چگونه پذیرش آتش بس یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟ – قسمت سوم

در قسمت قبل از آماده سازی مجاهدین برای عملیات فروغ جاویدان مطالبی بیان شد. کار آموزش و آماده سازی و نصب دوشکا و مقر سلاح های “بی کی سی” بی وقفه ادامه داشت. اعضا ساعت ها کار می کردند بدون اینکه مجال استراحت مکفی را داشته باشند. تغییر سازماندهی ها و قرار گرفتن نفرات در یگانهای نظامی و پشتیبانی بسرعت صورت گرفت.ساعت 15:30 روز سوم مرداد که عملیات شروع شد. با ورود اولین دسته تانک که فرماندهی آن را سعید چاوشی (موسی) برعهده داشت به دهنه تنگه، رگبار موشک های آر پی جی از سمت چپ و راست بلندیهای یال تنگه بود که بسمت تانک ها شلیک گردید و منجر به انهدام، آتش گرفتن تانک های جلودار تیپ ما گردید.

با شلیک پی در پی موشک های آر پی جی، پیشروی نیروها کاملا متوقف شد. خدمه تانک ها که در تیررس شلیک نیروهای مستقر بر بلندیهای تنگه چهارزبر بودند در حالت سراسیمه و وحشت زده از تانک های خود خارج شده و هر کدام برای حفظ جان خود در زیر پل قبل از تنگه و شیارهای اطراف تنگه پناه گرفتند. کاک جعفر فرمانده تیپ و معاونین تیپ هر کدام زمین گیر شده و ابتکار عمل را از دست داده و کاملا روحیه خودشان را باخته بودند.

مهدی ابریشم چی که معاون فرماندهی عملیات بود از طریق بی سیم با داد و فریاد و توپ و تشر از یگانها می خواست بسمت تنگه حمله ببرند و مسیر را برای مابقی نیروها برای پیشروی بسمت کرمانشاه باز کنند. نیروها تحت تاثیر فشارهای ابریشم چی و دیگر فرماندهان به سمت تنگه یورش بردند ولی با مقاومت نیروهای مستقر بر بالای تنگه روبرو شده و با دادن تلفات مجددا عقب نشینی کردند، تاریکی هوا و عدم اشراف نسبت به موقعیت جغرافیایی و راههای مواصلاتی و همچنین عدم شناسایی درست در طرح عملیات باعث سردرگمی نیروها و فرماندهان صحنه شده بود. بطوریکه آنها نسبت به اتخاذ هرگونه عکس العمل مستاصل و درمانده شده بودند.

دیگر نیروها فرمان فرماندهان را اجرا نمی کردند و هر کس به فکر حفظ جان خود بود. از طرف مهدی ابریشمچی برای دادن روحیه به نیروهای مستقر در دهانه تنگه شایع شد که یک تیپ از نیروهای ارتش آزادیبخش از تنگه عبور کرده و بسمت کرمانشاه در حال پیشروی است. ولی لحظاتی بعد و بدنبال تلفات بیشتر نیروها این شایعه هم کارایی خود را از دست داد. فرماندهی مجاهدین خلق با تصور اینکه باید به هر صورت از تنگه عبور کنند، طرح های انتحاری را به اجرا گذشتند که با تلفات بالای نیروهایشان و مقاومت نیروهای ایرانی به شکست انجامید.

با روشن شدن هوا وضعیت صحنه و منطقه را بهتر میشد دید. دیگر از ذوق و شوق نیروها خبری نبود. اطراف تنگه چهار زبر پوشیده از اجساد اعضا و تانک ها و خودروهای سوخته بود که شب قبل تلاش کردند با استفاده از تاریکی هوا از تنگه عبور کرده و خود را به شهر کرمانشاه برسانند. روز 5 مرداد عملیاتی بنام مرصاد که پاسخی به عملیات فروغ جاویدان مجاهدین خلق بود، از طرف ایران شروع شد. فرماندهی این عملیات با سپهبد صیاد شیرازی بود که در محور کرند – اسلام اباد صورت گرفت. و در نهایت منجر به عقب نشینی مجاهدین خلق بعد از تلفات 1500 کشته و 2000 مجروح گردید.

نکته قابل توجه در این عملیات عقب نشینی و فرار فرماندهان مجاهدین خلق از روز سوم عملیات بود بطوریکه در صحنه از محمود عطایی فرمانده عملیات و معاونش مهدی ابریشم چی و دیگر فرماندهان تیپ ها خبری نبود، و نیروها سردرگم و آشفته در صحنه به حال خود رها شده بودند. فرماندهان حتی فرمان عقب نشینی رجوی از صحنه را به نیروهایشان ابلاغ نکرده بودند و فقط جان خود را بدست گرفته و از صحنه گریخته بودند. عملیاتی که با فریب نیروها و تصور بچه گانه و ابلهانه فتح 33 ساعته تهران و با استعداد 25 تیپ، 5000 نفر ، 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپاره انداز 80ملی متری، 30 قبضه توپ 122 میلی متری، 150 قبضه خمپاره انداز 400 میلی متری، 1000 قبضه کلاشینکوف، 30 قبضه توپ 106 میلی متری و 1000 دستگاه کامیون و خودرو طرح ریزی شده بود از 5 مرداد و همزمان با حمله متقابل ارتش و سپاه و نیروهای داوطلب ایرانی از هم پاشید و شکست خورد.

از روز 5 مرداد اعضای شرکت کننده در این عملیات وقتی دیدند فرماندهان یک به یک صحنه عملیات را ترک و فرار را بر قرار ترجیح دادند خودشان اقدام به عقب نشینی از صحنه و بازگشت به خاک عراق کردند. در مسیر بازگشت بارها ستون های بهم ریخته و متلاشی شده مورد حمله هلی کوپترهای هوانیروز و یا ارتش توپخانه نیروهای ایران قرار گرفته و بر میزان تلفات هر لحظه اضافه میشد. نیروها هر کدام جان خود را بدست گرفته و با تلاش فردی از میان کوه و دشت ها در حالیکه در مسیر در کمین ارتش و سپاه و نیروهای داوطلب مردمی گرفتار میشدند به سمت مرز عراق عقب نشینی کردند. خیلی از این نیروها که مسیر را گم کرده بودند یا به اسارت در آمدند و یا بعد از چند روز تاخیر به خاک عراق رسیدند. در نهایت روز 7 مرداد ماجرای مفتضحانه رجوی با شکستی سخت به کارش پایان داد. در حالیکه اجساد تعداد زیادی از اعضا که روزهای آخر از کشورهای اروپایی با ساده سازی و فریب ذهن و وعده 33 ساعته دیدار با خانواده هایشان به عراق و صحنه عملیات کشانده شده بودند در صحنه و اطراف تنگه چهار زبر پراکنده شده بود. آنها با خود هزاران آرزو؛ از جمله دیدن خانواده هایشان بعد از سالها را به گور بردند. و خانواده هایی که هنوز نمی دانستند جگر گوشه هایشان که تا همین یک هفته پیش با آنها تلفنی در تماس بودند و آرزوی دیدارشان را برای خود تداعی میکردند، الان ساکت و خاموش در بیابانها و صحرای منطقه مرزی و 35 کیلومتری شهر کرمانشاه روی زمین پراکنده شده بودند.

ادامه دارد…

علی اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا