نجات در هفته ای که گذشت – شماره 115

مروری بر مطالب 13 الی 18 آبان ماه 1402 درج شده در سایت نجات

*شنبه 13 آبان

در روز شنبه جمعاً 11 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

افتتاحیه نمایش فیلم سرهنگ ثریا با حضور عوامل

روز پنجشنبه 11 آبان ماه 1402، مراسم افتتاحیه نمایش فیلم “سرهنگ ثریا” با حضور عوامل این فیلم از جمله خانم لیلی عاج نویسنده و کارگردان و خانم ژاله صامتی بازیگر نقش سرهنگ ثریا در پردیس سینمایی هدیش در تهران برگزار گردید.
… این فیلم نمایشگر سرگذشت پایداری و تلاش چهارساله خانواده های چشم انتظار در مقابل پادگان اشرف در عراق برای دیدار با عزیزانشان است که مسعود رجوی به شدت مانع از آن بود و هرگز اجازه چنین چیزی را نداد….

سازمان مجاهدین خلق؛ مزدوران فصلی

… سازمانی که در کارنامه ننگین و سیاه خود ترور چندین مستشار آمریکایی در سال ۱۳۵۷ را دارد و چند دهه بعد نیز در تاریخ حمله تروریستی به برج های دوقلو در منهتن آمریکا که منجر به کشته شدن صدها تن شد، جشن و پایکوبی در قرارگاه های خود برقرار کرد و آمریکا را امپریالیسم جهانخوار اعلام نمود و خود را نوک پیکان مبارزه با آمریکا می دانست، چگونه شده که یک دیدار ساده آن هم با سناتور جنگ طلب و ضد ایرانی آمریکایی را بزرگترین دستاورد محسوب می کند و این دستاورد ننگین را از قدرت مریم رجوی می داند!…

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت هفتم

… با انتقال اولین سری از اعضای مستقر در تیف نور امیدی در دل آن دسته از اعضایی که درخواست بازگشت به ایران را داده بودند تابید. مسئولین تدارکات کمپ اعضا را به لباس و کاپشن و کفش مجهز کردند. شب قبل از حرکت در چادرها اعضا برای این افراد جشن مفصلی برگزار کردند که تا نیمه های شب ادامه داشت. و این اعضا بعد از شرکت در جشن خداحافظی با دوستان، صبح زود به سمت ایران حرکت کردند. هر یک از اعضا از طریق این دوستان، نامه هایی برای خانواده هایشان ارسال کردند. در هنگام آخرین وداع با اعضایی که به ایران می رفتند اشک و لبخند در هم آمیخته بود. خیلی ها در درونشان آرزو می کردند ای کاش جای آن ها بودند.

اتفاق بازگشت اولین دسته از نفراتی که بیش از دو سال در کمپ بودند خبر خوب و امیدوار کننده ای بود تا دیگر نفرات باقی مانده امیدوار شوند که روزی نوبت خروج آن ها هم از کمپ فرا خواهد رسید، بعد از خروج آن ها از تیف جای خالی آن ها در چادرها احساس می شد و این برای اعضای باقی مانده قدری تلخ و ناگوار بود، چند وقت بعد تحول بزرگ تری در کمپ به وقوع پیوست، تعداد بیشتری را برای بازگشت به ایران و نزد خانواده هایشان آماده کردند. با رفتن این اکیپ بزرگ فضای کمپ خیلی خلوت تر شد. اکنون دیگر نفراتی باقی مانده بودند که به دنبال پیدا کردن راهی برای رفتن به کشورهای اروپایی بودند. این تعداد همچنان تحت تاثیر همان القائات ذهنی رجوی با جمهوری اسلامی به قول خودشان مرزبندی داشتند. استدلال آن ها این بود که جدایی و مخالفت با مجاهدین خلق نباید ما را به حاکمان ایران نزدیک کند….

خودکشی های عجیب مجاهدین خلق – از سیانور تا خودسوزی

… کی از رایج ترین روش ها خوردن سیانور بود. سیانور یک ماده شیمیایی سمی است که می تواند در عرض چند دقیقه باعث مرگ شود. اعضای سازمان مجاهدین خلق، سیانور را در کپسول های کوچکی پنهان می کردند و آن را در زندان می خوردند.
این نوع خودکشی ‌ها یک نوع تاکتیک بود که مانع از لو رفتن اطلاعات داخلی سازمان می‌شد، اما مؤسسه تحقیقات دفاع ملی آمریکا در گزارش خود از آن به عنوان یکی از آموزه‌ های فرقه‌ ای مجاهدین خلق یاد می ‌کند.
بعد از مدتی خودکشی‌ های تاکتیکی عوامل تروریستی با خودسوزی‌ های ژوئن ۲۰۰۳ میلادی ابعاد جدیدی به خود گرفت.
… رهبران فرقه از این هراس دارند که با جدا شدن این افراد، تشکیلات فرقه ‌ایشان از هم بپاشد البته باید تاکید کرد که این روش ها در زمان حضور اعضای سازمان در اردوگاه های لیبرتی و تیرانا و حتی در اردوگاه اشرف نیز انجام می شده است زیرا به تعبیر سران این گروه؛ خروج از سازمان غیرممکن بود و هر کسی که قصد خروج از سازمان را داشت باید خودکشی می کرد.

غرامت جداشدگان، آیا از منابع مالی سازمان مجاهدین قابل تامین است؟ – قسمت اول

… نسخه ای از پرونده به دادگاه بین المللی لاهه نیز ارسال و تحویل گردید.
اما از آن تاریخ تاکنون، اقدام عملی موثری در این رابطه و اجرای حکم دادگاه، انجام نگردیده است، 22 نفر از شاکیان پرونده، یعنی بیش از نیمی از افراد خواهان پرونده مقیم استان آذربایجان شرقی و تبریز هستند، بحث های مختلفی حول تامین مالی این غرامت تاکنون مطرح شده است، از جمله این که آیا سازمان مجاهدین خلق منابع کافی برای پرداخت مبالغ این غرامت را دارد؟
… خیریه ایران‌اید (Iran Aid) ) در انگلستان تشکیل شد. هیچ ‌کس نمی ‌دانست به سازمان مجاهدین مربوط است. خیلی از لردها و کشیش ‌ها از این خیریه حمایت می ‌کردند ولی اطلاع نداشتند پشت این چه کسی ایستاده است. یک کلاهی سر مؤسسه چریتی‌ کامیشن -که یکی از نهادهای مردم ‌نهاد و ناظر بر مؤسسات خیریه در انگلیس است – می‌ گذاشتند و می ‌گفتند ما می‌ خواهیم این پول‌ ها را به‌ دست خانواده‌ های افرادی که در ایران اعدام شدند و زیرفشار هستند، برسانیم. با این استدلال که اگر لو برود پول به دست چه کسانی می‌ رسد، جانشان در خطر است، می‌ گفتند نمی‌ توانیم اطلاعات آن ها را بدهیم. فقط تا این حد می‌ گفتند که پول را به پاکستان، دبی و ترکیه می ‌فرستیم. از آن به بعدش را آن سازمان ناظر بر مؤسسات خیریه نمی‌ دانست چطور شده است. بعد از آن، همین پول با چمدان به انگلیس و فرانسه برمی‌ گشت. همه این پول‌ ها که کمک‌ های انساندوستانه نبود. از عربستان و کویت هم پول می ‌آمد….

معرفی مریم رجوی به عنوان رییس جمهور و تبعات آن – قسمت آخر

… عذرا علوی طالقانی که در آن زمان به جای مریم رجوی جانشین فرمانده ارتش آزادیبخش شده بود (وی بعدها به دلیل بیماری فوت کرد)، یک قبضه سلاح به مرضیه که در آن زمان بالای هفتاد سال سن داشت هدیه داد. دادن سلاح به او تبلیغ جنگ مسلحانه بود و رجوی ها می خواستند از صیدی که کردند (مرضیه) به عنوان طعمه استفاده نموده و ایرانیان خارج از کشور را جذب و از بین آنان نیروگیری کنند. به همین دلیل در ظاهر خیلی به مرضیه احترام می گذاشتند.
هر چند رجوی مشغول سوءاستفاده از مرضیه بود اما با این حال زیر آب او را می زد. از دیگران شنیدم که رجوی در یک نشست محدود به تعدادی از مسئولین سازمان گفته بود “مبادا دچار توهم شوید و فکر کنید خانم مرضیه هنری کرده که به مجاهدین پیوسته است، خیر! ایشان تفاله طاغوت بود که مریم در کنار خود او را پذیرفته است”
اگر چه رجوی قصد داشت با حضور مرضیه ایرانیان را به دام بیاندازد. اما به دلیل آن که مجاهدین در بین مردم ایران و حتی مخالفان جمهوری اسلامی منفور شده بودند، این حضور هم کمک جدی به رجوی ها نکرد و آن ها ناچار شدند تا این تنفر را از چشم مرضیه بپوشانند
… در سال 78 مریم قجر سقف جدیدی برای پذیرش انتقاد زد و می گفت “اگر به شما انتقادی می کنند که می دانید دروغ است شما بـاید آن را اثبات کنید! مثلاً اگر شما در اتاقی نبودید اما به شما انتقاد کردند که شیشه آن اتاق را شکستید، شما نباید مقاومت کنید، بلکه باید اثبات کنید که آن را شکسته اید!”…

*یکشنبه 14 آبان

10 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

رجوی ها احقاق حقوق بشر را از تشکیلات خود شروع کنند

رضا مزگی نژاد: … اید از فرقه رجوی پرسید چه شد که جهان بر سر جای خودش ایستاد اما اشرف شما تکان خورد واز ترس خودت را سالیان مخفی کرده ای؟! به این می گویند دروغ های توخالی که آن موقع بیشتر مصرف داخلی داشت برای جلوگیری از ریزش نیرو. چون رجوی نمی خواست که دستش رو بشود با احساسات اعضا بازی می کرد به عبارتی بهتر است بگویم مغزشویی می کرد.
خب اگر واقعا رجوی مدعی آزادی و دموکراسی است و می خواهد آن را برای مردم ایران به ارمغان بیاورد لطفا ًاول به مادران و پدران اعضا در حد چند دقیقه ملاقات با فرزندانشان را بدهد، آزادی و دموکراسی مردم ایران پیشکش….

به ‌بهانه اکران فیلم سرهنگ ثریا

… مسعود رجوی صراحتاً می ‌گفت: همان ‌طوری که زن داشته یا نداشته خود را گفتم طلاق الی ‌الدوام بدهید و دادید، نسبت به خانواده می ‌گویم شما هیچ دینی به خانواده خود ندارید. نباید کوچک ترین وابستگی به اعضای خانواده خود داشته باشید. مرزبندی داشته باشید و هر لحظه ‌ای هم از خانواده به ذهنتان زد بلافاصله با نفر کناردستی یا در نشست غسل روزانه بیان کنید.
برای خلاصی ذهنتان از شما می ‌خواهم‌ و‌ تأکید می ‌کنم، خانواده خوب یا بدش را بدهید به من. شما نباید به فکر خانواده و دوری و مشکلات آن ها باشید.
با دجالیت برای توجیه عقایدش به قرآن استناد می ‌کرد. آیاتی از سوره بقره و دیگر سوره‌ ها که خداوند به پیامبرش گفته زن، اولاد، خانواده، عشیره و اموالتان‌ را در راه اسلام فدا کنید. او از فرازهای حضرت علی در نهج‌ البلاغه هم کد می‌ آورد که گفته روی نزدیکان خود از برادران، عموها و اقوام شمشیر می ‌کشیدیم و می‌ کشتیم. لذا از آنجایی‌‌ که ما پیروان راستین پیامبر و علی هستیم، بنابراین شما هم باید با همین آرمان و منش که من می ‌گویم، برای ادامه مبارزه با نظام با خانواده خود بجنگید. زیرا خانواده مانع و حائل مبارزه و رستگاری شماست. و تنها آنتی ‌تز و ضدیت با خانواده و زن و زندگی هم چیزی جز چنگ زدن به عروه ‌الوثقی مجاهدین، انقلاب مریم نیست. با پایبندی به بندهای انقلاب مریم، غسل روزانه و عملیات جاری و مقید بودن به هفت اصل تشکیلاتی است که می‌ توانید سرنگون کنید و لاغیر !!!!…

خاطرات فؤاد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت چهاردهم

… در پراکندگی چند نفر از نفرات جدیدالورود اقدام به فرار کردند و موفق شدند. مجاهدین ضابطه گذاشتند که اگر از این پس غیر از نگهبانان کسی در محوطه مقر دیده شود نگهبانان حق تیر دارند و به او شلیک می کنند. فرارها فقط در مقر ما نبود در تمام مقرها بود. یک شب مخفیانه رادیو آلمان اخبار فارسی را گرفتم و گوش دادم، خبر سرنگونی صدام را داد و در ادامه گفت صدام فرار کرده و آمریکایی ها (نیروهای ائتلاف) در بغداد مستقر شدند. جا خوردم و موج خبرگزاری دیگری را گرفتم و سرنگونی صدام را تایید کرد.
… همه متناقض شده بودند. رجوی گفته بود اولین مقر ما که مورد اصابت بمباران قرار گیرد ما به سمت ایران حرکت می کنیم. چی شد حرکت نکردیم و تسلیم آمریکایی ها شدیم؟! هیچ یک از سران فرقه نمی توانستند جواب این تناقض را بدهند. جوابی نداشتند بدهند. می خواستند فضا را به نوعی بچرخانند که روحیه افراد عوض شود. در بیابان های عراق می خواستند صبحگاه راه بیندازند. آمریکایی ها به آن ها اجازه این کار را ندادند به آن ها گفتند هر کاری ما می گوییم شما بایستی انجام دهید. بعد از چند روز آمریکایی ها گفتند فعلاً شما را به یکی از پادگان های عراق منتقل می کنیم تا جای اصلی مشخص شود. همه ما را جمع کردند و به یک پادگان عراقی منتقل کردند. پادگان نبود زباله دانی بود….

کارکرد فرقه مخرب رجوی بنابر پژوهش های استیون حسن

… استیون حسن در این باره می‌ گوید: “وقتی با عوامل یک فرقه مخرب روبرو می‌ شوید ممکن است فکر کنید به یک شام رایگان دعوت شده اید و درحال یادگیری تکنیک ‌های خودیاری هستید. متوجه نیستید که هدف این است که شما برای یک دوره یک هفته ‌ای ثبت نام کنید. سپس یک دوره دو هفته ‌ای، و پس از آن شش ماهه و بعد از شما می ‌خواهند که همسرتان را طلاق بدهید، سرمایه هاتان تقدیم آن ها کنید و برای آن ها بدون دستمزد کار کنید.”
… استیون حسن بر این باور است که مردم باید مراقب علائم هشدار دهنده در فرقه‌ های مخرب باشند. بر اساس نظریات کارشناسان روانشناسی و پژوهشگرانی که در حوزه شستشوی مغزی مطالعه کرده ‌اند، کنترل ذهن شامل چهار بعد می ‌شود: کنترل رفتار، کنترل اطلاعات، کنترل افکار و کنترل عواطف. این ابعاد‌های کنترل ذهن زمانی به خوبی محقق می ‌شوند، که فرد در حال تاثیر گرفتن باشد و تفکر انتقادی اش در حال تحلیل رفتن باشد. این فرایند می‌ تواند از طریق هیپنوتیزم، محرومیت از تغذیه و خواب و قطع اجباری ارتباط با خانواده و دوستان رخ بدهد. در سازمان مجاهدین خلق از همه این ابزارها – شاید به جز هیپنوتیزم – بهره گرفته می‌ شود….

*دوشنبه 15 آبان

در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت هشتم

… بالأخره در یکی از شب ها تصمیم سخت بازگشت به ایران را گرفتم. دیگر به حدی عزمم برای بازگشت جزم شده بود که تصمیم گرفتم حتی با پذیرش ریسک اعدام به نزد آن ها برگردم. به خودم تلقین کردم که حتی پرداخت بهای مرگ ارزش آن را دارد که بعد از سال ها خانواده ام را ببینم. حداقل خانواده ای وجود دارد که بر سر مزارم حاضرشود. صبح به نفر مترجم کمپ که از اعضای جداشده بود مراجعه و درخواست کتبی خودم را برای بازگشت به او دادم. او نگاهی به من انداخت و از تعجب داشت شاخ درمی آورد! با همان حالت پرسید مطمئن هستی که می خواهی به ایران برگردی؟! تو که از نفرات سرسخت مخالف بازگشت به ایران بودی؟! برایش داستان بی طاقت شدن انتظارم برای دیدن خانواده را توضیح دادم. به او گفتم دیگر نمی توانم با وضعیت مبهم سرنوشت مادرم کنار بیایم، بعداز تحویل دادن درخواست برگشت، به چادر برگشتم. وقتی موضوع را برای دیگر دوستانم تعریف کردم، هر کدام عکس العمل های مختلفی از خود نشان دادند. عده ای که رفاقت نزدیک تری با من داشتند و نگران سلامتی و جان من بودند اصرار داشتند از رفتن به ایران خودداری کنم، برایم توضیح دادند به هرحال یک روز راه ما به اروپا باز می شود….

مشی تروریستی مجاهدین خلق انکارناپذیر است

… این گروه های چریکی ناکام در به دست گرفتن امور ایران، تنها می توانستند حرف های مسالمت جویانه خود را مطرح کنند و برای تمشیت امور به ارائه راهکارها بپردازند که بیش ازهمه مجاهدین خلق قوانین توازن قوای داخلی و جهانی را درک نکرد و با وجود داشتن بیشترین امکانات برای فعالیت سیاسی، طمع ورزی زیادی کرد و خود را درگیر حوادث مسلحانه و ترورهای وحشتناک نمود که نتیجه ای جز این که حالا مشاهده می کنیم، برایشان در بر نداشت و در کنار آن وضع جامعه نوپا را به تشنج کشاند!
… مجاهدین پند نگرفته از تاریخ، هیچ انتقادی از جنایات و کجروی های خود نکرده اند و با انجام کارهای کنونی ثابت می کنند که اهل این کارها نیستند!
آن ها به طور مداوم از حملات کانون های شورشی خود که مسلماً با بودجه و اطلاعات دشمنان آشتی ناپذیر مردم ایران دست و پا کرده اند به این یا آن مرکز دولتی، بسیج، ادارات و… صحبت به عمل می آورند و به این خیانت های خود افتخار می کنند!…

شبکه های اجتماعی انجمن نجات آلبانی

انجمن نجات آلبانی از عموم هموطنان به خصوص خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی درخواست می شود تا فعالیت های انجمن نجات آلبانی را در فضای مجازی دنبال نموده و به حمایت های دلگرم کننده خود همچنان ادامه دهند.

واکنش مدیرعامل انجمن نجات به فیلم سرهنگ ثریا

… خدابنده با دسته ‌بند‌ی کردن قربانیان در سازمان مجاهدین خلق گفت: دسته اول قربانیان ترور هستند. کسانی که آماج سوء قصدها و ترورهای کور و وحشیانه این سازمان خصوصاً در اوایل دهه شصت قرار گرفتند. بسیاری از این قربانیان هیچ سمت نظامی یا حتی دولتی نداشتند و از عادی‌ترین مردم ایران بودند. دسته دوم مردم آزادیخواه عراق هستند که قربانی سرکوب این سازمان در همدستی با صدام حسین گردیدند. این دسته شامل شیعیان عراق در جنوب و کردهای عراق در شمال این کشور می شوند که جنایات بسیاری توسط عوامل فرقه رجوی علیه آنان صورت گرفت و دسته سوم اعضای خود سازمان مجاهدین خلق و خانواده‌های آنان هستند. به حق می توان گفت که مقدم ترین قربانیان “نفاق” مسعود رجوی، که فریب شعارهای کذب اسلام پناهی و وطن پرستی و استقلال طلبی او را خورده و زندگی خود را به فنا دادند، اعضای فرقه خودش هستند….

روایت زندان مخوف ابوغریب زخم وخیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت اول

روایت زندان ابوغریب روایت تمامی اعضایی است که روزی تمام وقت، زندگی و جوانی خود را صادقانه برای رجوی گذاشتند. اما همین اعضا وقتی روزی تصمیم گرفتند تا به دنبال زندگی خودشان بروند زخم خیانت و نامردی رجوی بر تنشان نشست. رجوی ادعا می کرد که ورود هرکس به فرقه اش سخت اما خروج از آن آسان است! اما هرگز این طور نبود چون درخواست خروج از فرقه مصادف بود با ساعت ها نشست وحشتناک فشار به اسم تعیین تکلیف، زندان انفرادی به مدت طولانی و در نهایت حبس برای مدت نامعلوم در زندان ابوغریب تا به این گونه روح و روان فرد به طور کامل نابود شود.
… رجوی در همدستی با استخبارات عراق (اطلاعات) ما را به طور امانت برای مدت نامعلوم در ابوغریب زندانی کرد تا شاید فشارهای زندان ما را وادر به تسلیم و بازگشت به مناسبات فرقه اش کند. حالا هرچقدر هم طول بکشد برایش مهم نبود. این همان خیانت و نامردی رجوی در حق ما بود.

غرامت جداشدگان، آیا از منابع مالی سازمان مجاهدین قابل تامین است؟ – قسمت دوم

… صدام روزانه 70-50 هزار بشکه نفت به این ها می ‌داد و درآمد افسانه ‌ای هنگفت برای مجاهدین ایجاد کرد. خیریه پلی در این سطح نداشت ولی مؤسسه خیریه می ‌توانست محملی برای جا به‌ جایی پول ‌ها باشد. در واقع کسانی که درباره مجاهدین‌ خلق می‌ خوانند، می ‌گویند صدام لطف زیادی به مجاهدین کرد و امکانات داشت ولی نمی‌ دانند این لطف دوجانبه بوده است. مجاهدین‌خلق هم به صدام خدمت کردند. در تمام دوران تحریم عراق و برنامه تحریم نفت، سازمان سهم نفت داشت و در کنارش سه میلیون بشکه اضافه که عراق از صادراتش منع شده بود را صادر می‌ کردند و در بازار قاچاق می‌ فروختند. با درآمد حاصل از این سه میلیون بشکه، تحت شرکت‌ های پوششی، برای صدام خرید می ‌کردند… گفته می‌ شود، سازمان در پاریس هزار خانه دارند و نزدیک به 15 هتل در لندن دارند، در کشورهای آفریقایی تجارت دارند؛ نمایشگاه‌ ماشین و کامپیوتر در آمریکا دارند. این روشی است که مجاهدین‌ خلق از سازمان آزادیبخش فلسطین به ارث برده است….

داستان عشق نافرجام شیرین و فرهاد در سازمان مجاهدین خلق

… حیدر بابایی یکی از اعضای پیشین مجاهدین خلق است که به تازگی خاطرات خود را در بخش ‌های متوالی در حساب کاربری فیس بوک خود منتشر کرده است. با وجود آن که بابایی هنوز از مخالفان سرسخت حکومت ایران و معتقد به مبارزه با این نظام است، مسعود رجوی و ساختار حکمرانی‌ اش بر مجاهدین خلق را از تیغ تند نقد خویش می‌ گذراند و در خاطراتی که با ذکر جزئیات دقیق بیان می ‌کند، از ظلمی که در فرقه مخرب رجوی بر او، خانواده‌اش و بسیاری دیگر از اعضای مجاهدین خلق و خانواده‌ هایشان رفته است می ‌نویسد. او در بخش هفتم و هشتم خاطراتش از روزهای پس از عملیات فروغ جاویدان، ازدواج ‌های اجباری، انقلاب متناقض ایدئولوژیک و پیامد وحشتناک آن یعنی طلاق ‌های اجباری می ‌نویسد.
… در مناسبات تشکیلاتی مجاهدین کسی اجازه نداشت عاشق شود و اگر کسی به کسی دل می باخت، دیگر جای او در مناسبات نبود، ابتدا سعی می کردند که زوج عاشق را با نصیحت، موعظه از هم جدا کنند، اگر این شیوه کارساز نبود تلاش می شد که دو دلداده را با تشر و تنبیه از یک رابطه مشترک منصرف و پشیمان کنند. اگر این شیوه هم کارساز نبود، آن ها را از نظر جغرافیائی از هم دور می کردند، مثلاً یکی از آن دو عاشق را به یک پایگاه دیگر تبعید می کردند تا دیگر بین آن دو دلداده امکان تماس و دیدار نباشد. در نهایت با تمسک به کلک و دروغ عشق “دو زوج عاشق” را نابود می کردند، كباب قناری، بر آتش سوسن و ياس، روزگار غريبي ست….

دیدار نمایندگان انجمن نجات آلبانی با رئیس سازمان بین المللی آب حیات در آلبانی

روز یکشنبه 5 نوامبر 2023 برابر با 14 آبان 1402، سرفراز رحیمی و اریسا ادریسی از جانب انجمن نجات آلبانی ملاقاتی با آقای کریستان کوتورا رئیس سازمان بین المللی آب حیات آلبانی International Living Water Organization in Albania در شهر الباسان Elbasan در نزدیکی تیرانا داشتند.
… آقای کریستان کوتورا با سازمان مجاهدین خلق و مریم رجوی آشنایی داشت و نسبت به حضور این سازمان در خاک آلبانی معترض بود. او معتقد بود که حرف و عمل مریم رجوی کاملاً عکس هم هستند و هیچ اعتمادی به این سازمان نیست. او نسبت به اقدام پلیس آلبانی جهت بازرسی محل اقامت آنان ابراز رضایت نمود و آن را عملی کاملاً درست دانست که خیلی زودتر باید انجام می شد و پذیرش آنان در خاک آلبانی را اشتباه دولت های قبلی عنوان نمود….

*سه شنبه 16 آبان

در این روز 6 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

چرا هنوز مریم رجوی رهبر خود را عقیدتی مجاهدین می خواند؟

… اگر فقط به فعالیت های همین دو هفته اخیر ایادی مجاهدین و موضعگیری رسانه های مریم نگاهی بیندازیم، هیچ هدفی جز بیرون کشیدن لاشه صهیونیست ها از زیر آوار جنایت و کودک کشی آن ها نیست: از اقدامات تروریستی و انفجاری در برخی شهرها گرفته تا بیرون خزیدن مسعود و مریم از تابوت و مخفیگاه برای درخواست لیست گذاری بازوان مسلح مردم ایران، کشته سازی و بچه کش خواندن نظام، دریوزگی از غربی ها برای حمله به ایران و مقصر دانستن رهبری در کشتارهای غزه بدون اشاره به انبوه جنایت دولت اشغالگر…
بدین ترتیب، مریم رجوی که روزگاری با ادعای خدمتگزارِ اهل بیت و رهروی از امام حسین و مولا علی، به عنوان “رهبر عقیدتی” مجاهدین منصوب شد، این که به طور کامل در خدمت دشمنان علی علیه السلام قرار گرفته و چشم بر کشتار زنان و کودکان مسلمان و مسیحی غزه بسته است. آیا اعضای مجاهدین، جدا از همه خیانت ها و جنایت های ثبت شده در پرونده مریم، نباید به خاطر اقدامات یک ماه گذشته او را زیر سؤال ببرند که چرا صراحتاً نسل کشی غزه را محکوم نمی کند و کوچک ترین تشری به اسرائیل نمی زند و درصدد کمرنگ کردن جنایت فجیع آن هاست که تمام مردم جهان را دچار بهت و خشم کرده است؟ آیا با چنین وضعیتی همچنان او را رهبر عقیدتی خود می خوانند و فراموش کرده اند سازمان مجاهدین بخاطر چه هدفی بنیانگذاری شد و پس از انقلاب هم چرا و با چه انگیزه ای میلیشیای مجاهد را شکل دادند؟ مگر قرار نبود ارتش 20 میلیونی برای مبارزه با امپریالیسم تشکیل شود؟ پس چرا اکنون مجاهدین سربازان بی جیره و مواجب امپریالیسم و صهیونیسم شده اند؟

غرامت جداشدگان، آیا از منابع مالی سازمان مجاهدین قابل تامین است؟ – قسمت سوم و پایانی

… چون تا کنون هیچ غرامتی از این سازمان به نفع جداشدگان اخذ و پرداخت نشده است، می توان این نتیجه را گرفت که کمتر به این قضیه بها داده شده است.
آنچه مسلم است در تاریخ معاصر ایران، چنین نمونه وحشتناکی از نقض حقوق بشر دیده نشده است که در این سازمان هر روز انجام می پذیرد، صدها و هزاران نفر تاکنون قربانی خشونت درون تشکیلاتی و تروریسم رو به بیرون این سازمان شده اند، در این زمینه هم افشاگری های زیادی انجام شده است که همگی در جای خود، جای سپاس و تقدیر دارد، اما هنوز این دیو فرقه رجوی، تنوره می کشد و زنده است، هنوز نقض حقوق بشر در این سازمان در جریان است و این همه خبر از این می دهد که پول های کثیف این سازمان، دهان مدافعان حقوق بشر جهانی را نیز بسته است، پس چه باید کرد؟
… راه کار کوتاه مدت، همین پیگیری های قضایی و از جمله به نتیجه رساندن شکایت ما علیه این سازمان جهنمی است، حتماً بقیه مسیر هم توسط دیگرانی پیموده خواهد شد، نتیجه این که، اگر تمام اعضای سازمان (جداشده و کنونی) از سازمان شکایت کنند و مطالبه غرامت مالی کنند، منابع مالی سازمان که از خون و رنج و شکنجه همین اعضای بخت برگشته تامین شده است، کفاف همه را می دهد….

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت نهم

… در تشکیلات مجاهدین خلق که بودیم تبلیغات زیادی در طی این سال ها در رابطه با اجبار کردن زنان به استفاده از چادرمشکی با مضمون یا روسری یا توسری، ممنوعیت و مجازات سنگین زنان برای استفاده از لوازم آرایشی و … صورت گرفته بود. یکی از نکات جالبی که ما را کاملاً متعجب ساخت استفاده گسترده مردم از زن و مرد و کوچک و بزرگ از گوشی موبایل بود. من تا آن موقع موبایل ندیده بودم! در چند مورد که در مرز تیم های شناسایی مجاهدین خلق تعدادی از شهروندان و چوپانان مناطق مرزی را دستگیر کرده بودند، دستگاه هایی همراه خود داشتند که مسئولین تشکیلات می گفتند این ها بیسیم های جاسوسی است و این افراد از نیروهای امنیتی رژیم هستند که همراه با این دستگاه ها به مناطق مرزی مجاور استقرار نیروهای مجاهدین خلق فرستاده می شوند تا اطلاعات نیروهای ما را به مسئولین اطلاعاتی گزارش کنند!
به تهران که رسیدیم در کمال تعجب همان به اصطلاح بیسیم ها را در دست مردم عادی در شهر و بازار مشاهده کردیم. با دیدن این حجم گوشی و یا به زعم ما بیسیم، در قالب طنز از یکدیگر سؤال می کردیم یعنی جمهوری اسلامی این تعداد نیروی امنیتی دارد؟!…

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و نهم

ترس از توقیف اموال مجاهدین در قرارگاه اشرف توسط نیروهای آمریکایی

… مجاهدین انبوهی پول را که به صورت دلار در صندوق سازمان و نزد اعضای شورای رهبری در قرارگاه اشرف بود را در بین مسئولین در تشکیلات تقسیم کرد تا مورد توقیف ناگهانی نیروهای آمریکایی واقع نشود.
سازمان انبوهی خودروهای شخصی، همچنین تعداد زیادی کامیون و تریلی هم در قرارگاه اشرف داشت که قیمت سرجمع آن ها به میلیون ها دلار می رسید، باز تحلیل این بود که این خودروها هم ممکن است توسط آمریکایی ها توقیف شوند.
… تمام یگان ها و ستادها لیست خودروهای موجود خود را به ستادی که در فرماندهی قرارگاه اشرف تشکیل شده بود می دادند این ستاد هم به نوبت خودروهای آن ها را تحویل اهالی می داد .
این ستاد که در ورودی قرارگاه اشرف مستقر بود هر روز تعدادی خودرو را به اهالی مورد اعتماد سازمان تحویل می داد و اهالی نیز آن ها را با خود به خانه هایشان می بردند.
البته در اجرای این پروژه سازمان خیلی ضرر کرد به نحوی که خیلی از اهالی هیچ گاه خودروها را به سازمان برنگرداندند. هرچند دلارهای توزیع شده بین اعضای مجاهدین مجددا جمع آوری گردید.

آیا اساساً سازمان مجاهدین خلق در عملیات های خود در عراق استقلال عمل داشت؟

… عملیات چلچراغ… عملیات فروغ جاویدان… عملیات مروارید… نشان از وابستگی کامل رجوی به صدام داشت و بعد از این سرسپردگی شاهد بودیم سیل کمک های لجستیکی و تدارکاتی به سازمان شروع شد.
سازمان فقط در عراق یک جا استقلال عمل داشت و آن هم سرکوب معترضین و افراد خواهان جدایی که با شکنجه و زندان همراه بود و ایجاد اختناق در مناسبات تا کسی جرأت اعتراض علیه رجوی را نداشته باشد .
هیچ وقت جنایت ها و وحشی گری های رجوی فراموش نخواهد شد. حال هر چقدر عوامل بیرونی را برای سفید سازی چهره منحوس رجوی به کار بگیرید. جنایت هایی که رجوی در ایران و عراق انجام داده بر کسی پوشیده نیست و افشاگری جدا شدگان خواب را از شما ربوده و دیگر حنای شما رنگی ندارد .

*چهارشنبه 17 آبان

در این روز مجموعاً 10 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

حضور کریستیان کوتوری رئیس سازمان بین المللی آب حیات در انجمن نجات آلبانی

روز دوشنبه 15 آبان ماه 1402 برابر با 6 نوامبر 2023، به دعوت انجمن نجات آلبانی، کشیش کریستیان کوتوری Kristian Kotorri رئیس سازمان بین المللی آب حیات آلبانی در ویلای انجمن نجات آلبانی حضور یافت و با اعضای انجمن به گفتگو پرداخت.
… کشیش کریستیان کوتوری: …حساس می کنم به خانه خودم آمده ام و احساس می کنم که سالیان سال است که با شما آشنا هستم… من روز قبل با سرفراز و اریسا ملاقات کردم و به آن ها قول دادم که به ویلای محل انجمن شما بیایم و از نزدیک صحبت های اعضای انجمن نجات آلبانی را بشنوم… دوست دارم از زبان خود شما که شرایط آنجا را تجربه کرده اید و از دردها و رنج هایی که در سازمان مجاهدین خلق داشته اید بشنوم… من چند مصاحبه شما را در تلویزیون های آلبانی دیدم. من بیجار رحیمی را برای اولین بار در یک مصاحبه تلویزیونی دیدم و الان خدا خواست که رو در رو با او از دردهایش و دوری از خانواده اش و از دست دادن پدر و مادر و برادرش صحبت کنم… من بسیار خوشحالم که دعوت ما را پذیرفتید و از این که از انجمن نجات آلبانی و خانواده های اعضای گرفتار در فرقه رجوی حمایت می کنید تشکر می کنم….

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت دهم

… ساعت 12 ظهر روز 29 شهریورماه به اهواز رسیدیم، شهری که وقتی در اشرف بودم خاطرات سال های نوجوانی خودم در آن را بارها مرور کرده بودم. اهواز هم به نسبت گذشته خیلی تغییر کرده بود. پل های بلند بر ساحل زیبای کارون! با دیدن رودخانه کارون بی اختیار یاد ترانه معروف لب کارون مرحوم آغاسی خواننده محبوب جنوبی افتادم که در سال های کودکی و نوجوانی با خواندن این ترانه و چرخاندن دستمال، شور و ولوله عجیبی در میان مردم کوچه و بازار به راه می انداخت، حس عجیبی داشتم. بعد از سال ها حضور در استانم و در میان مردم خونگرم جنوب! با همان صفا و صمیمیت و یکرنگی همیشگی.
… در تاریخ 1/7/84 به شهر زادگاهم ماهشهر در 120 کیلومتری اهواز رسیدیم. تمام ذهنم درگیر این سؤال بود که ساعاتی بعد با کدامیک از اعضای خانواده دیدار خواهم داشت و آن ها را در آغوش خواهم فشرد! چهره های آن ها در پس غبار سال ها از جلو چشمانم می گذشت. خیلی ذوق زده بودم ببینم هر یک چه تغییراتی کرده اند؟ بار دیگر وضعیت مادرم ذهنم را مشغول کرد؟ مادری که بود و یا نبودش برایم یک معما شده بود! ماشین ما به ورودی شهر ماهشهر رسید، زادگاهم که تمام خاطرات تلخ و شیرین کودکی و نوجوانی ام درآن رقم خورده بود. شیشه ماشین را پایین کشیدم و در سطح شهر به دنبال انسان های آشنا می گشتم، گویی مرور زمان را از یاد برده بودم! تلاش هایم بی فایده بود. چهره انسان ها همانند خود شهر برایم غریبه می نمود. زادگاهم خیلی تغییر کرده بود….

روایت زندان مخوف ابوغریب زخم وخیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت دوم

بعد از شش ماه حبس همراه با فشار در زندان انفرادی فرقه وقتی مسئولین در تسلیم کردن من برای ماندن در مجاهدین ناکام ماندند، مرا به همراه تعدادی دیگر، در کمال ناباوری به زندان ابوغریب منتقل کردند.
وارد محوطه یا همان حیاط زندان شدم. فرهاد که اهل خرم آباد بود، آمد پیش من. بعد از احوالپرسی کمی با هم قدم زدیم. من از او سئوال کردم تو کی جداشدی؟ او جواب داد اول بیا تا تو را به محیط زندان و قوانین آن آشنا کنم بعد برایت توضیح می دهم.
با هم به نقاط مختلف زندان سر زدیم. او گفت اینجا مواظب باش خیلی کنجکاوی نکنی چون پر از جاسوسه که موظف هستند هرگونه خبر یا حرفی که می شنوند به مسئولین زندان گزارش دهند. در همین حین چند نفر از آن ها را که در محوطه بودند به من نشان داد. بعد گفت با کسی درگیر نشو و دعوا نکن سعی کن به همه جا سرک نکشی. راستی من دیشب به تو گفتم به کسی اعتماد نکن و هر کس از تو وسیله ای خواست بگو ندارم و یا این که اگر سؤال کرد کجا و در سازمان چه کاره بودی، جواب نده چون بعضی ها فضول هستند و می خواهند به مسئول زندان گزارش کنند….

به یاد مادرانی که حسرت به دل از دنیا رفتند

… وقتی برگشتم به ایران خانواده ام تعریف می کردند که مادرم در بیمارستان بستری بود و خیلی بی تابی می کرد، نه از درد بیماری، از این که نتوانسته من را ببیند. می گفتند که مدام اسم مرا صدا می کرد در حالی که بچه های دیگرش در آنجا بودند، بقیه می فهمیدند بچه ای که نیست عزیزتر از بقیه است، نه این که بقیه فرزندان عزیز نباشند. ولی مهم تر کسی بود که جلوی چشمانش نبود، کسی بود که مادر می دانست بیشتر از بقیه بچه هایش درد و زجر کشیده است .
خواهرم می گفت مادر گفت که عکس تو را برایش ببریم تا آخرین دیدارش را داشته باشد. می گفت که یکی از نوه هایش به سرعت رفت به خانه و عکس تو را آورد و او عکست را گذاشت روی سینه اش و بیشتر از چند دقیقه طول نکشید که متوجه شدیم دیگر درد احساس نمی کند زیرا از این دنیا رفته بود.
می گفت موقع دفن هم یکی از عکس های تو را در کفن گذاشتیم و خاکش کردیم .
اگر بدانید که شنیدن این حرف ها چقدر دردناک و زجر آور است، اگر بدانید که اگر آدمی این حرف ها را بشنود و به نقطه انفجار نرسد فاقد احساسات است و واقعاً من این احساس را داشتم که بسیار بیشتر از توان و ظرفیتم است که این حرف ها را بشنوم ….

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا