من وقتی در مناسبات سازمان مجاهدین خلق بودم از واقعیات بیرون خبری نداشتم و هر چیزی که رجوی می گفت قبول می کردم. ولی از زمانی که جدا شدم واقعیت های بسیاری برای من روشن شد. از جمله مفهوم بحث طلاق اجباری در مناسبات و جدا کردن زنان و مردان از همدیگر و فرستادن کودکان به اروپا و بعد فریب دادن شان بعنوان کودک سرباز و بردن به عراق برای استفاده در جنگ ، از بین بردن عواطف خانوادگی در ذهن ما، همچنین ممنوع بودن فکر کردن به خانواده. اما این همه جنایت رجوی ها نبود در مورد سرنگونی هر ساله دروغ می گفت. نقطه خیانت رجوی در مورد خانواده های هوادار بود. ولی وقتی خانواده خودمان برای ملاقات به اشرف می آمدند دستور می داد که به آنان سنگ زده و فحش و ناسزا بگوییم و در نهایت آنان را مزدور وزارت اطلاعات نامید و برای حسن ختام عنوان نمود خانواده کانون فساد است ! این حرف یعنی شروع مسئله داری در مناسبات و ریزش نیرو و خودم هم یکی از همین افراد بودم.
از دیگر دروغ هایی که رجوی هر ساله نشخوار می کرد در مورد سرنگونی بود. اکنون بعد از گذشت چند سال متوجه می شوم که چرا رجوی به بیان این دروغ ها نیاز دارد. چون با بیان این اراجیف به راحتی می تواند از سازمانهای غربی پول دریافت کند و خودش را مدعی سرنگونی حکومت ایران جا بزند.
بعد از سرنگونی صدام دیگر خبری از رجوی نبود. او به سوراخی خزید و از طریق مریم رجوی و مسئولین زن پیام می داد. رجوی که خودش را مرکز عالم می دانست و همه مسائل و اتفاقات را خودش تحلیل می کرد چنان در گرداب تحلیل های غلط خود فرو رفته بود که دیگر راه بازگشتی برایش متصور نبود اما با همه مشکلاتی که رجوی داشت مجبور شد برای عدم قبول شکست استراتژی جنگ مسلحانه در عراق به سوراخی بخزد. او حاضر نشد خودش را نشان بدهد. البته برای ما روشن است که رجوی هیچ وقت در مقاطع مختلف حاضر نشد پاسخگو باشد چون خودش را در مقابل همه بالاتر می داند و این فکر او باعث شده وی را دچار فردیت زیادی کرده و این فردیت او را به سمت فساد و جنایت سوق داده است.
اگر همه این مسائل را کنار هم بگذاریم، با توجه به بالا رفتن سن اعضا و اخراج از عراق و حضور در آلبانی هیچ آینده ای برای سازمان مجاهدین نمی توان متصور بود چون آنان اکنون به ابزاری در دست سازمانهای جاسوسی اسرائیل تبدیل شدند و فکر می کنند این بار به جای صدام ، جنایت کاران اسرائیلی و غربی می توانند به رجوی در امر سرنگونی کمک کنند.
ایکاش اعضای سالخورده سازمان قدری فکر کنند. اگر چه فکر کردن در مناسبات هم ممنوع است! آنها می توانند دست به اقدام بزنند و مانند من خیلی زود از سازمان جدا شوند. از رجوی جز مرگ و نابودی چیزی به شما نمی رسد به این ایمان داشته باشید.
علی اصغر باباپور