همه ساله در آستانه روز معلم و روز جهانی کارگر، مریم رجوی با فریبکاری خاص خود برای فرهنگیان و زحمتکشان جامعه اشک می ریزد و از حقوق پایمال شده آنان سخن می گوید. باید توجه داشت که زوج رجوی طی چهل سال علاوه بر هزاران دانش آموز و دانشجو، صدها معلم و کارگر و کارمند را در آشوب ها و فعالیت های نظامی و اجتماعی به کشتن داده است و یا مستقیماً دستور ترور اقشار زحمتکش جامعه و معلمان و فرهنگیان را به جرم دگراندیشی صادر کرده است. یک قلم طبق آمار ارائه شده، 158 معلم در دهه 60 بدستور مسعود رجوی ترور و شهید شده اند. اگر به فعالیت های سیاسی این زوج بنگریم، از دهه هفتاد تاکنون نزدیک ترین ارتباط را با سردمداران امپریالیسم جهانی داشته اند که می دانیم مهمترین ویژگی آنها استثمار کارگران و زحمتکشان جهان است و در ترور دانشمندان و پژوهشگران کشورمان هم نقش کلیدی داشته اند.
اینکه چگونه مریم هزاران زن و مرد را در مناسبات فرقه ای خودش به بیگاری کشید و از رنج و خون آنها برای پیشبرد اهداف ضدایرانی خود استفاده کرد بحث مفصل دیگری است، اما پایمال کردن حقوق صدها کارگر عراقی و سودانی که تحت امر مجاهدین قرار داشتند فراموش شدنی نیست. این ملکه ترور، در سال 1370 که کارگران سودانی مستقر در قرارگاه اشرف به حقوق خود معترض بودند، با اخراج آنان نشان داد که هیچ اعتباری برای مشکلات کارگران قائل نیست و هرکجا نیاز باشد و منافع فرقه اش در خطر قرار گیرد، هر اعتراضی را سرکوب خواهد کرد. بیگاری گرفتن از کارگران خردسال عراقی که برخی از آنان 8-12 ساله بودند، امری عادی در مناسبات مجاهدین بدستور صریح مریم رجوی بود که اعتقاد داشت برای منافع سازمان باید از کارگران کار کشید و هیچ اعتراضی در مناسبات مجاهدین را نباید پذیرفت (این دستور در نیمه اول دهه هفتاد صادر شد و در نیمه دوم همین دهه نیز سخت ترین فشارها به کارگران وارد می شد که شرح آن هم دردناک است).
مریم رجوی در حالی مدام برای مقامات غربی ضیافت های لاکچری ترتیب می داد و هزینه های نجومی صرف عیش و نوش آنان می کرد، که دستمزد کارگران عراقی را در حد یک دلار در روز (1500 دینار) نگهداشته بود و از دادن یک چای شیرین ساده به آنان هم دریغ می کرد و اگر اعضای مجاهدین دلشان برای کارگران می سوخت و می خواستند به آنها اندکی رسیدگی کنند، بشدت تحت برخورد قرار می گرفتند که شخصاً فکت های مختلفی برای ارائه دارم و قبلاً هم به آنها اشاره داشته ام. گریه کودکان کار عراقی در پادگان مجاهدین بخاطر گرما و نبودن آب خنک، سیلی زدن به کارگران بخاطر درخواست حقوق عقب مانده، جلوگیری از غذا دادن به کارگران، برخورد تحقیر آمیز با روستایی ها هنگامی که برای کشاورزی به اشرف منتقل می شدند (بازرسی به شیوه غیراخلاقی و یا دست زدن به غذاهای آنها با دستان کثیف) و نمونه های دیگر، تنها بخشی از ادعاهای پوشالی و فریبکارانه مریم رجوی را به تصویر می کشد.
اما نگاهی به کارنامه سیاه مسعود رجوی پیرامون ترور معلمان، خود دلیل دیگری بر فریبکاری این زوج ریاکار است. مردم ایران فراموش نمی کنند که چگونه مسعود با انجام اقدامات تروریستی از جمله بمبگذاری دفتر نخست وزیری، معلمانی ساده زیست و دلسوز همچون رجایی و باهنر را به شهادت رساند و پروژه عدالتجویی در ایران را برای ده ها سال به عقب انداخت.
برهم زدن فضای مدارس کشور در همان سال های نخست انقلاب، و تهدید و توهین بسیاری از معلمان و اساتید انقلابی، بخش دیگری از کارنامه چرکین رجوی در مقابله با فرهنگیان کشورمان است. هرچند نامگذاری “روز معلم” به مناسبت ترور و شهادت استاد مطهری در 12 اردیبهشت 1358 بدست جریان انحرافی “فرقان” انجام شد، اما ادامه همان مسیر از سوی مسعود رجوی، ویرانی کل ساختار فرهنگی ایران را بدنبال داشت و فرهنگ “آشوب و ترور” را در کشورمان نهادینه و جایگزین “گفتگو و همبستگی ملی” کرد. فهم این نکته بسیار با اهمیت است چون هنوز بسیاری از مردم، بویژه جوانان نمی دانند که ریشه 90 درصد قانون گریزی ها، نقض ضوابط، کم بها دادن به گفتمان سیاسی و در نتیجه نفرت و تفرقه های سیاسی و اجتماعی، برآمده از همان اقدامات ضدفرهنگی است که جریانات قدرت طلب در ابتدای انقلاب به آن دامن زدند و نگذاشتند مسیر درستی برای تفاهم و همدلی ایجاد و هموار شود.
بر همه هموطنان، بویژه حامیان ناآگاه فرقه مجاهدین است که نگاهی اجمالی به شیوه زندگی مریم رجوی بیندازند و آنرا با وضعیت زندگی معلمان و کارگران مقایسه کنند تا همه چیز آشکار شود. زنی که هرگز با هیچ کارگر و معلمی نشست و برخاست نکرده و نمی کند و مدام در پی پوشیدن گرانقیمت ترین لباس ها و سوار شدن بر خودروهای ضدگلوله است و تمام ضیافت ها و سورچرانی هایی که برپا می کند برای سرمایه داران غربی و سیاستبازانی است که برای چند دقیقه سخنرانی، چند ده هزار دلار به جیب می زنند، چگونه می تواند حامی معلم و کارگر زحمتکش باشد؟ آیا کدام بخش از زندگی مریم با کارگران و معلمان همخوانی دارد؟
حامد صرافپور