30 خرداد سال 1402، ورود گسترده نیروهای پلیس و نیروهای امنیتی دولت آلبانی، ضربه ای استراتژیک به بدنه تشکیلات بسته مجاهدین خلق در کشور آلبانی بود، در این رویداد مهم که فقط چند روز تا اولین سالگرد آن باقی مانده است، صدها نیروی پلیس از قبل توجیه شده وارد اشرف 3 در آلبانی شدند، محلی که تا قبل از آن، ورود پلیس آلبانی هم بدان محل غیرممکن جلوه می نمود، حال چراغ سبز این ورود همه جانبه از سوی کدام دولت صادر شده بود، بر همگان واضح و مبرهن بود.
اگر دولت آمریکا که اصلی ترین حامی این تروریست ها بوده، به این نتیجه رسیده است که این سازمان از راه حل به مشکل تبدیل شده است، همه از نتایج بن بست های پی درپی این گروه در عرصه های بین المللی است که حتی صاحب امر را به این مسئله واقف کرده است که مجاهدین خلق در معادلات سیاسی منطقه و حتی جهانی هیچ جایگاهی ندارند و باید از میان برداشته شوند و یا حداقل بصورت کلی محدود گردند.
اگر وقایع بعدی را مرور کنیم، مریم رجوی هم بدنبال این قضایا دیگر مثل سابق دست باز در سفرهای دلاری خود نداشت و دیگر بحث از رشوه دادن به این پارلمانتر و آن سیاست مدار بازنشسته گذشته است و کسی حتی جرات رشوه گیری هم از این سازمان ضدبشری را ندارد، چرا که مجاهدین خلق و در راس آن مریم رجوی تبدیل به برگ سوخته ای شده است که بحث آلترناتیو در مورد آن بیشتر به یک جوک و لطیفه تبدیل شده است.
در وقایع کودک سربازان و عزم جزم آنان در صف آرائی علیه این فرقه ضدبشری، نیز تاریخ فرقه ، ورق خورد و رویاروئی جداشدگان کودک سرباز ، سرفصل جدیدی از افشاگری علیه جنایات این فرقه را بازگشود. در همین رابطه سازمان مجاهدین، خیمه شب بازی تجمع چند ده نفره اش علیه این فیلم را در جلوی سالن و حتی داخل سالن پخش براه انداخت و در حرکتی کور، خیلی از هواداران و اعضای خارجه نشین بدون اطلاع و توجه به موضوع فیلم ، باز در حرکتی از قبل رسوا و کورکورانه ( طبق روال همیشگی فرقه ) دست به هوچیگری و چماق به دستی زدند و ماهیت فرقه ای خود را برای افکار عمومی کشور سوئد به نمایش گذاشتند.
مستند کودک سربازان ، خیلی زود جای خود را در اذهان عمومی و عرصه های مهم بین المللی باز کرد و این سئوال در اذهان متبادر شد که چرا نشر حقیقت و یک مستند، چنین آب در لانه رهبران این فرقه افکنده است؟ مگر حرف این کودک سربازان که زمانی از بدنه بظاهر آهنین این سازمان بودند، چیست که واکنش های هیستریک و جیغ بنفش ایادی این فرقه را به همراه داشته است؟
ما جداشدگان و سایر کودک سربازان ، دیگر نیازی به تبلیغ و افشاگری در این موضوع خاص را علیه این سازمان نمی دیدیم ، چرا که واکنش سازمان خود به تبلیغی علیه خودش مبدل شد.
همزمان با این رخدادها، دادگاه محاکمه 104 نفر از رهبران و شکنجه گران سازمان مجاهدین خلق ، استارت خورد، از آنجا که سازمان توان و ماهیت مقابله در چند جبهه گشوده شده همزمان را نداشت، شکست های پی در پی امان از کف رهبران سازمان برید و سازمان هر چقدر بیشتر تلاش کرد که جلوی این افشاگری ها را بگیرد ، بیشتر در باتلاق فرو رفت. دادگاه مسیر قانونی خود را طی می کرد و سازمان از بیم احکام احتمالی صادره و بحث پلیس اینترپل و استرداد و محدودیت های اجرائی متعاقب آرای دادگاه، شروع به هوچیگری و نفاق افکنی کرد، تمام برنامه های سازمان هول کودک سربازان و دادگاه 104 نفر و … شکل گرفت و در همین رابطه از زبان مسعود رجوی مفقود و مرحوم، پیامچه های تهدید و مرگ بود که پشت سرهم صادر می شد، حملات جمعی و فردی و یاوه گوئی بود که در سایت های سازمان منتشر می شد و همگان را به ترور و وابستگی به حکومت ایران و وزارت اطلاعات منتسب می کردند، درهمین رابطه روزی نبود که جداشدگان را به ترور و محاکمه در دادگاه خلق! تهدید نکند، اما بقول شاعر :
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم …. درمحفل عاشقان نمی رقصیدیم . . .
از همان روز اول که علیه سازمان مجاهدین خلق طرح دعوی کردیم ، ایمان داشته و داریم که به هدف خود یعنی محاکمه سران این سازمان در یک محکمه بین المللی خواهیم رسید و جنایتکاران را به سزای اعمال ننگین شان خواهیم رساند و دراین راه هرگز ذره ای شک به دل راه ندادیم و نخواهیم داد.
اکنون در پس تمام حوادث یکسال گذشته ، مریم رجوی خود نیز به این نتیجه رسیده است که عاقبت مزدوری برای صدام حسین و نوکری برای آمریکا و اسرائیل و عربستان، سقوط است و بس. امروز پس از رسوائی های پی در پی بین المللی هیچ دولت و هیچ شخصیت آگاه که دستی در دنیای سیاست دارد این سازمان را آلترناتیو نمی داند، تمام تبلیغات حول پارلمانترها و اشخاص سیاسی سابق و لاحق دیگر کسی را نمی فریبد و در یک کلمه ماهیت فرقه ای ، سرکوبگر و عضوکش این سازمان برای همه رو شده است.
آنقدر روند تحولات بین المللی علیه سازمان مجاهدین ضدخلق ، فزاینده و پرتعداد است که شاید یک سال قبل ما باور نداشتیم که این سازمان امروز به این حال و روز بیافتد، اگر خاطر خوانندگان عزیز باشد پرونده ای در دولت سوئد علیه یک ایرانی به نام آقای حمید نوری مفتوح شده بود، سازمان مجاهدین بسیار تلاش کرد که از این پرونده به نفع بحران های درون تشکیلاتی اش استفاده کند ، حتی در برهه ای این پرونده و حمید نوری، به مراجع قضائی کشور آلبانی نیز کشانده شد و سازمان چند نفر مزدور معلوم الحال را به دادگاه آلبانی برای شهادت های دروغین آورد، اما تمام این تلاش امروز به گل نشست و حمید نوری در راستای تبادل زندانیان توسط دولتمردان سوئد به ایران تحویل داده شد، این واقعه مهم نه از منظر حکومت ایران مورد بحث است و نه از نظر قضاوت سران سازمان ، همانطور که می دانیم حدود 120 هزار ایرانی در کشور سوئد زندگی و تحصیل می کنند، که همه به ماهیت عضوکش و ضدمردمی این سازمان اشراف کامل دارند، روند این پرونده بار دیگر ثابت کرد که نمی توان با هوچیگری و چماق بازی دولتی را مجبور به انجام کاری کرد که بیشتر شانتاژ و جبر و تهدید است. این قضیه نشان داد که سازمان مجاهدین در تمام تلاش هایش حول این پرونده به درب بسته حقوق بشر خورد و شکست خورد و اینکه ما جداشدگان سالهاست می گوئیم سازمان مجاهدین در معادلات سیاسی جهانی جایگاهی ندارد بار دیگر به ثبوت رسید. امروز دیگر دولت سوئد هم به این نتیجه ی مهم رسید که سازمان مجاهدین ضدخلقی باید کنار گذاشته شود و حقوق بشر هرگز فدای هوچیگری، کولی بازی، سفسطه و تهدید نخواهد شد.
وقایع مهم یکسال گذشته علیه سازمان مجاهدین و رجوی را در قسمت های بعدی این مقال بیشتر بررسی کرده و مورد کنکاو قرار خواهیم داد . . .
ادامه دارد . . .
محمدرضا مبین، عضو نجات یافته از فرقه ی رجوی و جزو شاکیان پرونده ی دادخواهی علیه رهبران این سازمان