خدمت برادر عزیزم سلام، علی جان حالت خوب است؟ اینجا همه حالشان خوب است. الحمدلله پدر کمی حالشان بهتر شده و برادر و خواهرانت و بچههایشان همه خوبند و دعاگوی شما هستند. راستی علی جان ۴ تا از خواهرهای مان عازم عراق برای زیارت عتبات شدند.
باورت میشه داداشی موقع خداحافظی و جدایی از خواهرها قلبم داشت کنده میشد. خیلی احساس بی کسی و تنهایی کردم و با خودم گفتم زهرا تو پیش بابا و حجت و حسین و شهربانو و دیگران هستی و در شهر خودت، خونه خودت هستی، اینقدر احساس غربت میکنی. قربون دل نازنین برادرم علی بشوم که تو این سالها چه زجری را تحمل کرده و می کند. خواهر برای قلبت بمیرد علی جان. قربونت برم چقدر دیگر میتوانی این تنهایی و بی کسی و ماندن در کشور غریبه را تحمل بکنی.
علی جان خودت را نجات بده از چنگال فرقه رجوی . خودت تو این سالها به این نتیجه رسیدی که همه حرفها و مثلا دلسوزی هایشان دروغ است. به تو التماس میکنم خودت و ما را از این انتظار سخت نجات بدهی.
علی جان پدر در موقع خداحافظی سفارش تو را خیلی کرده که حتماً برای تو دعا بکنند. ولی علی جان مطمئن باش که خواهرهایت هرگز تو رو فراموش نکرده و نخواهند کرد و در حرم امامان معصوم ، اولین کسی که به خاطرشان می آید تو هستی. برای رهاییت از چنگال فرقه منفور رجوی و بازگشت تو به نزد خانواده دعا می کنند.
علی جان مطمئن باش که عشق برادر و خواهری حد و مرز ندارد و این عشق را هیچکس نمیتواند خاموش کند.
علی جان برایت عکس چهار نفری شان را که تشرف پیدا کردند به حرم حضرت علی (ع) فرستادم که ببینی و دلت به دیدن خواهرانت روشن شود.
در پایان دوباره متذکر میشوم برگرد علی جان و خانه را با وجود خودت گرم کن.
دوستت داریم و منتظرت می مانیم.
خواهر کوچکت – زهرا