نامه منتهی زهرایی به فرزندش مصطفی قائدی در کمپ مجاهدین

مصطفی جان سلام

امیدوارم حالت خوب باشد. بعضی وقتها با خودم فکر می کنم که در این چندین سال که در کنار من نبودی، بر من چگونه گذشت؟! بعضی شبها خواب تو را می بینم و تا چند روزی ذهنم درگیر شماست. مصطفی جان، من مادرت به تو نیاز دارم. فکر نمی کردم روزی مرا تنها بگذاری. زمانی که پیش من بودی به خودم می بالیدم.

مصطفی جان کمی نصیحت مادرانه من را بشنو. در محلی که زندگی می کنی به هیچ چیز اطمینان نکن. هر چه را با چشمانت می بینی کذب است. شما آینده ای در آن محل ندارید. شما را خام کرده اند. آینده روشن برای شما زمانی میسر می شود که رها باشید. من تا زمانی که در قید حیات هستم به فکر شما خواهم بود و دلم می خواهد هر چه زودتر به آغوش من برگردی. پسرم بیشتر از این مرا چشم انتظار نگذار .

مادرت منتهی زهرایی – خمین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا