پولهایی که مجاهدین خلق و هوادارانشان به نام کودکان به جیب ریختند

عاطفه سبدانی از ثروتی که مادر خوانده و پدر خوانده‌اش به نام او و خواهر و برادرانش از دولت سوئد، به دست آوردند، نوشت. این نخستین بار نیست که بحث سوءاستفاده مجاهدین خلق و هوادارانشان از کمک‌های مالی دولت های اروپایی به یتیمان مجاهدین خلق مطرح می‌شود.

چنان که می‌دانیم بیشتر دولت‌های اروپایی ماهانه مبالغی را به عنوان کمک هزینه به حساب سرپرست کودکان واریز می‌کنند. به گزارش یورونیوز این مبلغ در سالهای اخیر برای مثال در آلمان در حدود 200 یورو برای هر فرزند یا در دانمارک در حدود 700 یورو یا در انگلیس بیش از 1000 یورو بوده است.

بنابراین عاطفه سبدانی، دو برادرش و دو کودک دیگری که توسط یک زوج ایرانی هوادار مجاهدین خلق در سوئد به سرپرستی گرفته شدند، موجب شدند که ماهانه مبالغ خوبی به حساب سرپرست‌ها واریز شود. چنان که عاطفه در یادداشت‌های اخیر خود در حساب کاربری فیس بوکش نوشت و پیش تر هم در مصاحبه هایش گفته بود، این والدین رضاعی در گذر سالهایی که سقف خانه‌شان را به این مرحمت درست کرده بودند، تمکن مالی کافی به دست آورده بودند که سفرهای لوکس بروند و ویلای اسپانیا بخرند. تجربه‌های‌ اقتصادی‌ که گاه حتی شهروندان عادی سوئدی نیز از آن بی بهره‌اند.

عاطفه سبدانی به همراه دو برادرش
عاطفه سبدانی به همراه دو برادرش

عاطفه در یادداشت خود درباره کودکی سرشار از فقرش در نزد سرپرستانی ثروتمند می‌نویسد:

“ما در یک خانه بزرگ در یک منطقه زیبا زندگی می‌کردیم. دو تا ماشین داشتند. آنها به محض اینکه همه ما نقل مکان کردیم (یا با تی‌پا بیرون انداخته شدیم) یک آپارتمان در اسپانیا خریدند. برای پسر بیولوژیکی خود آپارتمان خریدند و غیره. در همان زمان که پدر رضاعی من در پایانه پستی دستفروش معمولی بود و مادر رضاعی من در مرخصی استعلاجی بود، البته به دلیل پولی بود که به عنوان کمک هزینه از دولت گرفته بودند تا همه ما در بند آنها باشیم.
“اما ما از این پول فقط دود آن را می‌دیدیم. در حالی که پسرشان چیزهای گران قیمتی مانند گیتار الکتریک داشت (بله بیش از یکی بود)، استریو، کامپیوتر، گواهینامه رانندگی، لباس‌های مارک‌دار، عطر، آپارتمان شخصی و چیزهای دیگر، ما بچه های دیگر طوری زندگی می‌کردیم که انگار در دنیایی موازی هستیم، در فقر زندگی می‌کردیم.
“زندگی مجلل او در سفر و وسایل در کنار زندگی ما به این دلیل بود که والدینش اکنون مجبور بودند عشق را به جای یک فرزند بین شش فرزند تقسیم کنند. زندگی تجملی‌ای که برای او فراهم می‌کردند برای این بود که تنفر او نسبت به ما کمتر برانگیخته شود. البته ما همه اینها را فهمیدیم اما خوشحال بودیم که دست کم سقفی بالای سرمان بود و غذا روی میز بود.”

مورد عاطفه سبدانی بسیار تلخ است چرا که او نه تنها مورد سواستفاده مالی بلکه از سوی سرپرست خود مورد سواستفاده جنسی نیز قرار گرفت اما برخی از کودکان مجاهدین خلق اگر نخواهند به او برچسب مزدوری حکومت ایران بزنند، در منصفانه‌ترین حالت می‌گویند که تجربه متفاوتی از فرزندخواندگی داشته‌اند و سرپرست‌های مجاهد آنها افراد خوبی بودند. آنها شاید نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که همین حقوق سوسیال که در کشورهای اسکاندیناوی به سرپرست‌های کودکان مجاهدین خلق داده می‌شد، در شهر کلن آلمان مستقیما به جیب عوامل مجاهدین خلق به عنوان سرپرست یتیم‌خانه‌های مجاهدین خلق، ریخته می‌شد چرا که آنها ده ها کودک را در چند ساختمان در کلن نگه داری می‌کردند.

این همان ساختمانی است که امین گل مریمی و برادرانش در آن نگه‌داری می‌شدند و وقتی به سنین نوجوانی رسیدند، به بهانه دیدار با والدین از آنجا به فرانسه و سپس عراق قاچاق شدند و به محض ورود لباس نظامی بر تنشان شد. همان ساختمانی که مرحوم نادره افشاری بر مبنای نقض بیشمار حقوق کودکان در آن، کتاب “عشق ممنوع” را نوشت.

و همان ساختمان‌هایی که زهرا معینی، عضو پیشین مجاهدین خلق که در سال 1373 از تشکیلات مجاهین خلق در آلمان جدا شد تا پیش از جدا شدنش از تشکیلات به مدت یک سال و نیم در این به اصطلاح پانسیون کودکان به عنوان مربی مشغول به کار بود. او خاطرات تلخی از ظلمی که به این کودکان روا می‌شد به یاد دارد. در خصوص کمک مالی دولت آلمان به کودکان، او به خاطر دارد که از کل این مبلغ تنها یک مارک (پول رایج آلمان) سهم هر بچه به هنگام خرید از سوپرمارکت بود که البته بچه ها به ندرت به سوپرمارکت برده می‌شدند.

این در حالی ست که بسیاری از کودکان مجاهدین خلق موظف بودند که آخر هفته‌ها برای جمع آوری کمک مالی بر سر چهارراه‌های شهرهای اروپایی، پوستر کودکانی را به شهروندان نشان بدهند و درخواست کمک مالی برای “کودکان یتیم داخل ایران” بکنند.

تشکیلات مجاهدین خلق نام این روش جمع آوری اعانه را “فعالیت مالی-اجتماعی” گذاشته بود. این مرحله دیگری از سوءاستفاده مالی از کودکان مجاهدین خلق بود.

مرحله بعدی زمانی رخ داد که بیش از سیصد تن از این کودکان برای عضویت در ارتش مجاهدین خلق به عنوان کودک سرباز به عراق بازگردانده شدند و سالها بدون دستمزد در خدمت مجاهدین خلق بودند. برخی در عراق کشته شدند، مانند حنیف امامی که برادر خوانده عاطفه بود و در همان خانه بزرگ سوئد با او هم خانه بود. برخی هنوز هم در تشکیلات هستند و به کار تشکیلاتی بدون دستمزد ادامه می‌دهند.

عکس‌های عاطفه سبدانی در کنار همسر و سه فرزندنش در حالی که تعطیلات تابستانی خود را می‌گذرانند، در کنار خاطراتی که او از آسیب‌های کودکی، تبعیض‌ها و فشارهای ناشی از درگیری با عناصر مجاهدین خلق می‌نویسد، تصویری تلخ و شیرین از زندگی‌ می‌دهد که از پس سالهای ظلمت، نور شجاعت و صداقت بر آن تابیده است.

مزدا پارسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا