخصی برای آن تعیین کرد ، فقط به همین جمله باید بسنده کرد که : مسعود و مریم ، نسلی از بیشماران را به قربانگاه بردند، باشد که در روز موعود و روز حساب ، عدالت خداوندی در مورد آنان اجرا شود.
محمدرضا مبین