در 12 فروردین مریم رجوی در سایت های فرقه ای خود به مناسبت عملیات کردکشی (مروارید) در سال 1370 مجددا به قضیه رزمنده ای بنام شهریار شجاعتی پرداخت و در یک داستان سرایی سراسر دروغ و کذب اقدام به اسطوره سازی کرد تا جنایتی که در کشتن آن فرد کرده بود را پنهان نماید.
اما واقعیت ماجرا چیست ؟
مرحله دوم عملیات کردکشی در منطقه جلولا – خانقین و حد فاصل شهرهای کفری و کلار در شمال شهر جلولا توسط ارتش آزادیبخش یا بهتر بگویم ارتش خصوصی صدام
صورت گرفت. مرحله اول این کشتار در اسفند 69 در منطقه نوژول – کفری – طوزخرماطو- سلیمان بگ و جنوب کرکوک به طرف شهرهای الخالص صورت گرفته بود.
رجوی برای مقابله با پیشروی کردهای عراقی به مرکز عراق و بغداد اقدام به کنترل یک جبهه خطی از مرز خانقین تا جلولا – کفری – طوز و کرکوک و سامرا نمود، یعنی جاده کرکوک به بغداد و جاده سلیمانیه به کفری و جلولا را کنترل نظامی می کرد و سایر مناطق اعم از ارتفاعات و دشت ها را نیز در کنترل خود گرفت.
و اما آن روز و قتل شهریار شجاعتی که اکنون سوژه تبلیغات مریم رجوی شده است، چنین بود:
لشگرهای 15 – 26 و 49 تابع مرکز 12 از ارتش رجوی بودند ومنطقه عملیات حد فاصل خانقین جلولا به سوی کلار به آنها سپرده شده بود. فرمانده این مرکز فردی به نام عفت جوادی الاصل (ناهید) و فرمانده لشگرها به نام فاطمه طهوری (زرین) لشکر 49 ، علی نقی حدادی(کمال) لشگر 26 (که خودکشی کرد) و فاطمه داعی السلام لشگر 15 و فرمانده آتشبارهای توپخانه لشگر 15 محمد مرادی – لشگر 26 حسین نجمی – لشگر 49 علیرضا ارجمند.
در خلال استقرار این مرکز و لشگرها در منطقه ابتدا شهر جلولا را تسخیر کردند و سپس مناطق شمالی آن یعنی تمامی روستاها و بخشها را زیر آتش توپخانه و کاتیوشا گرفتند و مرتکب قتل صدها و شاید بیشتر از مردم عادی ساکنان آنجا شدند و در ادامه اقدام به غارت روستاها دقیقأ مشابه روایات جنگ مغولها، کردند.
رزمندگان کردهای اتحادیه میهنی کردستان معروف به ( یه کتی ) برای نجات مردم روستاها و شهرهای زیر توپخانه مراکز توپخانه ای رجوی را هدف قرار دادند و مواضع دیدبانی آنها را پیدا کردند و قصد تسخیر آنرا داشتند.
دقیقأ در آن روز 12 فروردین 1370 یادم هست بنده راننده جیپ تویوتا، محمد مرادی فرمانده آتشبار لشکر 15 بودم و در کنار آن خودرو مخابرات و محاسبات توپخانه قرار داشتند. در مکالمات بیسیمی شهریار شجاعتی که دیدبان لشگر 49 بود با اپراتور مخابرات که فردی بنام یوسف کیافتوحی بود پیام داد که دشمن درحال نزدیک شدن به موضع دیدبانی است و درخواست عقب نشینی داشت ولی فرماندهی موافقت نکرد و در یک تصمیم عجولانه برای اینکه مدارک و سلاح و اسناد دیدبانی فرقه به دست آنها نیافتد دستور دادند که نقطه مختصات دیدبان یعنی شهریار شجاعتی را با 40 موشک کاتیوشا و حدود 100 گلوله توپ 130 م م و 120 م م با خاک یکسان کردند. قبل از اقدام وقتی نقطه مختصات اعلام می شود اپراتور که کیافتوحی بوده می گوید این نقطه مختصات مربوط به موقعیت شهریار است و چرا آنجا را می زنید که پس از اعتراض وی بعد از مدتی تمام مسئولیت هایی که داشت را از وی گرفتند وبه پادگان اشرف منتقل کردند و طبق مکالمه بیسیمی در حین آتشباری اپراتور صدای ناله شهریار شجاعتی و هم تیمی اش (سیدمراد دولتیاری ) را شنیده بود .
درجمع بندی عملیات کرد کشی که با حضور رجوی و مریم و تمامی فرماندهان ارشد ارتش آزادیبخش در اشرف صورت گرفت فرمانده مرکز مربوطه که دستور آتشباری روی نقطه مختصات شهریار شجاعتی نگون بخت را داده بود بانام مستعار ناهید درگزارشی به رجوی گفت شهریار انقلاب کرده بود و آنگونه در مریم ذوب شده بود که برای حفاظت از اسناد سازمان نقطه مختصات خود را به توپخانه داد تا آنجا را آتشباری نمایند واینگونه خود را فدای منافع سازمان کرد .
در چند روز بعد از عملیات تیمی که برای جمع کردن آثار جنازه شهریار شجاعتی و هم تیمی اش(سیدمراد دولتیاری) به آنجا مراجعه کرده بودند اظهار کردند که تپه به طور کلی با سنگرها منهدم شده بودند و حجم آتش توپ و کاتیوشاهای سازمان آنقدر قوی بوده که چیزی غیر از چند تکه از جنازه آن دو نفر نیافته بودند .
اکنون داستان سرایی و دروغ های مریم برای اسطوره سازی بعد از سه دهه هنوز ادامه دارد .
در حقیقت شهریار شجاعتی درخواست عقب نشینی را مکررأ از فرماندهی کرد ولی آنها موافقت نکردند ودرعوض او را با آتشباری سنگین نابود کردند .
واین حقیقت ماجرا بود و لاغیر .