دولت جنگ طلب آمریکا پس از حوادث تروریستی 11 سپتامبر دوهزاره یک بار در پیش گرفتن استراتژی جنگ پیشگیرانه و در جهت مبارزه با تروریسم به همراه دول متحد خویش اقدام به لشکر کشی به افغانستان و سپس به بهانه جلوگیری از دسترسی تروریستها و دول یاغی به سلاحهای کشتار جمعی به عراق حمله نمود.
اما با نگاهی به عملکرد دولت آمریکا پس از این لشکر کشی ها به راحتی میتوان فهمید که حاکمان کاخ سفید از کمترین صداقتی در برخورد با تروریسم برخوردار نیستند.
نباید فراموش کرد که کسانی که حادثه11 سپتامبر را به وجود آوردند به خصوص خانواده و اطرافیان اسامه بن لادن در گذشته دارای روابط بسیار نزدیکی با حاکمان فعلی کاخ سفید داشته اند. اساساً نیز پایه های شکل گیری دار و دسته اسامه بن لادن که به دوران اشغال کشور افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق در سالهای1979 الی1989 برمیگردد تحت حمایت و کمکهای مالی و امنیتی ایالات متحده آمریکا بوده است. و به دلیل همین رابطه دیرینه این تشکیلات با دولتهای امریکا نیز میباشد که در مورد اساس بروز حوادث11 سپتامبر سؤالات و تردید های بسیاری وجود دارد.
اندکی قبل از از تصرف افغانستان در سال2001 توسط نیروهای نظامی آمریکا و متحدانش سرشناس ترین فرد مبارز، آزادی خواه و استقلال طلب اقغان یعنی آقای مهندس احمد شاه مسعود توسط تروریستهای تحت حمایت خاندان سعودی(متحدان نزدیک آمریکا در منطقه) ترور میشود. این همان فردی بود که در صورت زنده بودن در جریان حمله آمریکا به افغانستان و تحولات پس از آن میتوانست با توجه به محبوبیت بی مثالش در افغانستان مشکلات زیادی را برای اشغال گران بوجود بیاورد.
پس ازتصرف افغانستان و سرنگونی ظاهری طالبان در این کشور هیچ کدام از رهبران بزرگ طالبان دستگر نشدند. تعداد زیادی از همین نیروهای طالبان و یا وابسته به طالبان به درون حکومت افغانستان و نیروهای نظامی افغانستان راه پیدا کردند. دولت بوش نیز مدتی قبل بنا بر اظهارات خود مقامات آمریکائی کمیته ویژه مسئول رد یابی و دستگیری اسامه بن لادن را در سازمان سیا منحل کرده است. مقامات پنتاگون نیز بارها زمانی که اسامه بن لادن رهبر تشکیلات القاعده در معرض دستگیری بوده است فرمان به لغو عملیات دستگیری وی داده اند.
فعال بودن باقی مانده طالبان و عملات چریکی آنان علیه نیروهای خارجی مستقر در افغانستان و بروز درگیری های پراکنده ما بین آنان نیز برای اشغالگران بی فایده نیست به این دلیل که بروز این حوادث مهر تأئیدی بر ضرورت ادامه حضور آنان در این کشور میباشد.
اما تصرف و اشغال کشور عراق و سرنگونی حکومت دیکتاتوری صدام حسین مسائل مربوط به افغانستان را به حاشیه راند ودلیل این امر نیز اهمیت بیشتر و وجود حساسیتهای ویژه ای است که نسبت به کشور عراق وجود دارد.
پس از اشغال کشور عراق این کشور تبدیل به کانون فعالیتهای تروریستی شده است. اکثر این تروریستها از وابستگان به تشکیلات القاعده و یا متعلق به جریانهای سنی مذهب افراطی میباشند.
اکثر این تروریستها تحت حمایت مالی و امنیتی کشورهای عرب منطقه بویژه سعودی ها و اردنیها میباشند. بدون حمایت این دو کشور وسایر کشورهای عرب منطقه این تروریستها حتی یک ماه هم قادر به ادامه حیات تروریستی شان نیستند.
همین کشورها از متحدان نزدیک دولت ایالات متحده در منطقه خاور میانه میباشند و دارای روابط گسترده تجاری، نظامی و امنیتی با دولت آمریکا میباشند. حاکمان کاخ سفید حتی یک بار بطور جدی و عملی نسبت به این کشورها و حمایت و عبور تروریستها از این کشورها به داخل عراق واکنش نشان نداده اند. این ها همه نمونه هائی از برخورد مشکوک آمریکا در مسیر مبارزه با تروریسم بود.
اما آنچه که بیشتر به ما ایرانیان بر میگردد نحوه بر خورد دولت آمریکا با تروریستهای ایرانی میباشدکه در خاک کشور عراق حضور دارند. تروریستهای ایرانی مستقر در عراق سه دسته عمده میباشند: دسته اول اعراب جدائی طلب ایرانی میباشند که طی چند سال گذشته اقدام به چندین عملیات تروریستی در استان خوزستان نمودند و تعدادی انسان بیگناه را به خاک و خون کشیدند. مسلم است که این افراد بدون حمایت نیروهای اشغالگر در عراق بویژه نیروهای انگلیسی و آمریکائی به هیچ عنوان قادر به انجام عملیات تروریستی در خاک ایران نمیباشند.
دسته دوم نیروهای سازمان تروریستی پژاک میباشند که درکوهستانهای شمالی عراق در منطقه خودمختار کردستان عراق و در مجاورت مرزهای ایران مستقر میباشند. برطبق بسیاری از اخبار منتشر شده و به نقل از مسئولین خود این تشکیلات تروریستی، افراد این تشکیلات دیدارهای زیادی با مقامات و نیروهای آمریکائی مستقر در عراق داشته اند. مقامامات و نیروهای آمریکائی جهت نا امن کردن مرزهای غربی ایران و بر آشفتن آتش در گیری های قومی در ایران از این جریانات حمایت کرده و به آنان امدادرسانی میکنند.لازم به ذکر است که نیروهای تروریستی گروه جندالله در شرق ایران نیز تحت حمایت و بنا به سفارش جنگ طلبان کاخ سفید شکل گرفته اندو مرتب با نیروهای امنیتی آمریکائی در رابطه میباشند.
دسته سوم تروریستهای ایرانی مستقر در عراق اعضای فرقه مجاهدین خلق ایران میباشند.
فرقه مجاهدین خلق شناخته شده ترین و با سابقه ترین جریان تروریستی در عراق و حتی میتوان گفت در خاور میانه میباشد. باسابقه ترین جریان تروریستی از این حیث به فرقه تروریستی مجاهدین خلق گفته میشود که سابقه انجام عملیاتهای تروریستی توسط این فرقه به مدت زمانی بالای 30سال پیش برمیگردد. جالب اینکه در سالهای قبل از سرنگونی حکومت پلید شاهنشاهی در ایران تعدادی از مستشاران آمریکائی توسط اعضای همین فرقه تروریستی به قتل رسیدند و افرادی از این فرقه در جریان تصرف سفارت آمریکا در13آبان 1358 خورشیدی درتهران نیز دست داشتند و از دیدگاه ایدئولوژیکی نیز مبارزه با امپریالیسم آمریکا و نظام سرمایه داری نیز در ظاهر از محوری ترین پایه های عقیدتی این فرقه میباشد به گونه ای که قبل از سر نگونی حکومت دیکتاتوری صدام حسین در تشکیلات این فرقه روزانه خواندن سرود نبرد با آمریکا یک واجب شرعی و تشکیلاتی محسوب میشد.
بیشترین خسارات جانی و مالی که به مردم ایران و عراق ازجانب تروریسمها وارد شده است به عملیاتهای تروریستی همین فرقه مجاهدین خلق بر میگردد.
پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف به فرماندهی آمریکا و سقوط حکومت صدام حسین در ظاهر امر این تشکیلات تروریستی که در لیست سازمانهای تروریستی آمریکا و اتحادیه اروپا نیز قرار دارد خلع سلاح گردید. اما نه تنها این امر موجب توقف عملیاتهای خرابکارانه توسط این فرقه نشده است بلکه مسئولین و رهبر فرقه وارد فاز جدیدی از شکل گیری، انجام وسازماندهی عملیاتهای تروریستی شده اند.
اکثر جریانات تروریستی که هم اکنون مردم عراق را به خاک و خون میکشند دارای روابطی دیرینه با فرقه تروریستی مجاهدین خلق میباشند و وابسته هاو حامیان این تروریستها نیز به طور مداوم و مستمر با مسئولین فرقه مجاهدین در ارتباط میباشند و آزادانه به مقر اصلی فرقه تروریستی مجاهدین خلق در عراق یعنی اردوگاه کار اجباری اشرف رفت و آمد دارند.
اما نه تنها نیروهای آمریکائی در برابر اقدامات مداخله جویانه فرقه تروریستی مجاهدین خلق هیچ اقدامی را انجام نمیدهند بلکه بر سر اخراج اعضای این فرقه از عراق مانع ایجاد کرده و از اعضای این فرقه جهت انجام عملیاتهای جاسوسی نیز استفاده میکنند.
نیروهای امنیتی آمریکا و جنگ طلبان پنتاگون به طور مداوم و گسترده با مسئولین فرقه تروریستی مجاهدین خلق در ارتباط میباشند. و به دلیل همین خوش خدمتی های مسئولین فرقه به دولت جنگ طلب آمریکا میباشد که هم اکنون عملاً این فرقه تحت حمایت جنگ طلبان کاخ سفید قرار دارد.
جنگ طلبان افراطی آمریکائی به عنوان برگی در برابر رژیم ایران جهت امتیاز گیری از دولت ایران و تحت فشار قراردادن حکومت ملاها از این فرقه حمایت میکنند و مانع از اخراج آنان از عراق و محاکمه آنها میشوند واین فرقه را ملعبه دست خویش کرده اند. اما همین آقایان جنگ طلب بدانند که این عمل آنان به مثابه پرورش دادن مار در آستین خودشان میباشد واگر این روند همچنان ادامه داشته باشد آنان نیز از نیش این مار وحشی درآینده در امان نخواهند بود.
با توجه به همه این موارد یاد شده درمورد نحوه برخورد ایالات متحده با پدیده خطرناک تروریسم به راحتی میتوان نتیجه گرفت که نه تنها دولت آمریکا ناصادق ترین دولت در برخورد با تروریسم میباشد بلکه جنگ طلبان کاخ سفید از بزرگترین حامیان اصلی تروریسمها در جهان به شمار می آیند.
محسن عباسلو