نامه ناهید مرادپور برای برادرش یحیی مراد پور در کمپ آلبانی

برادرم یحیی جان سلام

امیدوارم در صحت و سلامت باشی

یحیی جان از زمانی که چند سال پیش بالاخره متوجه شدم زنده هستی بارها به بهانه های مختلف برایت نامه نوشتم. وقتی فهمیدم گرفتار مجاهدین شده ای تلاش کردم تا هر طور شده تو را نجات بدهم تا یک بار دیگر در رهایی و در کنار خودم ببینمت.

یحیی جان نمی دانم در ذهنت چه می گذرد! نمی دانم در چه شرایطی هستی. می دانم شرایط زندگی در کمپ آلبانی زیاد مساعد نیست. می دانم فرقه خیلی به شما سخت می گیرد. اما باور کن بسیاری از دوستانت که در آن فرقه سالها با هم بودید برگشته اند و خانه و زندگی تشکیل داده اند. هر کدام چند فرزند دارند و حتی بچه برخی از آنها ازدواج کرده است.

واقعأ تو را چه شده که این همه سال بر خلاف عقیده شخصی خودت و به اجبار در آن اردوگاه بسته عمر تلف می کنی؟
من خواهرت یک بار دیگر از تو خواهش دارم تلنگری به خودت بزنی و برای یک بار شده خودت تصمیم بگیری و به خواهرت فکر کنی.

به امید دیدار
خواهرت – ناهید مرادپور

منبع

یک دیدگاه

  1. با سلام ، البته که یحیی از دوستان اردوگاه اسرا رمادیه 9 و 6 و 7 و از دوستان نزدیک من در اردوگاه اشرف در عراق بود . مشکل یحیی اصلا اعتقاد به استراتژی و ایدئولوژی فرقه رجوی نیست او واهمه داشت از آمدن به ایران و از طرفی خروج از اشرف . او مرد بسیار تو دار و فروتنی بوده و هست و نکته اینجاست که نمکیگذارند صدای ما و شما باو برسد فقط کافیست که صدای شما را بشنود و بفهمد که دنیایی که در آن زندگی میکند مصنوعی است و ساخته دست رجوی مالیخولیاییست . همانطور که ما به آن زندگی مصنوعی و بی عاطفه و احساس دلبسته بودیم و 20 سال از عمرمان روی اسب مرده شرط بندی کردیم و عمرمان را باختیم . یحیی هم که بیشتر با علی سپاه امیری و محمد رضا آقاسی بود با هم تصمیم به ماندن گرفته اند و نمیدانند و یا بهتر بگوییم فراموش کرده اند که زندگی بزرگتر و زیباتر از آنست که در تشکیلات بسته مجاهدین تجربه اش میکنند . امیدوارم که دوستانم را در دنیای آزاد در آغوش بگیرم و چشم شما به دیدن و دیدار یحیی روشن شود و این روزهای سخت رو به خاطره ها بسپارید .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا