سالیان درازی به اندازه عمرانسان، وقتی که با فرقه سازمان مجاهدین بودم از نیمه اسفندماه یک حالت احساس عجیب عزا، در بین همه بچه ها شکل میگرفت. بجای اینکه به فکر عید نوروز و بهار و زیبایی های آن پس از زمستانی سرد و جانسوز درعراق باشیم ، روزهای آینده که باید برای بیگاری طاقت فرسا برویم خسته تر از هر وقتی میشدیم.
حالا یک نمونه خیلی کوچک را بیان میکنم، درست کردن سبزه برای میز سفره هفت سین، ساختن میزی که سفره روی آن چیده میشد، آماده سازی سفره هفت سین، تحت امری آشپزخانه برای مهمانی های مریم قجر رجوی، همین موضوع مژگان پارسایی ووو . ساخت و ساز سن برای اجرای برنامه هایی که تنها به مجیزگویی مشمئزکننده مریم رجوی ختم میشد، نظافت های آنچنانی تمام اماکن دراشرف عراق، رنگ آمیزی محل شو تلویزیونی سران ، رنگ آمیزی تمام محل هایی که میخواستند از آنها فیلم برداری کنند .
تا شب عید چندین بار بنا به نظر کارشناسی مژگان پارسایی دکورها تغییر میکرد.
و شب عید هم با جسم های خسته و کوفته باید برای شنیدن اراجیف مریم رجوی باید آماده میشدیم.
هرباری که عید میشد یک حالت چندشی برنامه ها را میچیدند که تو گویی بهار برای مریم رجوی آمده. هرکدام قصد داشتند گوی سبقت را از دیگری بربایند تا افاضات بیشتری را دروصف مریم رجوی بیان کنند.
ازوقتی یادم می آید درمحله ما هم ترک زبان ها بودند هم فارس. بلافاصله پس از تحویل سال دربین خانواده و سپس درکوچه بازار مردم همدیگر را میبوسیدند.
میدانم که باورش سخت باید باشه چون درتلویزیون های فرقه مجاهدین شما عزیزان میدیدین که دیده بوسی و این حرفاست!
ولی روابط بین اعضا را با مزخرفات عنقلاب مریم طوری بار آورده بودند که تو گویی روبوسی کردن گناهه و عنقلاب خار مریم سوراخ میشد.
این اواخر زنان شون میگفتند چرا برادران روبوسی نمیکنند !؟؟ بعد سرکردگان مردهاشون راه میفتادند تا روبوسی کنن !!
خلاصه اینکه دو هفته کارطاقت فرسا به همراه انبوهی تحقیر و تهدید به اینکه عنقلاب خار مریم را کنار گذاشتین به همین خاطر راندمان نداشتین خود جای بحث دیگری دارد .
اما امسال اولین باره که پس از سال ها آماده سازی عید و درست کردن سبزه معنی خاصی برایم داشت. شاید بپرسید پس پارسال چی بود پارسال به دلیل اینکه دوستانمان در اردوگاه بسته مهاجرت محبوس بودند خیلی به دل ننشست.
اما امسال پس ازگذراندن پیروزی های بزرگ و دستاورد های کلان توسط خود اعضای جداشده ایرانی و فقط روپای ایرانی ها رقم خوردن این رویدادها نشان از دستاورد بزرگی بود. بخصوص کار تیمی و گروهی بین اعضا با برنامه ریزی های درست و بجای دست اندرکاران در انجمن نجات آلبانی حتی کار را به جایی رسانده بودیم که توانستیم بزرگترین کنفرانس ایرانیان را در شهر تیرانا پایتخت آلبانی اجرا کنیم. قبل ازاین رویداد بزرگ برگزاری کنفرانس کورچه و کنفرانس آزادی آقای بیجار رحیمی و علی زمانی و انبوهی ملاقات ها و دیدارها با شخصیت های حقوق بشری درسقف آنها خانم السا بالاهوری و…و این موضوع باعث شد تا فرقه رجوی افسار پاره کرده و دست آویز ریز و درشت و …. بشود تا جلو پیشرفت انجمن نجات آلبانی را که تنها امید خانواده های چشم انتظارست را به هرقیمتی سد راه شده و ازمسیرکثافت کاری هایشان دور کند
اما به خاطریک کاردرست و تصمیم بجا نه تنها انجمن نجات آلبانی متوقف نشد بلکه در یک نگاه سطحی نشان از ارتقا و کیفیت دارد تا برسد روزی که تک تک عزیزان دراسارت گاه اشرف راهی مقر انجمن نجات آلبانی شوند.
به امید این روز
حمید آتابای – تیرانا